
حمله به تأسیسات هستهای ایران بخشی از یک راهبرد کلانتر است که اهداف بازدارنده، ژئواستراتژیک، اقتصادی و منطقهای را بهصورت همزمان دنبال میکند. در این چارچوب، درک صحیح ابعاد این حمله برای سیاستگذاری ایران در سطوح امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک اهمیت بنیادین دارد. در ادامه به توضیح راهبرد کلان آمریکا در حمله به تأسیسات هستهای ایران میپردازیم.
حمله ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران، در نگاه اول، حرکتی برای بازگرداندن سطح بالاتری از بازدارندگی هستهای علیه جمهوری اسلامی تلقی میشود. نخستین هدف اعلامی این حمله، بازداشتن ایران از رسیدن به آستانه توانمندی تسلیحات هستهای و مهار زیرساختهای فناوری پیشرفته کشور بود. آمریکا با بهرهگیری از اطلاعات ماهوارهای و همکاری اطلاعاتی با رژیم صهیونی، زیرساختهایی را هدف قرار داد که بهزعم آنها، قابلیت دوگانه در حوزه غنیسازی اورانیوم داشتهاند. این حمله در امتداد دکترین سنتی بازدارندگی پیشدستانه در سیاست خارجی آمریکا قابل تحلیل است. در ادبیات راهبردی آمریکا، بازدارندگی بهمعنای ایجاد هزینههای غیرقابلقبول برای دشمن در صورت عبور از خطوط قرمز امنیتی تعریف میشود. ایالات متحده پس از ناکامی در احیای برجام و افزایش فعالیتهای هستهای ایران، بهویژه در حوزه غنیسازی۶۰ درصد، به این جمعبندی رسید که اعتبار تهدیدات نظامی در حال تضعیف است به طوریکه با وجود تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی، ایران برنامه هستهای خود را متوقف نکرد. بنابراین، اقدام نظامی در قالب حمله به تأسیسات هستهای، بهعنوان آخرین ابزار بازیابی بازدارندگی از طریق نمایش اراده استفاده از زور تلقی می¬شود.
یکی از انگیزههای دیگر آمریکا در حمله به ایران، به مدیریت دینامیسمهای داخلی و رقابتهای انتخاباتی این کشور برمی¬گردد. موضوعات سیاست خارجی، بهویژه امنیت اسرائیل و برنامه هستهای ایران، به یکی از مسألههای مهم در مناظرههای سیاسی انتخاباتی احزاب اصلی آمریکا تبدیل شده است. حزب جمهوریخواه و شخص ترامپ بارها دولت دموکرات بایدن را به ضعف در مقابله با تهدیدات منطقهای متهم کردهاند. از سوی دیگر، لابیهای حامی اسرائیل مانند آیپک فشار زیادی بر کاخ سفید وارد میکنند تا موضع سختگیرانهتری در قبال ایران اتخاذ کند. بنابراین، حمله نظامی میتواند با هدف مدیریت فشارهای داخلی و نمایش قاطعیت در سیاست خارجی نیز تحلیل شود.
ایران در سالهای اخیر موفق شده است موقعیت خود را تثبیت کند. از دیدگاه آمریکا، تداوم حضور منطقهای ایران از طریق گروههای همپیمان آن در منطقه، تهدیدی برای نظم مطلوب در منطقه است. حمله به تأسیسات هستهای، علاوه بر پیام به داخل ایران، هشداری به محور مقاومت نیز محسوب میشود تا به آمریکا یا اسرائیل حمله نکند. یکی از اهداف حمله آمریکا را می¬توان تلاش برای تثبیت نظم منطقهای مطلوب برای آمریکا دانست. این حمله را می¬توان مکمل فرآیندهای منطقهای نظیر پیمان ابراهیم و تشکیل محورهای جدید امنیتی–اقتصادی در خاورمیانه دانست. هدف آمریکا شکلدهی به نظم جدیدی است که در آن ایران بهعنوان بازیگر مزاحم مهار شده و کشورهای عربی با اسرائیل و آمریکا وارد ترتیبات بلندمدت شوند. این اقدام همچنین میتواند مانع از همگرایی بیشتر ایران با بازیگرانی چون چین، روسیه و حتی برخی کشورهای عربی در قالب بریکس یا شانگهای شود؛ مطابق این نگاه، پیامدهای امنیتی این اقدامات، کشورهای منطقه را از نزدیکی به ایران بازخواهد داشت و این حمله حاوی پیامهای بازدارنده در برابر گسترش همگرایی منطقهای ایران میتواند باشد.
هدف ژئوپولیتیک دیگر آمریکا در همراهی با رژیم صهیونی در حمله به ایران، نمایش قدرت و تقویت اعتبار و بازدارندگی جهانی آمریکا پس از مدتی افول بود. همراهی و مشارکت آمریکا در حمله به ایران این پیام را برای دیگر رقبا مانند کره شمالی یا حتی روسیه و چین به همراه داشت که آمریکا در دفاع از خطوط قرمز خود و متحدانش میتواند به گزینه نظامی متوسل شود. این امر بهویژه پس از تردیدهایی که درباره تعهد آمریکا در منطقه پس از خروج از افغانستان ایجاد شده بود، اهمیت داشت. به گفته یک تحلیل¬گر واشنگتن، تصمیم دولت ترامپ برای استفاده از زور علیه برنامه هستهای ایران، سابقه مهمی است که کار دولتهای آینده آمریکا در توجیه اقدام نظامی علیه کشورهای متخاصم را آسانتر میکند. بدین¬ترتیب، از نگاه ژئوپولیتیک کلان، آمریکا با حمله آمریکا به ایران این پیام را فراتر از منطقه به گوش مسکو و پیونگیانگ و پکن رسانید که عدم تمایل این کشور به درگیری نظامی حد و مرز معینی دارد و چنانچه تهدید به اندازه کافی جدی باشد، حاضر است ریسک جنگ را بپذیرد.
هدف دیگر آمریکا از حمله به ایران، امتیازگیری بیشتر در مذاکرات بهاصطلاح هسته¬ای است. آمریکا با این حمله سعی کرد این پیام را مخابره کند که تهران با اتکا به روابط با روسیه و چین و بهرهگیری از اختلافات در جهان چندقطبی نمی¬تواند فشار غرب را خنثی کند و در بزنگاه جنگ، هیچکدام از این قدرتها حاضر نیستد درگیر تقابل مستقیم شوند.
حمله اخیر آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران از منظر راهبردی، بخشی از پازل بزرگتر بازآرایی قدرت در خاورمیانه و تقویت جایگاه ایالات متحده در مواجهه با رقبای نوظهور جهانی بهویژه چین به شمار میرود. به نظر می¬رسد اصلی¬ترین هدف این حمله، جلوگیری از تعمیق روابط ایران و چین و در عین حال حاوی یک پیام ژئوپلیتیکی پنهان برای چین در خصوص توانمندی آمریکا برای عملیات هدفمند در نقاط حساس جهان در بحبوحه رقابت آمریکا با چین در دریای جنوبی است. تحلیلگران مؤسسه رَند براین باورند که ایالات متحده تلاش دارد از بحرانهای منطقهای برای بازسازی اعتبار قدرت بازدارنده و نفوذپذیری پایین خود در مواجهه با رقبای بزرگ استفاده کند.