جهان جنگل‌گونه و ضرورت قدرت داخلی 

در دنياي معاصر با دو پديده مهم مواجه بوده‌ايم: نخست تشكيل سازمان ملل متحد پس از جنگ جهاني دوم بود تا دنياي پس از جنگ را به سوي جهاني قانونمند و مبتني بر ضوابط و قواعد بين‌المللي هدايت كند و معاهدات و قوانين بين‌المللي را بر رفتار كشورهاي جهان و حتي افراد انساني حاكم سازد و از وقوع جنگ‌ها و خشونت‌ها در عرصه بين‌المللي و حتي در عرصه مسائل داخلي كشورها جلوگيري كند. اين يك بعد از تحولات پس از جنگ جهاني دوم بود. 
در دنياي معاصر با دو پديده مهم مواجه بوده‌ايم: نخست تشكيل سازمان ملل متحد پس از جنگ جهاني دوم بود تا دنياي پس از جنگ را به سوي جهاني قانونمند و مبتني بر ضوابط و قواعد بين‌المللي هدايت كند و معاهدات و قوانين بين‌المللي را بر رفتار كشورهاي جهان و حتي افراد انساني حاكم سازد و از وقوع جنگ‌ها و خشونت‌ها در عرصه بين‌المللي و حتي در عرصه مسائل داخلي كشورها جلوگيري كند. اين يك بعد از تحولات پس از جنگ جهاني دوم بود. 
کد خبر: ۱۵۰۹۴۲۳
نویسنده مسعود رضايی - تحليلگر مسائل سياسي 

در مقابل، پديده دومي كه شكل گرفت تأسيس رژيم اشغالگر قدس تحت عنوان اسرائيل بود كه در حقيقت دقيقا برخلاف پديده اول عمل مي‌كند. اين رژيم جعلي هيچ‌گاه به هيچ قانون و قاعده‌اي پايبند نبوده و در سراسر وجود خود جز خشونت، كشتار، قتل عام و جنايت روش ديگري برنگزيده و همواره موجب تشنج، جنگ و نا‌آرامي در منطقه بوده است. اين رژيم، ضدصلح، ضدانسانيت و ضدحقوق بين‌الملل محسوب مي‌شود. مهم‌ترين پشتيبان اين رژيم ضدبشري، دولت ايالات متحده آمريكا بوده است فارغ از آن‌كه چه كسي بر اين كشور حكومت كرده باشد. بنابراين پيوندي كاملا محكم و وثيقي بين اينها برقرار است. 

به‌گونه‌اي كه بسياري از صاحب‌نظران بر اين باورند كه اسرائيل درواقع يك پادگان نظامي آمريكا در منطقه غرب آسيا به‌شمار مي‌رود و حمايت و پشتيباني متقابل اين دو امري كاملا بديهي و آشكار است.

به‌ويژه آن‌كه نحوه شكل‌گيري هر دو نظام سياسي (آمريكا و اسرائيل) كاملا مشابه بوده است. يعني با مهاجرت عده‌اي غيربومي به يك منطقه و كشتار وسيع اهالي آن منطقه با فجيع‌ترين و بي‌رحمانه‌ترين روش‌ها و جايگزين كردن خود به‌جاي ساكنان اصلي، نظام سياسي جديد شكل دادند.

آمريكايي‌ها همان افراد رانده شده اروپايي بودند كه به آمريكا مهاجرت و با كشتار و سركوب ميليون‌ها سرخپوست، آن سرزمين را تصرف كردند و صهيونيست‌ها نيز چنين وضعيتي را در فلسطين رقم زدند و صدها هزار تن را به قتل رساندند و ميليون‌ها نفر را آواره ساختند و اين روند همچنان ادامه دارد. بنابراين هر دو در ذات و ماهيت خود پليد و جنايتكار بوده و حمايت متقابل آنها امري كاملا طبيعي است. 

اما آنچه بايد مورد توجه دنيا و افكار عمومي قرار گيرد آينده‌اي است كه محتمل است در پي اين وقايع رقم بخورد. مردم و دولت‌هاي جهان بايد بدانند كه اگر امروز آمريكا از جنايت‌هاي اسرائيل حمايت نظامي، سياسي و اقتصادي به‌عمل مي‌آورد، در حقيقت اين مشروعيت‌بخشي و توجيه جنايت‌هاي اسرائيل و مشروعيت‌بخشي به آن اقدامات در افكار عمومي است. اين‌كه اسرائيل و آمريكا هر دو سابقه جنايات فراوان دارند از جمله جنايات آمريكا از كشتار سرخپوستان تا جنايات جنگ جهاني دوم با بمباران اتمي هيروشيما و ناگازاكي، تا جنگ‌هاي كره و ويتنام و قتل عام صدها هزار نفر.

اگر اين جنايتكاران يكديگر را حمايت كرده و حتي همديگر را نامزد دريافت جايزه صلح نوبل مي‌كنند موجب تطهير جنايت آنها مي‌شود و اگر اين تطهير به اين‌ وضوح در دنيا مطرح شود، راه براي جنايت‌هاي بيشتر از سوي اينها باز خواهد شد و ديگر هيچ قاعده و قانوني مانع ارتكاب جنايات بيشتر آنها نخواهد شد. 

مردم جهان بايد به اين مسأله توجه كرده و صرفا به كشتار امروز اسرائيل در فلسطين و اعطاي مدال افتخار آمريكا بسنده نكنند چراكه اگر اين امر توسط افكار عمومي جهان و سازمان‌هاي بين‌المللي رسميت يابد، دامنه اين جنايات به مناطق و كشورهاي ديگر نيز تسري خواهد يافت. 

از سوي ديگر بزرگ‌ترين حامي اين جنايات (شخص آقاي ترامپ) اگر جايزه صلح نوبل را دريافت كند، اين موضوع تأييد ديگري بر جنايتكاري آمريكا و اسرائيل خواهد بود و آنچه بر جهان آينده حاكم خواهد شد، مجموعه‌اي از اقدامات جنايتكارانه و ضدحقوق بشري اين كشورهاي حامي اسرائيل و خود اسرائيل خواهد بود و ديگر مجالي براي قواعد حقوق بين‌الملل، حقوق بشر و موازين انساني و اخلاقي باقي نخواهد ماند. اين نكته‌اي است كه همه بايد به آن توجه داشته باشند. 

نكته مهم ديگر اين است كه ما و ساير كشورها به هيچ عنوان نمي‌توانيم به آنچه از آن به‌عنوان قواعد و موازين حقوقي ياد مي‌شود اعتماد و اتكا داشته باشيم. 
حمايت آمريكا از جنايتكاري اسرائيل و در عين حال داعيه‌دار بودن آنان براي دريافت جايزه صلح نوبل، اين پيام را منتقل مي‌كند كه بايد خود را تقويت كنيم و قوي و مستحكم باشيم؛ كما اين‌كه در تمام دوران پس از انقلاب، اين موضوع به‌خوبي محقق شده و لازم است آن را در همه زمينه‌ها ادامه دهيم؛ به‌ويژه در حوزه فني، اقتصادي، فناوري و خصوصا نظامي تا بتوانيم در اين دنيايي كه بيش از پيش به‌سمت جنگل‌گونه شدن پيش مي‌رود، از كشور، خاك و مردم خود دفاع كنيم. هيچ حقوق بين‌المللي يا سازماني بين‌المللي در اين دنياي جنگل‌وار، حامي كشورهاي ضعيف نخواهد بود. بايد به قدرت خود اتكا كنيم و بدانيم اگرچه ما مسير ديپلماسي را ادامه خواهيم داد اما آنچه مي‌تواند حافظ كشور ما در برابر آسيب‌ها و گزندها شود قدرتي است كه در مجموعه‌ قدرت‌هاي اقتصادي، سياسي، نظامي، فناورانه و علمي باشد. ان‌شاءالله كه اين مسير را با قوت ادامه دهيم. 

در ابتدا به دو نهاد اشاره كردم: يكي سازمان ملل كه به اصطلاح نماد قانونمداري در دنياي پس از جنگ است و‌ ديگري رژيم صهيونيستي نماد ضدقانون و حقوق بين‌الملل. با كمال تأسف بايد گفت آن نماد شيطاني و ضدحقوق بين‌الملل به‌صورت بسيار وحشتناك بر نماد قانونمداري سازمان ملل غلبه كرده و درواقع آن را در مسير نابودي كامل قرار داده است.

در دنيايي كه نماد ضدحقوق بشر و ضدحقوق بين‌الملل در حال غلبه است بايد توجه ويژه‌اي به عناصر و عوامل قدرت داخلي مبذول داشت. ان‌شاءالله به حدي از قدرت در تمامي زمينه‌ها دست پيدا كنيم كه بتوانيم در برابر نيروهاي شيطاني مقاومت كنيم. كما اين‌كه بارقه‌هايي از آن را نشان داديم ‌و ما نيروي شيطاني را در يك جنگ ۱۲روزه سركوب و آن را وادار به عقب‌نشيني كرديم. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها