این تحقیق نشان میدهد تنها حدود ۱۰درصد ازبزرگسالان باعملکرد بسیار بالا در این رشتهها، در کودکی جزو استعدادهای برتر بودهاند؛ یعنی بیش از۹۰درصد ازقهرمانان ونخبههای بزرگسال،دردوران کودکی بهعنوان«ستاره» شناخته نمیشدند.
پژوهشگران، دادههای نزدیک به ۳۵ هزار بزرگسال برجسته را در رشتههایی ازجمله ورزش، موسیقی، آکادمی و شطرنج مورد تحلیل قرار دادند و دریافتند که بیشترین افراد برجسته در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی (در ورزش و شطرنج) و ۴۰ تا ۵۰ سالگی (در علم و موسیقی)، در کودکی هیچ نشانه بارزی از پیشتازی در همان رشته نداشتند.
تصادفی بودن قهرمانی؟
تحلیل این دادهها تصویر متفاوتی نسبت به داستانهای کلاسیک موفقیت ارائه میدهد. در حالی که برنامههای فشرده و متمرکز مخصوص کودکان در ورزش و موسیقی (که گاه از سنین بسیار پایین شروع میشود) امروز به امری رایج تبدیل شده، بسیاری از بزرگسالان برجسته مسیر متفاوتی داشتهاند: آنها در کودکی بخش عمدهای از زمان خود را در رشته مورد نظر صرف نکردهاند و معمولا تجربههای متنوعتری از فعالیتهای دیگر داشتهاند. این یافته اساسا با تفکر مشهور «قانون ۱۰هزارساعت» (که ادعا میکند برای تسلط بر مهارتی باید حدود ۱۰هزارساعت تمرین انجام داد) در تضاد است. پژوهش نشان میدهد که ساعات تمرین متمرکز در کودکی لزوما عامل تعیینکنندهای برای موفقیت در بزرگسالی نیست؛ به عکس، مشغولیت در فعالیتهای متنوع میتواند پایهای محکمتر برای رشد بلندمدت فراهم کند.
تنوع در جوانی، کلید موفقیت در سنین بالاتر
یکی از یافتههای کلیدی این مطالعه آن است که افراد موفق در بزرگسالی تمایل داشتهاند در دوران کودکی به چندین حوزه مختلف بپردازند. آنها (برخلاف تصور رایج که باید از کودکی تنها روی یک رشته تمرکز کنند) زمان بیشتری را صرف فعالیتهای گوناگون کردهاند و فقط در سالهای بعدی زندگی خود روی تخصص مشخصی تمرکز ورزشی، هنری یا آکادمیک گذاشتهاند. این الگو با نتیجه تحقیقات دیگری همراستاست که نشان داده تمرین چندرشتهای در دوران کودکی میتواند بهرهوری تمرین در بزرگسالی را افزایش دهد. بهعنوان مثال، دادههای رشتههای مختلف ورزشی نشان میدهند که اگر ورزشکاران جوان در کودکی ساعتهای زیادی را فقط به رشته اصلی خود اختصاص دهند و در فعالیتهای دیگر شرکت نکنند، خطر سوختوساز شغلی، آسیبهای ناشی از تمرین بیشازحد و افت عملکرد در سنین بالاتر افزایش مییابد.در مقابل، ترکیب تمرین در رشته اصلی با فعالیتهای متنوع دیگر میتواند بازده تمرین را بهبود بخشد و به پیشرفت پایدارتر در بزرگسالی منجر شود.
نتیجهگیری برای والدین، مربیان و سیاستگذاران
این یافتهها پیامهای مهمی برای والدین و مربیان دارد. اول اینکه، تمرکز انحصاری و زودهنگام روی یک رشته خاص ممکن است نهتنها ضروری نباشد، بلکه در بلندمدت برای کودک زیانآور نیز باشد. تمرین شدید در یک رشته میتواند به آسیبهای فیزیکی یا روانی و انصراف زودهنگام از فعالیت منجر شود؛ پدیدهای که در تحقیقهای متعدد در حوزه ورزش کودکان ثبت شده است.
علاوه بر این، تجربه فعالیتهای متنوع از ورزشهای مختلف گرفته تا هنر و موسیقی نهتنها مهارتهای جسمی و ذهنی کودکان را به صورت همهجانبه تقویت میکند، بلکه فرصت بهتری برای کشف علایق واقعیشان فراهم میآورد. این مسأله بهویژه در سالهای اولیه رشد اهمیت دارد؛ زمانی که هویت، انگیزه و علایق فردی در حال شکلگیری است.
عملکرد در ورزش؛ یک مثال از کلیت یافتهها
در حوزه ورزش نیز، تحقیقات مستقل نشان میدهند که پیشبینی عملکرد ورزشکاران در بزرگسالی براساس کارنامه ورزشی دوران کودکی، بسیار دشوار است.برای مثال، یک تحلیل گسترده روی ورزشهای المپیکی نشان داد که عملکرد در سنین خردسال یا نوجوانی، تنها حدود ۲/۲ درصد از واریانس عملکرد در سطح بزرگسالان را توضیح میدهد؛ به این معنا که بهترین نتایج جوانان، اغلب پیشبینیکننده موفقیت در بزرگسالی نیستند.
مطالعات مشابه روی ورزشکاران دوومیدانی نشان میدهد که موفقیتهای اولیه در رشته تخصصی، با تمرینات متمرکز و تکرشتهای در ارتباط است؛ بااینحال، دستیابی به عناوین قهرمانی جهان در بزرگسالی، بیش از هر چیز مستلزم تجربه تمرینات چندرشتهای در دوران نوجوانی و جوانی است.
انتقادات و محدودیتها
علیرغم این نتایج چشمگیر، برخی متخصصان نسبت به تعمیم مستقیم این دادهها به سطح فردی هشدار میدهند. به باور گروهی از روانشناسان و کارشناسان عملکرد، این یافتهها بیش از آنکه نسخهای واحد برای هر فرد باشد، بیانگر روندهای کلی جمعیتی است. به عبارت دیگر، همواره استثناهایی وجود دارد؛ چنآنکه برخی نخبگان ممکن است علیرغم تمرکز زودهنگام برتمرینات تخصصی،به موفقیتهای پایداردستیابند.علاوهبراین، یافتههای پژوهش ممکن است متأثراز متغیرهای اجتماعی و اقتصادی باشد؛ عواملی که برمیزان دسترسی و فرصت کودکان برای مشارکت در فعالیتهای متنوع اثرگذارند. چنآنکه تحقیقات پیشین نیز تأیید میکنند، خانوادههای برخوردار از منابع مالی و رفاهی بیشتر، شانس حضور فرزندانشان را در ورزشهای سازمانیافته و بهرهمندی از فرصتهای متنوع افزایش میدهند.