از اینرو، افق آینده این نبرد، بیش از هر چیز، در حوزه رسانه و افکار عمومی رقم میخورد. تأکید رهبر معظم انقلاب بر ضرورت «بازآرایی رسانهای» به این معناست که آرایش فعلی ما در این میدان کارآمد نیست یا توان رویارویی مطلوب را ندارد. درواقع، خاکریزهای رسانهای کنونی، توان پاسخگوی بهشدت و پیچیدگی حملات دشمن ندارند و ناگزیر باید این عرصه نبردی را از نو بازتعریف کرد. این ضرورت، چه در صحنه داخلی و چه در میدان افکار عمومی جهانی، امری اجتنابناپذیر است. در آسیبشناسی وضعیت رسانهای کشور، باید به چند نکته اساسی توجه کرد. نخست آنکه ما فاقد یک ستاد فرماندهی یا قرارگاه مشترک مؤثر در حوزه جنگ رسانهای هستیم. هرچند نهادها و مجموعههای متعددی، بهنوعی در این عرصه فعال هستند و حتی برخی مسئولیت قانونی دارند اما خروجی منسجم و قابل مشاهدهای از این فعالیتها دیده نمیشود.
اولویتبندی، کار تیمی و هماهنگی مؤثر میان رسانهها ضعیف است و در مقابل، موازیکاری و خلأهای جدی به چشم میخورد. کشور به یک قرارگاه مرکزی جنگ رسانهای نیاز دارد که از جنس خود این عرصه بوده و بیش از هر چیز، قدرت اقناع داشته باشد. ابزار رسانه برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی به کار میرود و کسانی که مسئولیت هدایت و فرماندهی آن را برعهده میگیرند، باید بتوانند اجزای مختلف این حوزه را متقاعد و اعتمادشان را جلب کنند. هماهنگی در چنین فضایی با دستور و بخشنامه محقق نمیشود؛ بلکه نیازمند گفتمانسازی و اقناع است. تکثر موجود در رسانههای کشور یک واقعیت انکارناپذیر است و هماهنگی به معنی یکدستسازی نیست بلکه باید در چارچوب منافع ملی و دفاع از کشور، همافزایی شکل گیرد. نکته دوم، تداوم سنتیبودن بخش مهمی از رسانههای رسمی ما در شرایط بهشدت متحول شده با رسانههای نوین است.
جهان رسانه با ظهور شبکههای اجتماعی و پدیده «انسان ــ رسانه» دگرگون شده است. حتی قوانین و زیرساختهای حقوقی ما نیز هنوز متعلق به دوران پیش از فراگیری رسانههای نوین هستند و همین ناهمگونی، کار را پیچیدهتر میکند. در کنار این مسائل ساختاری، مشکل جدی محتوا نیز وجود دارد. چه در رسانههای رسمی و چه در رسانههای نوین و خردرسانههایی که در چارچوب منافع ملی فعالیت میکنند، ضعف در تولید محتوای جذاب و قانعکننده مشهود است. همین ضعف باعث میشود بخشی از افکار عمومی، جهتگیری خود را از رسانههای خارج از کشور بگیرد. نبود یک سازوکار چابک و متمرکز برای تولید سریع و مؤثر محتوا متناسب با شرایط روز، از نقاط ضعف مهم آرایش رسانهای فعلی است.
در عین حال، نباید همه بار این جنگ را بر دوش رسانهها گذاشت. رسانه بازنمایی واقعیت است و نمیتواند از واقعیتهای جامعه فاصله زیادی بگیرد. اگر مشکلات واقعی، بهویژه در حوزههای اقتصادی و معیشتی حل نشود، انتظار اقناع افکار عمومی صرفا از طریق رسانه، انتظاری غیرواقعبینانه است. رسانه باید تریبون مردم باشد، دردها و مطالبات آنها را بازتاب دهد و در کنار آن، نقش هدایتگری خود را ایفا کند. اصلاح آرایش رسانهای ضرورتی انکارناپذیر است اما اگر سایر بخشها نیز مسئولیت خود را بهدرستی انجام دهند، رسانه با دست پر وارد میدان اقناع میشود.