بهطوریکه بیاغراق با منظور چند فاکتور، سینماحقیقت رأس جشنواره فیلم فجر میایستد منجمله فاصله از ابتذال، سطحیگرایی و سخیفنمایی، باعث حفظ آبروی سینمای ایران شده است. حتی امسال که نوزدهمین دوره جشنواره در رنج محل و مکان برگزاری بود بازهم توانست حد و حدود نزدیک به استانداردهای یک رویداد سینمایی را حفظ کند. متاسفانه دولتهای مختلف پشت هم آمدند و رفتند و طی دوره حاکمیت خود از قدرت و جذابیت سینما بهره بردند ولی بهدلیل روتین کاری و بعضا عمر کوتاه، نتوانستند یک کار زیربنایی و ماندنی مانند کاخ جشنواره برپا کنند. شاید اگر دولت سیزدهم بقای بیشتری میداشت نهتنها آمار سرانه سالن را به استانداردهای جهانی نزدیک میکرد بلکه کاخ جشنواره را به بهرهبرداری میرساند تا کشور با داشتن حدود ۴۰ جشنواره، مستاجر و بیسرپناه و دائم در چالش و صرف انرژی زیاد برای پیداکردن سالن مناسب نباشد. از بحث اصلی دور نیفتیم. عواملی که باعث و بانی حفظ حدودی از قوتهای سینمای مستند و خصوصا جشنواره سینماحقیقت شده زیادند که ثبات مدیریت آن بیاغراق مهمترین موجودیت این وضعیت است، خصوصا که حمیدیمقدم فارغ از جناحبازیهای متداول، نسبت به جشنوارهاش دارای تعصب است و درتعامل با مستندسازان گفتوگو را نادیده نمیگیرد. ضمن اینکه همواره از بهکارگیری نیروهای متخصص درمجموعه مرکزگسترش کوتاهی نمیکند. قدیمیها را از نظر دور نمیدارد و با جذب و جلب جوانان و تازهواردهای کاربلد از گروههای متنوع سنی و جنسی ویترین قابل قبولی تدارک میبیند و مواردی از این دست که مستندسازی حول مرکز و جشنواره را همواره در دایره پوستاندازی جلو میبرد، بااینحال چنانچه به همین سقف قانع و پیجوی راهکارهای جدیتر توجه به مستندسازان مستقل از بودجههای دولتی/ ارگانی نباشد، بنبست در عرصه مستندسازی پر بیراه نیست. اتکای بیش از منطق به تولیدات با بودجههای عمومی غالبا آثار خنثی و محافظهکارانه را تقویت ومتقابلا مستندسازان فعال درسراسر کشور رابیش ازپیش منزوی میکند. ظرفیت بزرگ نیروی مستندسازی کشور بروبچههایی هستند که در اقصینقاط ایران پهناور بهصورت فردی و بیبهره یا کمبهره از نعمت بودجههای مرکز آثار درخور توجهی تولید ولی در بسیاری مواقع مورد بیمهری واقع میشوند. البته نباید منکر بودجه ناچیز مرکز گسترش، حتی در نسبت با مراکز و رویدادهای مشابه شد. واقعیتی که دستوپای مرکز در زمینه حمایتها را میبندد، اما اینهمه دلیل نمیشود که به وضعیت موجود قانع بود. ظرفیت همهجوره بالای حوزه مستندسازی ایجاب میکند که در این عرصه ضمن توجه بیشتر وجدیتر صورت گرفته، خلاقیت و نبوغ مدیریتی و عملکرد کارشناسانه نیز پیش و بیش از هر حوزه فرهنگی دیگر مطمح نظر قرار بگیرد. نتیجه اینکه مرکز همچنان در زمینه تولید محصولات مخاطبمحور ضعف آشکاری دارد. فقدان ریسکپذیری در تصویب طرحهای جسورانه و مدرن مورد اقبال مخاطب داخلی و خارجی، بهویژه آثار مناسب بازار مصرف کشورهای مختلف، حرف چندانی برای گفتن ندارد، واقعیتی که نباید دستکم گرفته شود و از همه مهمتر علیرغم توجه به تنوع ژانر، ولی محدودیت در استفاده از موضوع و محتواهای به وفور کشور، خصوصا نمونههای تاریخی که بخش خصوصی کمتر سراغ آنها میرود ازجمله کمبودهای جدی مستندسازی کشور است. آیا دورههای بعد، شاهد آثار آوانگارد، جذاب و استراتژیک در راستای دیپلماسی، خصوصا عمومی و در مسیربه بنبسترسیدن مستندسازی کشور خواهیم بود؟