شاید بهتر باشد درابتدای بحث به این مسأله بپردازیم که اصلیترین دلیلی که تصمیم گرفتید در بازه زمانی چندماهه، یک بار دیگر نمایش «قضیه تفنگ چخوف» را روی صحنه ببرید، چه بوده است؟
بخش زیادی ازاین مسأله به درخواست و استقبال مخاطبان و برخی از منتقدینی برمیگردد که قبلا این نمایش را دیده بودند. درواقع بازخوردهای مثبت نسبت به این اثر باعث شد تا یک بار دیگر به فکر اجرای آن بیفتیم. از سوی دیگر، خودم هم تصمیم داشتم در بازاجرای این اثر، تغییراتی را بهوجود بیاورم. باوجود آنکه پیش از این، ۸۰اجرای این نمایش در مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفت اما در دوره تازه این نمایش، ضمن انجام تمرینات ششماهه، یکسری تغییرات اساسی هم درکلیت اثر بهوجود آوردهایم.
این تغییرات بیشتر از چه منظری صورت گرفته است؟
صرفنظر از اینکه برخی از صحنهها را کم یا اضافه کردهایم، در ساختار آن هم تغییراتی صورت گرفته و ازهمه مهمتر این که زمان اجرای نمایش هم کم شده است.
درسالهای اخیر، بین عامه مردم و تولیدات تئاتری که با درونمایه آثار مفاخر کلاسیک ایران و جهان روی صحنه میروند، پیوند پررنگتری برقرار شده است؛ «قضیه تفنگ چخوف» نمایشی سرشار از زیرلایههای تاملبرانگیز است و رویکردی روانکاوانه دارد؛ ازاین نظر دیدگاه مردم را نسبت به این اثر چطور میبینید؟
من هم با شما دراین زمینه موافق هستم که در سالهای اخیر، توجه بیشتری از سوی مخاطبان تئاتر نسبت به آثار نویسندگانی مانند چخوف و بهطورکلی، ادبیات جهان صورت گرفته است. بهویژه اینکه نسل امروز تئاتر، باهوش و پیگیرترند و بهرغم تنگناهای اقتصادی و ریزش سرانه مطالعه، بیشتر درصدد این هستند که مفاخر فرهنگی جامعه خود را در آینه تئاتر مورد واکاوی قرار دهند، چرا که تئاتر از دیرباز تا امروز در آشنایی عامه مردم با چهرههای سرشناس درحوزههای فرهنگی و تاریخی نقش زیادی داشته است و حالا به زعم مخاطبان، درباره قضیه تفنگ چخوف هم این پیوند صورت گرفته است. از همان ابتدا که ایده شکلگیری و اجرای این نمایش در ذهنم شکل گرفت، انگیزهام این بود که تماشاگر در مواجهه با تماشای این کار، سؤالاتی در ذهنش ایجاد شود و بعد از پایان نمایش، پاسخ این سؤالات را براساس کندوکاوهای شخصی خود بیابد. درمجموع، هرچقدر که بسترهای فرهنگی برای شناخت مردم نسبت به مفاخر ایران و جهان بیشتر فراهم شود، میتوانیم شاهد تولیدات بیشتری درحیطه تاریخوفرهنگ باشیم.
چقدر در اجرای این نمایش به مجموعه آثار چخوف وفادار بودهاید؟
ما دراین نمایش فقط از «قاعده تفنگ چخوف» استفاده کردیم. داستان این نمایش دردنیای مرگ میگذرد و مخاطب میتواند با تماشای این اثر،برداشتهای متفاوتی از آن داشته باشد؛ بههرحال نمایشنامههای چخوف در این کار تأثیر زیادی نداشته است.
مولفه اصلی نمایش شما این است که اگرچه بنمایهاش از آثار و نام نویسندهای چون چخوف میآید ولی در باطن، به مسائل روز جامعه ما هم مرتبط است.
اصلا یکی از رسالتهای تئاتر درهمین نکته است که یک نمایش، هرچقدر هم کهن و پرقدمت باشد، بایدفراخور شرایط زمانه اجرا شود تا برای مخاطب ملموستر باشد و بتواند بهتر با آن ارتباط برقرارکند. درباره قضیه تفنگ چخوف هم همانطور که دیدید، این اثر فارغ از اینکه نگاهی به زندگی و سرنوشتِ نه فقط چخوف که هرکدام از مشاهیر بزرگ جهان دارد، دغدغههای انسان معاصر را هم مطرح میکند.
برخی از هنرمندان اجارهبهای بالای سالنهای تئاتر را یکی از مشکلات عمده این حوزه قلمداد میکنند؛ خود شما در اجرای اخیر این نمایش چقدر با این مسأله دست بهگریبان بودهاید؟
اگر قرار باشد درباره مشکلات تئاتر صحبت کنیم، درمقال چند پاراگراف نمیگنجد، بلکه باید سلسله گفتوگوهای مجزایی دراین باره انجام شود. بهخصوص دردوسه سال اخیر، به قدری مشکلات دراین حوزه افزایش یافته که من دیگر به خودم که بیستوچندسال است دراین عرصه فعالم فکر نمیکنم، بلکه به جوانان مستعدی میاندیشم که ناچارند تئاتر را بهواسطه بروز همین مشکلات، کنار بگذارند و به دنبال حرفه دیگری بروند. یکی ازمسائل فعلی تئاتر، همین مسأله اجارهبهای بالای سالنهاست که اشاره کردید. البته دراین سالها، سالندارانی هم بودهاند که به تئاتریها لطف داشته و با حمایتهای ویژه، تلاش کردهاند تا به صورت درصدی، با گروهها همراه شوند اما درمجموع، شرایط دراین زمینه دشوار است و گروههای تئاتری به سختی میتوانند از عهده پرداخت این مبالغ بربیایند. بهطوری که دربهترین حالت، اگر یک نمایش تمام صندلیهای سالنش پر شود و بلیتهایش فروش بروند، باز هم مخارجی که صرف حضور بازیگران، دکور، لباس، گریم و... کرده به او برنمیگردد. ازاین رو، تئاترکارکردن درشرایط فعلی خیلی کار سختی است.
دیدگاهتان نسبت به تئاترهای کمدی که بهلحاظ ظاهری از رنگولعاب بیشتری برخوردارند و تلاش دارند مخاطب را صرفا بهدلیل عنصر سرگرمکنندگی به سمت خود بکشانند، چیست؟
متأسفانه من با آن ژانر از تئاترها آشنایی چندانی ندارم، ولی چون در هر نمایش، کیفیت برایم در درجه اول قرار دارد، برای تکتک بازیگرانم لباس، پوستیژ، گریم، موسیقی و... طراحی میکنم و مسلما تمام اینها هزینهبر است. من از ۲۰ سالگی درفضای تئاتر کارکرده و آموختهام که باید دراین زمینه سختی بسیاری را تحمل کرد. ولی شاید دیگر اهالی تئاتر، بهخصوص نسل جوان عادت به سختیکشیدن نداشته باشند و روبهروشدن با این مشکلات، آنها را به لحاظ جسمی و روحی با فشارهای زیادی مواجه کند. به همین خاطراست که معتقدم، ما امروز به جز مردم، حامی دیگری درتئاتر نداریم.
حتی به هنگام اجراهای تئاتری،برخلاف سینما،موسیقی و تلویزیون با بیلبوردهای تبلیغاتی در سطح شهر هم مواجه نیستیم.
همینطور است، جالب این که صفحات مجازی تئاتر در اینستاگرام که محور فعالیتشان، تبلیغ نمایشهاست هم برای هزینه تبلیغ، مبالغ کلانی درخواست میکنند که کم از قیمت اجاره بیلبوردهای شهری ندارد. بنابراین، بهجز آندسته از مردم که همچنان به تماشای تئاتر جدی علاقهمندند و خبرنگاران باشرافتی چون شما که بدون چشمداشت به انعکاس رویدادهای این آثار میپردازند، حامی دیگری نداریم.
خاطرم هست درسالهای گذشته، بحث قراردادهای تیپ مطرح شد یا همینطور تخصیص سوبسیدهایی که برای اجراهای تئاتری به هنرمندان این عرصه قرار بود تعلق بگیرد اما این طرحها هم چندان که باید در حمایت از هنرمندان تئاتر به مرحله عمل نرسید.
درست است، نه درآن زمان و نه حالا این طرح مسأله محقق نشد، کمااین که امروز هم گروههای مستقل تئاتری، بدون حمایتهای مادی ومعنوی به فعالیت خود ادامه میدهند. درباره شکلگیری تئاتر خصوصی هم که اشاره کردید، باید به این نکته توجه داشته باشیم درکشور دیگر بستر برای فعالیت تئاتر خصوصی بیشتر فراهم است. در کشور ما تئاتر درسالهای اخیر تقریبا به حال خود گذاشته شده و افزایش سالنها هم که عمدتا بهدست بخش خصوصی صورت میگیرد، دلیل براین نیست که ما درشکلگیری تئاتر خصوصی موفق بودهایم. طبعا همه ما در زمین یک کشور کار میکنیم و اگر بستر فعالیت فراهم نباشد، خروجی این فعالیتها هم مثمرثمر نخواهد بود.
برخی ازهنرمندان، به ویژه هنرمندان پیشکسوت تئاتر، همواره بر اجرای نمایشهای ایرانی تاکید دارند تا آثار اقتباسی؛ چرا شما ترجیح دادید بهجای اجرای یک نمایش ایرانی، نمایشی را اجرا کنید که درماههای پیش هم روی صحنه رفته بود؟
بخش اعظم این مسأله به سلیقه و دیدگاه شخصی آن کارگردان برمیگردد. بهعنوان مثال درباره خودم اینطور است که باید بدانم چه کاری را بلدم و بعد به آن ورود کنم. تمام تلاشم دراین سالها درتئاتر این بوده وارد حوزهای که درآن تخصصی ندارم نشوم. ضمن این که اجرای نمایشهای ایرانی، کارکردهای مخصوص به خود را دارد و من از علم این کار بیبهرهام. دوم این که باید کاری را بسازم که پیش از مخاطب، خودم آن را دوست داشته باشم. ترجیحم این است نمایشهایی را روی صحنه ببرم که در بیزمانی و بیمکانی روایت میشوند و بیآن که یادآور جغرافیای خاصی باشند، نزد مخاطبان همهجای دنیا قابل درک باشند. اصولا نمیخواهم با اجرای یک تئاتر، چیزی را به مخاطب یاد بدهم، گرچه تمام نمایشهایی که روی صحنه بردهام بهخصوص قضیه تفنگ چخوف تلویحا دارای پیامهایی هستند که خود مخاطب باید بنا به گستره ادراک خود، آن را دریافت کند.