*اید آموزش و آگاهیبخشی درباره تاریخ همزیستی ادیان و مذاهب در ایران در مدارس و رسانهها تقویت شود.
*گفتوگوهای بینفرهنگی و بینمذهبی با هدف شناخت مشترکات و رفع سوءتفاهمها برگزار گردد.
*پژوهشهای علمی درباره ریشههای تعصب و راهکارهای مقابله با آن حمایت شوند.
*آثار و منابع معتبر درباره سیره اهل بیت(ع) و تاریخ ادیان در دسترس عموم قرار گیرد تا مردم با نمونههای واقعی مدارا و همزیستی آشنا شوند.
این قلم، مصاحبه را با این یادآورد آغاز کرد که همدان (شهری که در آن بالیدهام) ویژگی مهمی دارد که مشابه آن را در برخی شهرهای دیگر ایران مانند اصفهان و زاهدان نیز میتوان دید و آن همزیستی ادیان بزرگ ابراهیمی مانند مسیحیت و یهودیت و شماری از آیینهای کهن در کنار مسلمانان است. پیروان این ادیان از دیرباز در کنار یکدیگر زندگی کردهاند. برای مثال کلیساهایی از عصر یزدگرد در همدان وجود دارد و چندین پیامبر یهودی از جمله حَیقوق نبی در این شهر مدفونند. این پیشینه فرهنگی و تاریخی نشان میدهد همواره ادیان مختلف زیر سایه ایران و فرهنگ ایرانی با یکدیگر زیستهاند. حال میرسیم به پرسش آغازین که آن را با هم میخوانیم.
تفرقهافکنیهایی که امروز شاهد آن هستیم، بهنظرمیرسد بیشتر جنبهای مصنوعی ووارداتی دارد.زیرا تاریخی به این غنایی و با چنین ویژگیهایی پذیرش و مدارا را در خود پرورانده است. این سؤال پیش میآید که ریشه این پذیرش در کجاست؟
واقعا نمیدانم اینها از کجا آمدهاند اما شاید ریشه در تفکر جاهلی داشته باشند. قرآن نیزحمیت جاهلی(تعصب) را نکوهش میکند و بهنظر من یکی از مسائل مهمی که گرفتار آن هستیم، تعصبات فرقهای است. هیچکس نگفته کسی باید از اعتقاداتش دست بردارد اما تعصبی که باعث شود انسان نسبت به دیگران حقیقت و انصاف را فراموش کند، مردود و نامطلوب است. در زندگی اهل بیت(ع) و پیامبران نیز چنین بوده. آنان مردم را به معنویت دعوت میکردند و از تعصبات بیجا پرهیز داشتند. اکنون آیه یا روایتی در ذهن ندارم که شاهدی بیاورم اما همین آیه مربوط به جاهلیت به مسلمانان میگوید «جَعَلَ الَّذینَ کفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیةَ حَمِیه الْجاهِلِیه/ از تعصبات جاهلی دوری کنید». خداوند نیز چنین میگوید و معلوم است تعصب خوب نیست. حتی اگر فرقهای بر حق باشد، اگر نسبت به دیگران بیانصافی کند، پذیرفته نیست.شیعه و سنی در کنار هم زندگیکردهاند. در مراکز دینی عراق و دیگر کشورها هماکنون زیست مسالمتآمیز وجود دارد. برای مثال در اصفهان دوره صفویه، یهودیان و مسلمانان با هم زندگی میکردند. اکنون نیز در شهرهای دیگر ایران، زرتشتیان هرچند کم اما حضور دارند و با آنان با مدارا رفتار میشود. اینها با مدارا و دوستی زندگی میکنند. هر کسی هم عقیده خودش را دارد. برخی افراد معتقدند همه باید مانند خود آنها فکر کنند اما این نگاه یکی از آفات زندگی ماست که در سیره بزرگان و اولیای الهی و شخصیتهای فرهیخته وجود نداشته و ندارد.
در طول دوران تاریخی ایران و دوران اسلامی شاهد احترام این فرهنگ به انسان با ویژگیهایی والا هستیم. در اسلام که کاملترین دین است نیز آن را میبینیم. در فرهنگ ما ارزشهای انسانی برتر از اختلافات مذهبی دانسته میشود. آیا در ایران برخوردهای فرقهای شدید وجود داشته است؟
در تاریخ اسلام، وقتی پیامبر(ص) به یثرب هجرت کرد یهودیان حضور داشتند و قرآن نیز درباره آنان سخن گفته. تا جایی که از تاریخ اسلام و اهل بیت(ع) اطلاع دارم میبینیم این زندگی مسالمتآمیز وجود داشته، مگر اینکه گروهی تخطی کرده باشند. مثلا در زمان امیرالمومنین(ع) کسانی بودند که با امام یا حکومت مرکزی مخالفت داشتند و میخواستند ناامنی و اغتشاش ایجاد کنند که امام ناگزیر از برخورد شد. خوارج تا پیش از رویارویی نظامی با حکومت از سوی امام و حکومت تحمل میشدند. مسیحیانی که مسأله مباهله را پیش آوردند پس از آن با پیامبر(ص) و مسلمانان در کنار هم با صلح و مدارا زندگی میکردند. در کتابهای تاریخ و حدیث آمده که زندگی پیامبر(ص) با دیگر ادیان مسالمتآمیز بوده، مگر آنکه گروهی از یهودیان پیمانشکنی یا ایجاد ناامنی کرده باشند. در قرآن آمده که یهودیان بدترین دشمن مسلمانان بودند. برای مثال پیامبر(ص) با یهودیان تنها به دلیل پیمانشکنی آنان درگیر شد. وگرنه همیشه زندگی مسالمتآمیز بینشان برقرار بوده.
منازعات فرقهای همواره بر هویت و باورهای مذهبی تأثیر داشته و سودی جز زیان برای جامعه و بهرهبرداری دشمنان نداشته است.
برای پرهیز از تفرقه باید بر مشترکات تأکید کنیم. اگر بر مشترکاتمان تأکید و روی آنها کار کنیم، بسیاری از مشکلات حل میشود. حتی اگر دو نفر با هم اختلاف داشته باشند، اگر مشترکات را ببینند مشکلات کمتر میشود. اهل سنت به اهل بیت احترام میگذارند و تنها برخی افراد تفرقهجو استثنا هستند که خود اهل سنت هم به آنها اعتنایی ندارند. بنابراین ورود به مسائل اختلافی ضرورتی ندارد و انسان فرهیخته چنین کاری نمیکند. بهترین راه، تکیه بر مشترکات است که کم هم نیست.
اهل سنت احترام اهل بیت را دارند و این برای شیعیان یک امتیاز است که آنها نسبت به بزرگان دینی ما با احترام نگاه میکنند. هرچند که آنها را به لحاظ سیاسی خلیفه نمیدانند.
به مشترکات اشاره کردید. به پژوهشی از شما با عنوان آگاهی شیعه از امامان خود اشاره کنم. بهنظر میآید ما هرچه بیشتر به این خاندان نزدیک شویم مشکلات تفرقهگرایانه کمتر میشود.
وقتی شرایط مناسب نبوده که امامت خود را بهصورت رسمی اعلام کنند، با توجه به شرایط سخن میگفتند و مخالفان فکری را در نظر میگرفتند و مراعات دوره و زمان را میکردند تا موجب تحریک و برآشفتگی جامعه یا دشمنان شیعه نشوند. به همین دلیل، شیعیان نیز با احتیاط رفتار میکردند تا اگر حادثهای برای امام پیش آمد، دچار مشکل نشوند. براساس آنچه شما گفتید، امام صادق(ع) حتی با زندیقها نیز مناظره میکرد. هیچگاه کسی را طرد نمیکرد. با او گفتوگو میکرد. چه به نتیجه برسد چه نرسد. این سیره اهل بیت(ع) است.
اکنون در دوره آخرالزمان بهسر میبریم و رویکرد مردم به تحلیل حوادث و نشانهها جلب شده اما باید توجه داشت که هر نشانه و حادثهای را نباید به ظهور نسبت داد.برخی افراد ازاین موضوع سوءاستفاده میکنند و با انتشار مطالب نادرست در فضای مجازی، دنبال جذب فالوئر هستند. شما در این راستا پژوهشهایی دارید.زحمت بکشیدبااشاراتی روشنگری بفرمایید.
اینها مثل همان نزاعهای فرقهای است که برخی افراد به سوءاستفاده میپردازند و به حقایق توجه نمیکنند. در این فضا نیز برخی دکان باز کردهاند.مرحوم شهید سیدنصرالله صحبتی دراین مورد دارد ومیگوید بعضیها کتابهایی چاپ کرده و از این موضوع نان خوردهاند و من هم دیدم که مطالب اینچنینی راپخش میکنند تا درفضای مجازی عدهای را دنبال خودشان بکشانند. درصورتی که هرگزچنین نیست وخیلی ازاین مسائل رانباید سرخودطرح کردوراجع به آنها نظرداد.زیرا همانجوری که برای ما توقیت ممنوع است و مشخص کردن وقت ظهور را صراحتا منع فرمودهاند و اهل بیت(ع) تأکید داشتهاند که برای ظهور وقت تعیین نکنید. از سوی دیگر این سخنها را ائمه یا به این شکل که گفته میشود نفرمودهاند. برداشت عدهای گاهی نادرست یا نارواست. زیرا سراغ احادیث ضعیف رفتهاند و این شبیه همان توقیتی میشود که منع شده تا ما مطالبی را به این شکل قاطع درباره ظهور و نشانگانش بیان کنیم.تأکید میکنم که بسیاری از این مسائل برای ما ممنوع است و ائمه نیز فرمودهاند زمان ظهور را تعیین نکنید. بسیاری از احادیث در این زمینه ضعیف هستند و نباید به هر خبری اعتماد کرد.
آیا میتوان معیاری بهدست داد که مخاطب دنبال هر ادعا و صدایی نرود. مثلا کتابهایی معرفی شود و روشنگری ویژهای بهدست بیاورد تا با ظهور و آخرالزمان با چشم و بینش روشن و آگاه، زیست مومنانه و منتظرانه داشته باشد؟
باید به اهل فن و تحقیق مراجعه کرد و با احتیاط به تحلیل نشانههای ظهور پرداخت. باید بدانیم دشمنان اهل بیت(ع) خیلی راحت به نقل میپرداختند. باید با احتیاط با این فضا برخورد کنیم.
کتاب روشنگری در این باره اگر در ذهن دارید بفرمایید.
آنچه الان به یادم آمد کتاب تعامل شیعیان امامیه با دیگر مسلمانان است که اثر قطوری است نوشته سیدعبدالله حسینی که زیست و تعامل اهل بیت و شیعیان را با مسلمانان درباره نشانههای ظهور آورده و مسائل زیادی را پوشش داده. در بررسی روایات نشانههای ظهور منابع خوبی برای شناخت سیره اهل بیت و نشانههای ظهور هست. این کتاب را پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی منتشر کرده.
درباره فرهنگ و تعاملهایی که در صدر اسلام وجود داشته میخواهم بپرسم؛ درباره ایرانیانی که در حجاز و شهرهای مهم آنجا بودند بهویژه در عصر امام علی(ع) در صدر اسلام. مثلا عرب ما با اینها چگونه برخورد میکرد یا عنوان تحقیرآمیز موالی را همان پذیرش ایرانی دگرگون کرد و به افتخار تبدیل نمود. زیرا بزرگان تمدنساز اسلام عموما ایرانی بودند.
اتفاقا یکی از جهاتی که ایرانیان را متمایل به اهل بیت(ع) و امیرالمومنین(ع) کرده همین برخورد بزرگانه آنها با ایرانیان بوده. بخشی از ریشه محبت ایرانیان به اهل بیت این است. البته نه اینکه بگوییم مثلا مسأله فرقهای یا نژادی و اینهاست. نه! چون ائمه براساس آیه إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاكُمْ زیست میکردند. مسلمانان ایران، روم، حبشه و همه مناطق که نزد ائمه حضور داشتند ائمه با خوبی به آنها برخورد میکردند. ایرانیان یا موالی که میفرمایید در زمان امیرالمومنین(ع) بودند و اعراب گاهی از آن حضرت میخواستند اینها را از خودشان دور کنند و ایشان این کار را نمیکردند.
جالب این است که در تمدن اسلامی بیشترین نقش را ایرانیان داشتند.
برخلاف موالی و ایرانیان چهرههای عربی تأثیرگذاری در تمدن اسلامی به آن صورت بارز نداریم و مثلا یک کِندی هست که اینها اصلا و ابدا به خلاقیت ایرانی و اثرگذاری ایرانیها نیستند. یعنی انگار این تمدن اسلامی را ایرانیها رقم زدهاند اما هرگز به دام نژادگرایی نیفتادیم و به تفاخر متعصابه دچار نشدیم ولی آیا بهخاطر فرهنگمان اینگونه بودیم یا بهخاطر تقوا و یکتاپرستی و تربیت اهل بیت بود که نلغزیدیم؟ در تمدن اسلامی، ایرانیان نقش برجستهای داشتهاند و بسیاری از چهرههای علمی و فرهنگی جهان اسلام از ایران برخاستهاند اما الان ذهنیت مقایسهای ندارم. این نشاندهنده ظرفیت بالای فرهنگ ایرانی برای پذیرش و خلاقیت است.
جمعبندی این بحث آن است که دین و قرآن ما بر دوری از اختلاف و تفرقه تأکید دارند و بهترین راه، تمرکز بر مشترکات و تقویت روحیه مدارا و احترام متقابل است.