چه باید کرد

علم و ‌جمهوری اسلامی

برای پاسح به چه باید کرد در خصوص نسبت اسلام با علوم انسانی مدرن ، اول باید رر باره حقیقت نسبت علم و دین  درک روشنی داشت و این مستلزم شناخت علم مدرن بدرستی است . ‌
برای پاسح به چه باید کرد در خصوص نسبت اسلام با علوم انسانی مدرن ، اول باید رر باره حقیقت نسبت علم و دین درک روشنی داشت و این مستلزم شناخت علم مدرن بدرستی است . ‌
کد خبر: ۱۵۰۲۶۵۷
نویسنده احمد میراحسان - منتقد و پژوهشگر

پرسش علم دین ، هم در طلیعه ظهور اسلام با وحی پدیدار شد و قرآن مجید و معصوم علیهم السلام  مفهوم علم مورد نظر کلام  الله را روشن کردند . و سپس قدرتهای جائر و غاصب و ناصالح به حکمرانی بنام اسلام  با دانشمندان همسو کوشیدندنسبت تازه ای بین علم و دین بنا به اهوا و نیازهای قدرت و حکومت معرفی نمایند که گسترده ترین کوشش ها معطوف است به  طرح مامون عباسی و نقش دوران او در ترجمه متون سریانی فلسفه یونان به عربی و مباحثات وسیع که مشهور است تلاشی بوده برای شکست مرجعیت بی رقیب علمی اهل البیت رسول الله . وخود یک آزمایشگاه بی بدیل در باره نسبت شناسی علم و دین در فضای تفکرات غیر عترتی است . که مرجعیت های دیگر برای انان دستاویز کنار نهادن نقش هدایتگر خاندان وحی و عصمت علمی است . نکته مهم آن است که در دوران دویست و پنجاه ساله حضور معصوم صلوات الله علیهم،  فرصت بزرگ روایت معصومانه از رابطه علم و دین  و گسترش درک درست از علم و گرامی داشت علم و روشن کردن مقصود قرآن و رسول خدا و اوصیای بزرگوار ‌از علم پدید آمد  اینکه علم در روایات کدامین علم است نکته ای است که باید با دقت به آن توجه کرد .  اینکه علوم گوناگون طبیعی و اجتماعی  هم در ذیل سایه آن علم اصیل و دال های دلالت گر بر توحید و آفریدگاری و پروردگاری خدا ی یکتا مفید و موثر در سعادت انسان است نکته اساسی دیگری است که نباید فراموش شود  . ترک روابت معصومانه  در معرفی علوم غیر قرآنی چون فیزیک و شیمی و تاریخ و جامعه شناسی.... ، مسلما وجه راستین این علوم را تحریف کرده و ما هبچ روایتی در باره ارزش علوم گسسته از توحید و در خدمت نظام کفر و شرک نداریم . مسلما اگر فیزیک با تفسیری مادی گرایانه در خدمت توسعه دین ستیزی و تمدنی کفر آلود قرار گیرد لز علم نافع به علم ویرانگر بدلدخواهد شد . تمام تمدن بشری که با حکمرانی فراعنه و قیصرها و شاهان  پدیدار شد و افول کرد و از سر گذشت  ، علم را چون‌جزیی از نظام قدرت گسترش دادند  و هیج جا ستایشی از این علم در اختیار حکومت های ظالم از سوی انببا و اوصیا ندیده ایم صورت گرفته باشد ‌مگر حاکم عادل  و دست در کار خدمت به بندگان خدا و آبادانی و دادگری . خوب حال پرسشی مطرح است علم رها از دین آیا نتایج ثمر بخشی برای زندگی دنیوی  بازی نمی کند و می توان با این دیدگاه  علم را در جامعه اسلامی توسعه داد؟ و آیا ماوحق داریم با این نگاه اومانیستی علم راوپایه پیشرفت قرار دهیم ؟
☆☆☆☆☆
اما داستان عام در دوران نوزایی غرب  و آغاز  گسست قدرت از دین و استقلال علم از دین و رشد علوم تجربی چون فیزیک و مکانیک و ستاره شناسی و هیئت و ..... خارج از باورها و حوزه های  دینی و تقابل علم و دین در غرب ، ماجرایی تازه شروع شد . توجه اساسی به دنیا و تولد تفکر اومانیستی و محور قرار گرفتن تلاش عظیم شناخت قوانین حاکم بر طبیعت و بدن انسان و جامعه انسانی و خلاصه همه وجوه طبیعی و فیزیکال حیات مادی انسان  از یکسو و رواج تفاسیر خود رای در باره دین و پیدایش  پروتستانیسم و اعتراض به فجایع کلیسا بنا به  تفکر انسان های خود رای  و عقل خود بنیان ، همه و همه علم و نگرش گسسته از دین را به مرجعیت اصلی جامعه بشری بدل کرد و بعد  از رنسانس از قرون شانزده علوم نجربی چنان اعتباری یافت که به محک سنجش دین و حتی تفسیر دین و تصاحب نگاه دین بر اساس موازین علوم طبیعی و تطابق فهم دین با دستامدهای بطلان پذیر علوم فیزیکی و طبیعی  بدل شد . در این جهان ،  دین مسبخیت  و یهودیت که قبلا با تحریف کلام وحی به  حضرت موسی و حضرت عیسی ، خود را خلع سلاح کرده و شئونات دین را در اختیار انسان غیر معصوم و خود راُی قرار داده بود ، کاملا برابر تقسیر خودرای علوم تجربی  بی دفاع ماند . یعنی علم ظنی بمثابه دال های دلالت گر حقیقت وحی دیده نشد بلکه به حاکم بر تفکر دینی و تعیین کننده معنای آن و جهت دهنده آن تبدیل شد و چون علوم تجربی محصول مجاهدات علمی عظیم تحت تفسیر دنیوی زاده شد  و رشد کرد ، نقشش در نظام قدرت مدرن به عامل  بیهوده وانمود کردن دین و تقویت فهم دروغین جهان خود بنیان،  بدل شد .یعنی غلبه علم بر دین از قرن هفده بتدریج به سرنوشت  دروغین علم کنونی ، یعنی علم همچون  ابزار نفی دین تبدیل گشت .
در حقیقت   برای بنا نهادن و تاسیس یک علم نو بنیان و  متلائم با دین و برای ایفای نقش حقیقی علم که همچون آیات علم مطلق الهی ، دلالت گری آینه گونه است  ، ما باید مفصلا با نگاهی تاریخی مناسبات علم و دین را پیگیری و پژوهش کنیم و به این رخداد اشراف داشته باشیم و از آن درس بیاموزیم . محتملا یک سلسله مقالات در این باره مناشر خواهم کرد .
بررسی فیزیک و متافیزیک در قرن هفده تفاوت منظر جهان در قرون وسطی با شروع دوران علم جدید که گالیله نماد آن است  را آشکار می سازد . فجایع کلیسا بهانه ای شد تا متظر توسل به غایت بوسیله ناباوران به توحید یا اهل دودلی ، رها شود .و مشاهده و ریاضیات در مقابل درک غایی به سود نگاه محدود مادی گرا و دنیایی مصادره گردد در حالی که اصلا تمسک به امر مشاهده و ریاضیات برای رها کردن امر غایت گرایی در فهم علم ، هیچ الزامی نداشت و این تفسیر از پیش دین گریز بود که چنین افقی را برای دین ترسیم کرد و به تجربه رنسانس غربی و هدفگذاری تلمودی افق علم جدید با نقش مهم فراناسونری و خانواده مدیچی وابستگی تام داشت . این اتفاق قدم به قدم تعمیق شد و به غلط توسعه علم ، شکست دین به حساب آمد و دین ساختگی پروتستانیسم وحی ستیز ، مدام کوشید دین را با یافته های ابطال پذیر علوم‌ تجربی به دنباله روی از دانش در حال تغییر بشری بکشاند و همه حقیقت وحیانی ان را که در مسیحیت قبلا بوسیله کلیسای رومی  تحریفگر بر باد  رفته بود یکسره ، حذف نماید .و اسیر تفاسیردخود راُی و بی ضابطه ی الحادی گرداند ‌.چنان که با نیوتون و تسخیر جهان بوسیله روش علم نیوتونی یعنی آزمایش و نظریه سازی  مبتنی بر آزمایش،  روش دین هم‌به الهیات طبیعی تنزل پیدا کرد و از روش عقل و وحی دست شست . در اسلام البته کتاب طبیعت و کائنات دارای آیات دلالت گریرخدا شناسی است اما تعارضی ببن وحی و عقل و مشاهدات طبیعت وجود ندارد . در عصر جدید و علماتیت ماهوا وحی ستیز دانش مدرن ، این شکاف دروغین سکوی بعدی پرش به الحادگرایی قرار گرفت.چنان که در قرن هیجدهم و نوزدهم فرایند غلبه روش های علم جدید تجربی ،  بر دین ، فراموشی مرجعیت وحی و عقل شد که قبلا در جهان یهودی و مسیحی بوسیله عالمان روحانی و رهبریت شان‌  ضربه اساسی خورده بود و این امر روز به روز بیشتر سبب پیدایش الهیات الحادی گشت و معارضه  علم با عالم غیب و وحی و کلام الله در کانون این عصر  ، قرار گرفت در حالی که علوم‌تجربی ماهوا صلاحیت داوری نسبت به عالم غیب را ندارند . زیرا سراسر معطوف به کشف قوانین طبیعت هستند . کشف این قوانین در لصل بیانگر گدشه لی ل  علم مطلق الهی می تواند باشد اما هرگز کشف قوانین فیزیک و مکانبک و زیست شناسی مطلقا نمی تواند قوانین عالم غیب را تفی کند .این شعبده بوسیله ایدئولوژی مدرنیت اما جهانگیر شد و یک جهالت مدرن بدین نحو گسترش یافت .
☆☆☆☆▪︎
در وقت‌ مقتضی در باره این فرایند الحادگرایی علم مدرن و نسبتش با تجریف مدرن دین بحث مبسوطی را مطرح خواهم کرد .اما اکنون به همین قدر در باره تفاوت تاسیس علم  مولد نو در تمدن کنونی ما در جمهوری اسلامی  با غرب اکتفا می کنم .درحقیقت اولین پله پاسخ به چه باید کرد از اینجا شروع می شود . ولی چون قرار داد این سلسله مطالب ارجاع به برنامه دارالعلم و سخنان ارزنده دکتر قراملکی است بببنیم به مرسش چه باید کرد ایشان ‌جه پاسخ می دهند .:
دکتر قراملکی در آغاز راه حل یابی برخورد منفعل را تفی می کند .نگرش غربگراها آن است که اساسا چنین پرسشی یک جواب دارد منحل شد در علم جدید غرب و تبعیت از آن و مصرف آن . 
اماواستاد معتقد به تولید علم نو با شرایطی است که شرح می دهد :
یک راه در پاسخ به جه باید کرد آن است که منطق پیشرفته غرب (در شکل کلی ، باید بگوییم  علوم انسانی پیشرفته غرب ! ) را دریابیم . . مثلا آخرین دستاوردهای  مغرب زمین در متطق منطق ریاضی و منطق منطق جدید را فراگیریم .
اما این راه کافی نیست .. تا زمانی کهومیراث منطقی خود را سنجشگرانه باز خوانی نکردیم و قوت و ضعف آن را نیاندیشیدیم  و میراث منطقی خود را بازیافت نکردیم و شناخت آن را عمومیت نبخشیدیم و دنبال نیازهای خود نرفتیم،  در هر راه حدی شکست خواهیم خورد زیرا با رها کردن تفکر در خصوص دارایی و نیاز خوبشتن  جز تقلید هیچ راهی نمی ماند . زیرا منطق باردار تفکر اصلی تری است . عده ای نقش ایدئولوژی را در ساختار منطق نفی می کنند . اما همه می دانند مکطق ارسطویی باردار متافیزیک ارسطویی است و منطق جدید  و پسامدرن باردار نسبی گرایی و قطیعیت ستیزی لست که ا  فی یک انزشتین و هایزنبرگ به یک شالوده  نگرش  فلسفی  تبدیل شد و از آنجا بر روش علوم و نگرش علوم و متطق جدید اثر گذاشت .
اماوما با تقلید ، اندیشیدن و تفکر را و تولید ساختارهای نو را  در علوم نابود نی کنیم . ما مکطق جدید را وارد می کنیم‌ و سپس خنجی می کوشیم بر اساس منطق جدید قرائت کنیم ‌. این خنجی دیگر  خنجی نیست یک خنجی تحریف شده است .   ما نباید میراث منطقی خود را در قالب اندیشه های امروزی در آوریم .این غلط است .
منطق ما باید پاسخگوی نیازهای ما باشد . ما باید دارایی منطقی خود را باز یابیم برآن تکیه کنیم به آن بیاندیشیم کاستی هایش را رفع کنیم ، کاملش کنیم و در گفتگو با متطق جدید که باید آن را خوب بشناسیم،  آن را به جایگاه عالی رشد یافتگی  برسانیم و در پیشاپیش علم متطق امروزی آن را به الگو چند صدایی بدل سازیم و صدای خود را در منطق به گوش جهان‌ برسانیم و در علم امروز سهیم شویم . این کار سترگ در علوم انسانی ، باید الگو و سرمشق شود و با جهان‌ وارد گفتگوی علمی شویم . در رشته های گوناگون دانشمندان دانشگاه و حوزه ما از حضرات جوادی آملی و امثال ایشان  گرفته تا امثال آقایان  دینانی و حائری  و اعوانی و گلشنی و استاد  لاریجانی و نیروهای جوان ما   و...باید حضور جهانی پیدا کنند . این حفظ اصالت اسلامی ، هویت جهانی ویژه مسلمانان در گفتگو با دستامدهای غرب است و راهی است که زندگی خلاقانه  و مستقل و پویا و زایشگر  نهضت علمی نو ما را در جهان  تضمین می کند .

اگر نوزایی علم به کاربرد اجتماعی و انسان سازی و آگاهی پیشران جامعه سالم  نیانجامد ، همه بحث ها بی هوده و لهو خواهد بود .
برای جمهوری اسلامی  نوزایز علم به معنی آن است که دانش بشری تا کجا به اجرای فرامین خداوند در قرآن و روایات صحیح برای عبوریت و پرورش انسان و تشکیل  جامعه سالم و عادل و آزاده و عقلایی و پیشرو یاری می دهد . این علم در خدمت  عبوریت ، یعنی دانش در خدمت انسان ، در خدمت تزکیه جان و جهان ، آرمان انقلاب اسلامی است . 
در اینجاست که باید بپرسیم در ارتباط با این هدف بزرگ تمدن ساز ،و در استفاده از نهضت عامی نوین ، چه باید کرد ؟

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها