معلمان و کارگران دو قشر وطبقهای هستند که درپیریزی و فونداسیون و سمت وسوی جامعه بشری نقش اول را ایفا میکنند، خصوصا که در قوانین ایران پس از انقلاب برای این هر دو قشر ارزش مضاعفی تعریف شدهاست. نخست معلمان که نیروی انسانساز هر اجتماعی هستند، بهویژه در ایران که اساسامضمون شکلگیری و تداوم انقلاب، (برخلاف نظریه مارکسیستی) فرهنگی بوده است و نیز کارگران، این نیروی تولید نعمتهای اجتماعی که هم از نظر مکتب اسلام دارای جایگاه برجستهای هستند و هم استیفای حقوق مستضعفان، ازجمله کارگران، در شعارهای رو به جلوی انقلابیون سرلوحه همه گرایشهای حاضر در انقلاب، بوده است. اگر چه در اجرا و تحقق شعارها جای انتقادات زیادی وجود دارد مانند همین سینما که مدنظر نگارنده است.متأسفانه سینمای ایران، برخلاف سینمای جهان، که در صورت مرور تولیدات کشورهای دارای سینما با فهرست بلندبالایی از فیلمهایی مواجه میشویم که با محوریت (و به شکل انبوه با حضور) شخصیتهای کارگر و معلم ساخته شده و به نمایش در آمده است، حرفی برای گفتن ندارد. البته در آستانه و اوایل پیروزی انقلاب تعدادی فیلم ارزشمند و ماندگار در ارتباط با معلم (و معدودتر کارگران) ساخته و اکران شده است. مثلا هنوز «رگبار» بیضایی قابل دیدن است، «جنگ اطهر» نجفی را میشود به تماشا نشست. فیلمهای پوران درخشنده پس از چند دهه با مخاطب امروز ارتباط میگیرد و بعید است کسی پیدا شود که برای چندمین بار پای دیدن «قصههای مجید» ننشیند و لذت نبرد و... .
اگر مروری بر فهرست فیلمهایی که درباره معلمان و کارگران ساخته شده است بیندازیم، بیتردید بهترین نمونههای موجود را در ۱۰ سال اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان یافت. ویژگی مهم فیلمهای این دوره را باید در مماس بودن خالقان این آثار با جریانات و گرایشهای متنوع فکری/ طبقاتی و صنفی درون جامعه دانست. مضامین متأثر از رویکردهای انقلاب، نقش بسزایی در توجه بیشتر هنرمندان (سینما) به دو لایه و جریان بالنده، مؤثر و مفید جامعه بوده است. تاکید و تصریح بر وجوه فرهنگی انقلاب و نیز گرایش جدی و پررنگ حمایت از حقوق کارگران و کلا مستضعفان، هنرمندان را در مسیری قرار داد که شعارهای انقلاب را دستمایه فیلمنامهها و ساخت آثار خود قرار دهند، برای همین در اوایل انقلاب با فیلمهایی مواجه میشدیم که همهجوره در سمت درست جامعه میایستادند یعنی با محوریت کارگران و معلمان دراماتیزه میشدند. گرچه در همین دوره هم از نظر کمی، چندان دست سینما پر نبود اما بالاخره همان معدود کارهایی که ساخته میشد از کیفیت خوبی برخوردار بودند، درحالی که در دو دهه اخیر از نظر کمی و کیفی سینما بهشدت نزول کرده است. این انتقاد شدیدا به مدیریت دولتی وارد است که بهجای آیندهنگری و خرج بیتالمال پای موضوعات عمیق و غنی و مهم، اغلب با خرده موجهای زودگذر همراه میشود. در نظر بگیرید داستان زیست تا شهرت و ترور شهید مطهری همهجوره مناسب اقتباس سینمایی است ولی سینمای تا بناگوش ارتزاقکننده از بودجههای عمومی، نسبت به این منبع الگویی/ استراتژیک بیالتفات است، آن هم شخصیت و داستانی که برای طرفداران هر گونهای از سینما ظرفیت و جذابیت دارد، از تریلرهای پلیسی/ جاسوسی و سیاسی تا درامهای اجتماعی/ علمی و خانوادگی که در صورت پرداختن به مشکلات و مطالبات معلمان، شاهد آثار ارزشمندی خواهیم بود. حالا در موضوع کارگران (خصوصا کارگران صنایع تعطیل شده) با وضعیت و موقعیتهای دراماتیکتری روبهرو هستیم که سینما با ندیدن آنها متهم تاریخی هست و خواهد بود.