کنسرتهایی با گروه «همنوازان» در شهر قونیه بههمراه کیهان کلهر، سلسلهکنسرتهای سازوآواز با هدف اشاعه موسیقی ملی در سراسر کشور، اجرا در جشنواره موسیقی فجر و جشنواره موسیقی کلاسیک و همچنین کنسرتهای متعددی بههمراه ارکسترملی بهرهبری فریدون شهبازیان،همایون رحیمیان و...گوشهای ازفعالیتهای اینهنرمند درعرصه موسیقی اصیل ایرانی است. برگزاری کنسرت «گلگون» بههمراه ارکسترملی در ماه گذشته، دستمایه انجام گفتوگویی شد که مشروحش در پی میآید. 
در ماههای اخیر در گفتوگویی که با استاد همایون رحیمیان، رهبر ارکسترملی داشتم، ایشان به این مساله اشاره میکرد که ارکستر درحالحاضر با کمبود رپرتوار مواجه است؛ باتوجه به اینکه شما دراین سالها همکاریهای متعددی با ارکستر داشتهاید، چقدر با این مساله مواجه بودهاید؟
مساله این است که برای موسیقی در مملکت ما هزینه نمیشود و به آن شکلی که باید مورد حمایت قرار نمیگیرد. درنتیجه در ارکستر ملی بیشتر به اجرای قطعات بازتنظیمی و آرشیوی پرداخته میشود. البته باید توجه داشت که ما فقط در ارکسترملی با کمبود رپرتوار مواجهیم، وگرنه در کلیت موسیقی، گنجینهای پربار را دراختیار داریم که میتواند میراث ماندگاری برای نسلهای آینده بهشمار برود. ولی بههرحال برای جبران این نقص، تنظیمکنندگان جوان و فعال باید ازطریق شوراها در ارکسترها بهخصوص ارکسترملی جذب شوند. درعینحال نباید فراموش کرد همینکه ارکستر ملی باوجود مشکلات فراوان هنوز به مسیر خود ادامه میدهد و به شکل نمادین و معیار به برگزاری کنسرت میپردازد، اتفاقی خوشایند است. ارکستر ملی یکی از معتبرترین ارکسترهایی است که بسیاری از موزیسینها دوست دارند با آن کار کنند. البته ارکستر همیشه در طول این سالها با مشکل کمبود بودجه روبهرو بوده که طبعا این مساله مانع از گسترش فعالیتهای آن میشود. مسلما اگر ارکستر از امکانات بیشتری برخوردار بود میتوانست کنسرتهای متعددی را در اقصینقاط کشور برگزار کند و دیگر نگران مسائلی چون اسکان نوازندگان و مخارج آنها نمیشدند. ازاینها گذشته، همیشه براین باور بودهام که ارکسترها باید یارانه مکفی دریافت کنند، هرچند بهنظرم این مساله هنوز در کشور ما جانیفتاده است. خوشبختانه در سالهای اخیر بههمت بنیاد رودکی، دو ارکستر ملی و ارکسترسمفونیک تهران توانستهاند به برگزاری کنسرت در بعضی شهرها بپردازند که در نوع خود جای خوشحالی دارد. بهخصوص اینکه تجربه نشان داده مردم واقعا تشنه موسیقی ایرانی هستند. ازسوی دیگر، ازحق نباید گذشت که نوازندگان و رهبر ارکستر هم بدون چشمداشت و با داشتن حداقل دستمزد، هموغم خود را بر روشن نگاهداشتن این چراغ گذاشتهاند. 
 
عملکرد فعلی ارکستر ملی را چطور ارزیابی میکنید؟
ارکستر ملی در سال ۷۵ بهوسیله استاد فرهاد فخرالدینی تشکیل شده و از آنزمان هرچند با افتوخیز، ولی توانست در ارتقای سطح موسیقی اصیل ایرانی نقش بهسزایی داشته باشد. ضمن اینکه در اینسالها، ارکستر از حضور خوانندگان معتبری بهره گرفته است که هرکدام از آنها به اقتضای دوره خود، عملکرد خوبی در ارکستر داشتهاند. سال ۹۷ که زندهیاد فریدون شهبازیان رهبری ارکستر ملی را برعهده گرفت، بودجه چندانی به این ارکستر اختصاص داده نشد و درمجموع، فعالیت آن در برخی دورهها، توام با فرازونشیب بوده است. 
 
برخی از هنرمندان به این مساله اشاره میکنند که وجود شوراها در ارکسترها باعث اعمال سلایق شخصی و نگاههای مداخلهجویانه اعضا در امور ارکستر میشود. 
وقتی لفظ شورا مطرح میشود، در وهله اول ناخودآگاه ما را بهیاد ممیزی و سرندکردن میاندازد. درحالیکه واقعا کارکرد شوراها در ارکسترها این نیست، بلکه آنها صرفا بهعنوان ناظر کیفی در ارکستر فعالیت دارند. حتی نظردادن درباره رپرتوار ارکستر هم برعهده شوراها نیست. میتوان گفت این شوراها بیشتر حالت تخصصی دارند و مسائلی مانند ترکیب سازها، برقراری تناسب میان صدای خواننده با رپرتوار و بهطور کلی امور فنی را عهدهدار هستند. درمجموع وجود شوراها با چنین رویکردی در ارکسترها مفید است، چرا که به ارتقای سطح کیفی ارکستر منجر میشود. 
 
طی ماههای اخیر درکنار ارکستر ملی بهعنوان خواننده در کنسرت «گلگون» حضور داشتید؛ اصولا کنسرتهای موسیقی ایرانی در قیاس با حجم انبوه کنسرتهای پاپ اینروزها از چه شرایطی برخورداراست؟
من و امیرحسین سمیعی هرکدام به اجرای سه قطعه پرداختیم؛ در حالوهوایی که ارکستر به صدای کلاسیک فرنگی نیاز داشت، امیرحسین سمیعی خواند و بخشهایی که احتیاج بود تا تم ایرانی باشد را من خواندهام. در این کنسرت همچنین قطعاتی از آهنگسازان بزرگ مانند همایون رحیمیان، حسن ریاحی و امینالله رشیدی اجرا شده و همینطور قطعه «ساربان» که حس نوستالژیک دارد و درسالهای گذشته توسط مهرداد کاظمی اجرا شد اما در جواب بخش دوم سؤالتان باید عرض کنم که کلا هرآنچه به فرهنگ فخیم ایرانی مربوط میشود اوضاع مناسبی ندارد. 
 
برای خود من همیشه این سؤال مطرح میشود که چرا باوجود بهثمررسیدن چهاردهه فارغالتحصیلان رشته موسیقی، هنوز اغلب مخاطبان در کنسرتها تقاضا دارند قطعات قدیمی و خاطرهانگیز دهههای پیشین برایشان اجرا شود؟
معتقدم که نباید صرفا به تکرار آثار سالهای گذشته پرداخت. البته این مساله فقط مختص کشور ما نیست و در همهجای دنیا اینطور است. کمااینکه بزرگترین ارکسترهای دنیا همچنان قطعاتی از هیدن، چایکوفسکی، موتزارت، باخ و غیره را اجرا میکنند، چون این قطعات تاریخمصرف ندارند. درباره موسیقی ما هم بههمین شکل است. میخواهم بگویم یکسری از قطعات بهدلیل مولفههای خاصی که دارند، در تاریخ جاودانه میشوند و نمیتوان انتظار داشت فقط یکبار اجرا شوند. در شاخههای دیگر هنر و ادبیات هم بههمین شکل است؛ کمااینکه شاعران بسیاری در تاریخ ادبیات ما آمده و رفتهاند اما درنهایت چهرههایی مانند حافظ و سعدی باقی ماندهاند. در ارتباط با سؤالی که مطرح کردید [باید بگویم] انگیزه خلق، اهمیت زیادی دارد. شما به فارغالتحصیلان رشته موسیقی اشاره کردید؛ من امروز با برخی از دانشجویان دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در ارتباطم [و میبینم]  بهخاطر امرار معاش در اسنپ کار میکنند! مسلما به چنین هنرمندانی نمیشود ایراد گرفت که چرا اثر شاخصی خلق نمیکنند؛ دلیلش واضح است؛ چون اغلب هنرمندان امروز، چه جوان و چه پیشکسوت، درگیر مسائل معاش هستند. ازسوی دیگر، فراموش نکنیم که دوره رشد هنرمندان امروز با دورهای که هنرمندانی چون بنان، تجویدی، همایون خرم، جواد معروفی و... میزیستند، تفاوت زیادی دارد. در جمعیت ۳۶میلیون نفری آنزمان، هنرمندانی پرورش یافتند که امکانات بهتری دریافت میکردند. پس اقتصاد و تامین معاش در هر دورهای از زندگی اهمیت دارد. طبیعی هم هست، تا زمانی که فکر هنرمند باز نباشد، انگیزه خلق هم وجود ندارد. البته تمام اقشار جامعه باید دارای رفاه و امکانات باشند. ازسوی دیگر، دراین سالها دانشگاهها و اصولا محافل آکادمیک با این نقد که چرا سهمی در پرورش هنرمند ندارند هم روبهروهستند. درمجموع، باید به این مساله توجه داشت که هنرمند تا زمانی که دغدغه معاش دارد نمیتواند به تولید آثار درخشان بپردازد. 
 
خود شما تمایل دارید به خواندن کدام قطعات بپردازید؟
بیشتر به خواندن کارهای قدیمی علاقه دارم، شاید به این خاطر که قطعات دوران گذشته، خوشملودی و خوشترانهاند. درعین حال، اعتقاد عامتری هم دارم مبنی بر اینکه گویی نسل آدمیزاد در شاخههای اخلاقی، فرهنگ، توانایی جسمی و... روبه افول است و درهنر هم تاحدود زیادی شاهد این مساله هستیم. اگر به کارنامه موسیقی ۵۰ سال پیش نگاه کنیم، میبینیم نسبت به گذشته از نظر کلام و ملودی افت داشته است. درواقع غلبه موسیقی پاپ -آنهم نه پاپ خوشکیفیت- در سالهای اخیر بهحدی بوده که برای خود من گاهی این شبهه ایجاد میشود که مبادا عمدی درکار است که دیگر ژانرهای موسیقی مانند موسیقی ایرانی مجالی برای بروز و ظهور پیدا نمیکند. درحالی که موسیقی ملی ما از دیرباز تاامروز، دارای مولفه وزانت بوده و طبعا همین مولفه باعث میشود تا مخاطبان معدودی داشته باشد. 
 
خوانندهمحوری از دید برخی هنرمندان، بهخصوص نوازندگان و آهنگسازان یکی از آسیبهای موسیقی امروز ما قلمداد میشود؛ این گروه از هنرمندان معتقدند در بسیاری از مواقع، تنها به نام خواننده اکتفا میشود؛ شما چقدر این مساله را قبول دارید؟
از دید من همه عناصر یک اثر موسیقایی درنهایت یک هدف مشترک و همگرا دارند. درعینحال، این که خواننده بیش از سایر عوامل دیده میشود فقط به کشور ما مربوط نیست؛ در همهجای دنیا همینطور است. شاید به اینخاطر که خواننده، بیواسطهترین راوی موسیقی است و ازآنجایی که کلام را منتقل میکند، مخاطب بیشتر با او سروکار دارد. البته این مساله به معنی برتری خواننده بر دیگر اعضای ارکستر نیست، کمااینکه شخصا برای جامعه ترانهسرایان و آهنگسازان احترام زیادی قائلم و در هر یک از کنسرتهایی که تاامروز برگزار کردهام، نام تکتک این هنرمندان را روی سن اعلام کردهام، ولی نمیشود جامعه را مجاب کرد که آنها هم چنیندیدگاهی داشته باشند. مسلما مخاطب با خواننده ارتباط بیشتری برقرار میکند. 
 
منبع الهام شما در خوانندگی کدام هنرمند بوده است؟
در حوزه موسیقی ایرانی بیش از دیگر خوانندگان، به محمودی خوانساری علاقه دارم و همینطور نادر گلچین و منوچهر همایونپور، اکبر گلپایگانی، ایرج، محمدرضا شجریان و عبدالوهاب شهیدی. هرکدام از هنرمندانی که نامشان بر پهنه آسمان موسیقی ایران حک شده، بهاندازه اسم خود زحمت کشیدهاند. 
 
بهنظر شما آواز ایرانی از زمان محمودی خوانساری تاامروز از چه جهاتی دستخوش تحول قرار گرفته است؟
تغییرات زیادی در این حیطه ایجاد شده، هرچند براین باورم که استاد شجریان نقش زیادی در این زمینه و اساسا گرایش عموم به آواز بعد از انقلاب ایفا کرد و کلا گرایش مخاطبان به سمتوسوی کلام شاعرانی چون حافظ، مدیون این هنرمند بزرگ است، همانطور که در زمینه گرایش مردم به اشعار مولانا مدیون شهرام ناظری هستیم. همه این هنرمندان با دست خالی و دارابودن کمترین امکانات در مسیر ماندگاری موسیقی اصیل ایرانی زحمت کشیدند تا این میراث برای آیندگان به یادگار باقی بماند. 
 
شما جزو معدود خوانندگان موسیقی ایرانی هستید که در سالهای اخیر گزیدهکار شدهاید و بهجز اجراهایی با ارکستر ملی، به برگزاری کنسرت نمیپردازید؛ دلیل این مساله چیست؟
امروز من و تنیچند از هنرمندان دیگر، از آوازخوانانی هستیم که وجوه دیگری را در مسیر هنری خود انتخاب کردهایم و بهجای آنکه بیشتر به بیزینس بپردازیم، بر ماهیت موسیقی اصیل ایرانی متمرکز هستیم. البته این بهآنمعنی نیست که آندسته از هنرمندان که بیزینس را درپیش گرفتهاند اشتباه میکنند؛ نه، هرهنرمندی میتواند دراینمسیر راهبرد و خاستگاه فکری خاص خود را داشته باشد که این خاستگاه هم ممکن است درطول زمان تغییر کند. من در این سالها تاجایی که در توان داشتهام درحوزه موسیقی سنتی قدم برداشته و فعالیت کردهام. سعیام این بوده که از عنصر تلفیق به نفع بیان و اشاعه لحن ایرانی بهره بگیرم، چون هیچچیز برای من به اندازه ایران اهمیت ندارد. ضمن این که معتقدم اگر انسان بیش از اندازه، طعم پول و قدرت را بچشد و به این دو عادت کند، کیفیت کارش درادامه، دستخوش لطمات زیادی میشود. نمونهاش برخی از هنرمندانی هستند که درحالحاضر درحوزه موسیقی پرکارند ولی بهرغم ارائه کمیت انبوه، بهندرت شاهد ارائه اثر کیفی ازسوی آنها هستیم.