جعل و تحریف یا ترجمه پارسی دیوان حافظ

در خبر‌ها آمده است که شخصی دیوان خواجه حافظ را به زبان «پارسی» برگردانده است. صرف‌نظر از پیشینهٔ تحصیلی یا حرفه‌ای این فرد، اصلِ این اقدام نیازمند تأملی جدی و مبتنی بر مبانی زبان‌شناختی و ادبی است؛ چراکه با یکی از مهم‌ترین اسناد هویتی و فرهنگی زبان فارسی سروکار داریم.
در خبر‌ها آمده است که شخصی دیوان خواجه حافظ را به زبان «پارسی» برگردانده است. صرف‌نظر از پیشینهٔ تحصیلی یا حرفه‌ای این فرد، اصلِ این اقدام نیازمند تأملی جدی و مبتنی بر مبانی زبان‌شناختی و ادبی است؛ چراکه با یکی از مهم‌ترین اسناد هویتی و فرهنگی زبان فارسی سروکار داریم.
کد خبر: ۱۵۳۵۷۷۰
نویسنده محمدجعفر محمدزاده - پژوهشگر تاریخ زبان و فرهنگ ایران

نخست باید یادآور شد که آمیزش زبان فارسی با زبان عربی، پدیده‌ای تصادفی یا تحمیلی نبوده، بلکه فرآیندی تاریخی، تدریجی و خلاقانه است. فارسیِ دورهٔ جدید، حاصل پیوند زبان ایرانیان در دورهٔ ساسانی با زبان فارسی در سده‌های نخستین اسلامی است. از قرن سوم هجری به بعد، زبان فارسیِ دری به‌عنوان زبانی ادبی تثبیت شد و شاعرانی، چون رودکی، شهید بلخی و فرخی سیستانی، آگاهانه از ظرفیت‌های زبان عربی بهره بردند.

برای نمونه، در شعر رودکی واژگانی، چون «عشق»، «حیات»، «وفا» و «قضا» در کنار واژگان اصیل فارسی نشسته‌اند، بی‌آن‌که زبان شعر را بیگانه یا مصنوعی جلوه دهند. همین ترکیب سنجیده، به فارسی امکان داد تا مفاهیم انتزاعی، فلسفی و عرفانی را با دقت و ظرافت بیشتری بیان کند؛ امکانی که به سبب محدودیت دایره واژگانی در شعر شاعران متقدم‌تر کمتر دیده می‌شود.

در دوره‌های بعد، این توان زبانی به اوج خود می‌رسد. کافی است به شعر ناصر خسرو در بیان مفاهیم فلسفی، یا به زبان سعدی در بوستان و گلستان بنگریم؛ آثاری که مفهوم آنها بدون بهره‌گیری از واژگان عربی اساساً قابل تصور نیستند. در شعر حافظ نیز، واژگانی مانند «سرّ»، «معنا»، «حقیقت»، «سجاده»، «واعظ» و «اشارت» و... نه‌تنها حاکی از آمیختگی فرهنگی ایران و اسلام است بلکه بار معنایی خاصی یافته‌اند و بخشی از هویت سبکی و اندیشه‌ای او شده‌اند. حذف یا جایگزینی ساختگی این واژگان، به معنای فروپاشی نظام معنایی شعر حافظ است.

از همین رو، رویکرد افراطیِ سره‌نویسی، به‌ویژه آن‌گاه که به حذف واژگانی می‌انجامد که قرن‌ها در زبان فارسی زیسته‌اند و تابعیت زبان فارسی گرفته‌اند، نه حرکتی علمی است و نه خدمتی به زبان. بسیاری از این واژگان، چنان در ساخت نحوی و آوایی و معنایی زبان فارسی حل شده‌اند که دیگر نه «عربی»‌اند و نه بیگانه؛ بلکه فارسی‌شده و بخشی از هویت زبان فارسی‌اند. چنان‌که واژه‌هایی، چون «دفتر»، «قلم»، «مدرسه»، «معنا» یا «عشق» در ذهن و زبان فارسی‌زبانان، هیچ احساس بیگانگی ایجاد نمی‌کنند.

افزون بر این، دست‌بردن در دیوان حافظ و بازنویسی آن به نام «ترجمه به پارسی» در واقع تغییر و ترجمه‌ی یک متن ادبی نیست، بلکه تغییر یک سند فرهنگی و جعل و تحریف تاریخ و فرهنگ است. دیوان حافظ، تنها مجموعه‌ای از واژگان نیست که بتوان آن را با معادل‌سازی جایگزین کرد؛ بلکه نظامی به‌هم‌پیوسته از زبان، موسیقی، معنا و اندیشه است. هرگونه دخل و تصرف در این نظام، اثر را از اصالت تهی می‌کند و آن را به متنی تازه، شخصی و فاقد اعتبار تاریخی بدل می‌سازد.

بر این‌پایه، چنین کار‌هایی نه‌تنها کمکی به پاسداشت زبان فارسی نمی‌کند، بلکه مرز میان «پژوهش زبانی» و «تحریف میراث فرهنگی» را مخدوش می‌سازد؛ امری که ایجاب می‌کند نهاد‌های مسئول، از جمله متولیان میراث فرهنگی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با نگاهی مسئولانه و کارشناسانه نسبت به آن واکنش نشان دهند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها