این زن هفته گذشته درخواست طلاقش را به قاضی دادگاه خانواده ارائه کرد و در خصوص ماجرای زندگیاش به قاضی گفت: شش سال است که ازدواج کردهام، ولی از سه سال پیش زندگیام نابود شد. از وقتی خواهرم ازدواج کرد، شوهرم به مرد دیگری تبدیل شد. حسادت او نسبت به داماد جدید، رفتهرفته چنان شدت گرفت که به حالت دیوانهواری رسید، تا جایی که هم خودش و هم مرا آزار میداد. اگر متوجه میشد شوهرخواهرم لباس، ماشین یا وسیلهای خریده، حتی شده بود قرض کند، باید بهترش را میخرید تا جلوی باجناقش کم نیاورد. بارها به خاطر این موضوع کلی ولخرجی میکرد و من عصبانی میشدم. حالا این کارهایش به کنار، او حتی به رفتارهای ما نسبت به داماد جدید هم حسادت میکرد. مثلا وقتی میدید مادرم غذای مورد علاقه او را درست کرده، آن شب برای ما جهنم میشد یا اگر خواهرم رفتاری محبتآمیز نسبت به شوهرش داشت، باید همان رفتار را من هم انجام میدادم. اوایل فکر میکردم این رفتارها به مرور زمان درست میشود، ولی حسادت بیمارگونه افشین نسبت به داماد جدید، نهتنها از بین نرفت، بلکه روزبهروز بدتر شد. این اواخر مرتب به خاطر شوهرخواهرم با یکدیگر درگیر هستیم. بارها سر این موضوع با هم دعوا کردیم و شوهرم چندین روز با من قهر کرده؛ دیگر تحمل این رفتارها را ندارم. زندگی ما به خاطر ازدواج خواهرم، نابود شده است. دیگر شوهرم توجهی به خواستههای من ندارد، تمام فکر و ذکرش این است که چطور با داماد جدید رقابت کند. بارها به خاطر این مسأله خواستههای مرا نادیده گرفته و برای خودش خرید کرده تا بتواند با باجناقش رقابت کند. برای همین دیگر از دست این مرد خودخواه خسته شدهام و طلاق میخواهم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: من هیچوقت قصد آزار همسرم را نداشتم. شاید رفتارهایم در ابتدا به نظر حسادت بیاید اما واقعیت این است که من به شدت تحت فشار بودم. حس میکردم در زندگیام هیچچیز به اندازه موفقیت باجناقم برایم اهمیت ندارد. او بهراحتی توانسته بود به همه چیزهایی که من آرزویش را داشتم، دست پیدا کند. من نمیتوانستم این احساس را کنترل کنم و هر بار که او موفقیتی به دست میآورد، حس میکردم خودم شکست خوردهام. برای همین، همیشه به این فکر میکردم که باید بهعنوان یک شوهر و یک مرد، در این رقابت پیروز باشم. این حس رقابت در من به حدی بود که حتی نمیتوانستم از موفقیتهای همسرم لذت ببرم. این احساسات من باعث شد تا به جای حمایت از همسرم، او را تحت فشار قرار دهم اما رفتارهای باجناقم هم بیتأثیر نبود. او از همان ابتدا سعی داشت مرا که داماد قدیمیتر بودم، تحقیر کند. خانواده همسرم هم چون داماد جدید پولدارتر بود، بیشتر به او توجه میکردند. همین رفتارها باعث شد که حس رقابت در من شکل بگیرد.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، برای همین رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
برای مدیریت حسادت، به یکدیگر اعتماد کنید
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: حسادت یکی از احساسات طبیعی انسان است اما وقتی به یک مشکل مزمن در روابط زناشویی تبدیل میشود، میتواند پیامدهای جدی و مخربی به همراه داشته باشد. حسادت، نهتنها روی رابطه زناشویی تأثیر منفی گذاشته، بلکه به تخریب اعتماد و ارتباط عاطفی بین زوجین منجر میشود. حسادت میتواند ناشی از عدم امنیت عاطفی و احساس ناکافی بودن باشد. فردی که به موفقیتهای دیگران حسادت میکند، ممکن است در درون خود احساس کمبود کند و نتواند به ارزشهای خود ایمان داشته باشد. این احساسات میتوانند باعث ایجاد رقابتهای ناسالم و درگیریهای مکرر شوند. حسادت معمولا به شکل قضاوت و انتقاد از طرف فرد حسود بروز میکند. این رفتارها میتواند به ایجاد تنش و درگیریهای مکرر منجر شود که در نهایت به فروپاشی ارتباطات عاطفی بین زن و شوهر میانجامد. در این حالت، افراد به جای حمایت از یکدیگر، به رقابت و مقایسه میپردازند. برای مدیریت حسادت در روابط زناشویی، ضروری است که زن و مرد با اعتماد به یکدیگر احساسات خود را بهصورت صادقانه بیان کنند. گفتوگوهای باز و صمیمی میتواند به کاهش تنشها و درک بهتر یکدیگر کمک کند. همچنین، مشاورههای روانشناسی میتواند ابزاری مؤثر برای شناسایی ریشههای حسادت و یادگیری تکنیکهای مدیریت احساسات باشد. در نهایت، توجه به زندگی مشترک و احترام به یکدیگر از عوامل کلیدی در حفظ و تقویت روابط زناشویی است. ایجاد یک فضای امن و حمایتگر میتواند به کاهش حسادت و تقویت رابطه کمک کند، که در نتیجه به زندگی مشترک سالمتری منجر خواهد شد.