به بهانه ۹ دی و سالروز چهارمین سال شهادت حاج قاسم سلیمانی

آنچه انقلاب اسلامی دارد و دیگر انقلاب‌ها نداشتند

شبهات از طوفان‌ الاقصی تا مذاکره کنونی

زمانی که جوانتر بودم زانوانم از کشیدن بار سنگین جسم غافلم سرباز نمی‌زدند، گاهی به کوه‌نوردی می‌رفتم. درس‌هایی و شناخت‌هایی که از آن روزها برایم مانده است، درس‌های بزرگی است.
زمانی که جوانتر بودم زانوانم از کشیدن بار سنگین جسم غافلم سرباز نمی‌زدند، گاهی به کوه‌نوردی می‌رفتم. درس‌هایی و شناخت‌هایی که از آن روزها برایم مانده است، درس‌های بزرگی است.
کد خبر: ۱۵۰۰۲۱۲
نویسنده احمد میراحسان

مثلا کسانی به دلایل گوناگون در جمع کوهنوردان حضور داشتند که نه آمادگی بردباری داشتند و نه در دل عزم‌ استواری در زدن قله و نه اصلا این کار را می‌خواستند و این ورزش را قبول داشتند. یعنی در دل از نخست مخالف این سیر و سلوک بودند. از سختی راه و برف و بوران واهمه داشتند. ترجیح می‌دادند اسیر زندگی دلمرده در آن پایین‌ترین زمین زیر کوه و کنج ظاهرا امن خانه باشند و هوای سمی استنشاق کنند و از هوای پاک کوهستان و حس آزادی در قله بی‌بهره باشند و این سختی‌ها و خطرها را نپذیرند. آنان به‌ویژه وقتی در مسیر با موانع و ریزش قسمتی از مسیر یا پرشدن مسیر با بهمنی و توفانی مواجه می‌شدند و باید مسیری را دور می‌زدیم و کمی به عقب می‌کشیدیم یا متوقف می‌شدیم و برای یورش دیگر برای فتح قله آماده می‌شدیم یا آسیب و سقوط کسی پیش می‌آمد، درست در وسط معرکه، روح مشوش و ترسزده خود را بروز می‌دادند ‌اعتراض و ترساندن دیگران کارشان بود و این‌که آیا می‌ارزد آدم جانش را به خطر بیندازد و.... به دامن زدن به تردید و خراب کردن روحیه همه مشغول می‌شدند و فرصت می‌یافتند نیات پنهان داشته خود را بروز دهند که اصلا با خود حرکت و اصل کنش مخالف بودند و ریشه‌‌اش ترس و عافیت‌طلبی وهمی و بی‌عملی و تنبلی و جهل در فواید و عواید کوهنوردی و زندگی سالم بجای سکون و فرسایش و زندگی برای صعود به قله فضایل و رزم با شیاطین و ظالمان به سود زندگی شریف بود. 

امروز در وضعی که برای حفظ همان کرامت انسانی و وجود خرد و استقلال و آزادی ملی، مصالح امت تحمل راه مذاکره اعلام شده تا نشان داده شود همه راه‌ها را آزمودیم و اگر روزی موظف به مقابله جانبازانه شدیم حجت و بهانه‌ای باقی نماند. 

اما عده‌ای بی‌توان دیده‌وری و با انگیزه‌های پیشینی چون همان کوهنوردان سست عنصر ترسزده فرصت را به بهانه مذاکره برای زیر سؤال بردن اساس مقاومت و حماسه طوفان‌الاقصی مناسب دیده و دخان و غبار و مه ترس می‌پراکنند تا روشنی حق را بپوشانند. 

 در فضای مجازی با متن‌هایی روبه‌رو می‌شویم که اساسا طوفان‌‌ الاقصی را عامل همه بدبختی‌های مسلمانان معرفی می‌کنند یا دست کم رخدادها و آسیب‌های پس از آن را محصول نادرستی خود فعل مقاومت وانمود می‌سازند. 

اول آن که روش و متدولوژی آنان کاملا فریبکارانه و غیر علمی است و خواهم گفت چرا و دوم آن که هر مقاومتی دوچهره دارد. ۱_ پیروزی عینی ۲_پیروزی روحی 
و اهل حق برابر باطل چه شکست موقتی بخورند و چه فاتح شوند، اصل ادای تکلیف‌ استقامت برابر زیر پا نهادن حطوط قرمز نوامیس و مقاومت تا پای جان علیه نفی کرامت ذاتی انسانی‌مان، نزد خدا نفی نمی‌شود. چون نقشه تاکتیکی استقامت می‌تواند به شکست یا پیروزی مقطعی ختم شود که در هر جنگی فراز و نشیب وجود دارد و اصل پایداری بر حق است و کدام مقاومت است که در برهه‌هایی با‌ تار و مار دشمن مواجه نشده باشد. آیا این شکست ولو واقعا شکست ظاهری باشد به معنی غلط بودن مقاومت است؟ در استقامت انبیا و نبی خاتم و اوصیای او صلوات‌الله علیهم ،کربلا و عاشورا و مجبور شدن به پذیرش حکمیت ظالمانه و سازش و انعطاف ناگزیر در کوفه و ولو پذیرش ولایت‌عهدی مامون وجود داشته است که در اصل طرح خدا برای رشد پایگاه تشیع در ایران بود و نه نفی حقانیت حق و درستی غاصب و باطل و تسلیم به ناحق. در مبارزات شرافتمندانه آزادی‌بخش از بردگی هم چنین است. زندان و دستگیری و قلع و قمع و کشتار همیشه بوده و خواهد بود. آیا به این دلیل رنج‌ها و ناکامی‌های موقت، باید تن به هر ظلم و بی‌ناموسی داد؟ و وظیفه انسانی استقامت اجتماعی بر صراط حق را به فراموشی سپرد و بدتر از حیوان زیست؟ آیا کسانی که هیچ اطلاعی از وضع غزه قبل از مقاومت ندارند، شرم نمی‌کنند که نمی‌بینند و نمی‌پرسند چرا ملتی جان به لب آمده و به اوج پستی کشیده شده، در حال نابودی تدریجی، چنین عزم و ایستادگی تا پای جان کرد؟ می‌توان از دست‌رفتگی‌های پس از عاشورا و جهاد امام حسن علیه‌السلام و.... را فهرست کرد که صد بار هولناک‌تر از پیامدهای مقاومت غزه بود اما حسین باید به این سبب و نتایج فوری و صوری، تن به پیشنهاد و فعل حرام سرسپردگی به قیمت ذلت و حق را ناحق اعلام کردن و تأیید اسلام ستیزی دشمن می‌داد؟ چرا فرق موقعیت امام حسن و معاویه با امام حسین و یزید را نمی‌بینند؟ و با جهل از وضع غزه حرف می‌زنند؟

اما روش غیر علمی طرح این پرسش‌ها کجاست ؟چیزی می‌گویند که دقیقا استدلال دشمن و اسرائیل و آمریکا برای اثبات پذیرش سرسپردگی و مرگ خاموش و رضایت به تماشای تعدی به نوامیس انسانی در غزه و غلط بودن‌ مقاومت است. می‌گویند: « عملیات طوفان‌الاقصای حماس، بهانه نابودی نوار غزه شد. زمینه عقب‌نشینی حزب‌الله از جنوب رودخانه لیطانی و خلع سلاح آتی آن را فراهم آورد. باعت سقوط خاندان اسد در سوریه شد. حشد‌الشعبی را به سمت ادغام در ارتش عراق سوق داد. منابع حیاتی و تسلیحاتی حوثی‌ها را نابود کرد و جمهوری اسلامی ایران را پای میز مذاکره با نمایندگان ترامپ در مسقط نشاند.آن عملیات چه جای شادی و پایکوبی داشت. آیا نظرشان این است که هیچ‌کدام از این موارد ربطی به آن عملیات ندارد یا این که همه اینها دروغ است؟ یا این که همه اینها پیروزی است ؟»
ببینیم جهل یا سفسطه در کجای این متن پنهان شده است 
۱_ پوشاندن پایه و اساس رویداد. در ارتباط با غزه دو نگاه بنیانی، پایه‌ای و اساسی وجود دارد. نگاهی که کلا فلسطین و مسجدالاقصی و قدس و غزه را مصداق کامل غصب و حصر و ظلم عیان علیه سرزمینی اسلامی به وسیله دشمن کافر و محارب با اسلام و یهودیت سامری و تجاوز به نوامیس مسلمین و نفی کرامت ذاتی انسان می‌داند و جهاد و مقاومت برابر آن را تا آنجا که ممکن است به هر شکل ولو به قیمت شهادت، واجب می‌شناسد. در صورت عدم استطاعت باید وسایل جهاد و مقاومت را فراهم آورد تا به نبرد معهود اقدام کند. و البته اشکال مبارزه بس متفاوت خواهد بود و لو با سنگ باشد، نباید شرایط را عادی‌سازی کند و این خیانت و حرام عقلی و شرعی است. و همه عالمان اصیل کمک به این جهاد را واجب شمرده‌اند. 
۲_نگاه دوم، در اصل همان نگاه اسرائیل و آمریکاست. غصب و هر پیشروی را حق خود می‌دانند و در برابر وظیفه فلسطینی‌ها را سکوت و خاموشی و پذیرفتن سرنوشتی قلمداد می‌کنند که برایشان خدا مقرر کرده و تا زمان ظهور و فراهم آمدن شرایط پیروزی هر اقدامی باعث شکست خواهد بود. 
این ایده به وسیله شیاطین به درون فلسطین و به وسیله کشورهای نوکر آمریکا به درون مسلمانان راه یافت. تا بدون هیچ مقاومتی قدم به قدم در سکوت، مرگ خاموش را بر فلسطین و غزه تحمیل و محوش کنند. 
۳_ در علوم اجتماعی روش شناخت یک‌ پدیده تحقیق و قواعد خود را دارد. ‌مثلا برای شناخت تأثیر یک عامل، به زمینه ارتباطی و تبارشناسی و تعیین روند تغییرات و موقعیت قدرت مؤثر و مسیر و اهداف آن و .... توجه اصلی می‌شود و با ثابت نگاه داشتن مجموعه فاکتور‌ها و مولفه‌ها، تأثیر یک ‌فاکتور را بررسی می‌کنند و در عین حال با دنبال کردن مجموعه حرکت‌ها و ثابت نگاه داشتن ابژه مورد شناسایی، روند عمومی تغییر را می‌سنجند و سپس در حال حرکت و کنش متقابل سوژه مورد نظر و زمینه وابسته و عوامل اساسی سیر رخداد را می‌سنجند. یا با تعیین ارزش حیاتی سکون و حرکت و هزینه هر یک با توجه به بنیان حیات انسانی واکنش و تلاش و عمل خاص را می‌سنجند. مثلا در ماجرای کربلا، عالی‌ترین تصمیم باتوجه به زمینه اصلی یعنی حیات اسلام و عمل قدرت غاصب ضد اسلام و تکلیف امام، عمل امام سید الشهدا، حسین بن علی (ع) بود. زیرا یزید حتی اجازه نمی‌داد امام زندگی مستقل خود را داشته باشد و از او تأیید ظلم و عمل ضد اسلام و منکر و حرام را می‌طلبید و کرامت انسانی او را هدف قرار داده بود. پس چاره‌ای جز ایستادگی ولو با کشته شدن همه و اسارت زنان وجود نداشت تا اسلام و حق زنده بماند. زیرا تنها در این صورت تکلیف امام، یعنی دفاع از حقیقت اسلام و امر به معروف و نهی از منکر و شناساندن حق از باطل برای همیشه محقق می‌گشت ولو با نابودی فیزیکی و ظاهری، پیروزی حاصل می‌آمد و تن به مرگ خاموش حق و همدستی در این مرگ نمی‌دادند و ظالم و ظلم و باطل، نیز مظلوم و حق متمایز و عیان می‌شد و برسازه و الگوی فراموش نشدنی غلبه بر باطل زنده می‌ماند. پس حفظ حیات و دم و خون تا جایی اهمیت دارد که بهای زنده بودن، انسان را به بدتر از حیوان بدل نکند. یعنی زمانی دادن خون برای حفظ آدمیت آدم مقدم بر حفظ حیات مادی و زندگی ظاهری و فیزیکی است و حیات روح و جان با شهادت پیوند می‌خورد. 
جهل و ندانستن جزئیات ماجرا و اشاره به وقایع پراکنده بدون درک مجموعه مرتبط رخدادها سبب سخن سطحی و فریب‌آلود و جاهلانه می‌شود. ببینیم حقیقت ماجرای غزه و زمینه و حرکت‌ها و روندهای آنچه بوده است که طوفان‌الاقصی را به یک پیروزی اسلام و ورطه مرگ آتی اسرائیل و نقشه نهایی سلطه بدل کرد:

نخست باید جهالت پراکنده شده به‌وسیله دشمنان اسلام را زدود و سخن گول زننده آنان را دور انداخت سخن اصلی آنان را از خلال متون معتبر دینی و سیاسی کشف کرد و البته آدم‌هایی هستند که چشم و گوش و قلب‌شان مهر خورده و اسیر شیطان شده‌اند و هرچه بگویی، حق و باطل برایشان فرقی ندارد و همچنان حرف خود را می‌زنند و بدیهی است مخاطب من آنان نیستند. در ماجرای فلسطین، از آغاز وقتی کمپانی هند شرقی، ابزار انگلیس در هند و آسیای جنوب غربی، ریشه دواند، هدف حذف تدریجی اسلام و نیز هویت اسلامی مردم و بردگی و نفی استقلال و به‌وجود آوردن یک قدرت خودی در سرزمین‌هایی بود که گام به گام اشغال می‌شد. 

این گام‌ها با دو اقدام شروع شد اول پدید آوردن دو اسلام جعلی میان شیعیان و اهل سنت تا ابتدا با دینی جعلی و در اختیار و ابزارشان، اسلام ریشه‌دار را نابود کنند. پس وهابیت را در حجاز، ‌ام‌القرای اسلام و بابیت و بهائیت را در ایران پایگاه اسلام‌ناب پدید آوردند. در ایران به سبب مقاومت مردم و عدم همراهی قدرت داخلی و سرکوب هوشمندانه امیر‌کبیر طرح‌شان تقریبا شکست خورد و البته از پروژه نفوذ بهائیت در قدرت دست بر نداشتند. 
باید گفت استعمار انگلیس همیشه‌ ید طولایی در سوار شدن بر جریان‌هایی داشته که بحرانش را خود دامن زده. موقعیت یهود‌ستیزی در اروپا، محصول عملکرد خود یهودیت بود. آنان حکم رشد طفیل در فضای میزبان را داشتند و هرگز در تمام تاریخ یهودیت از این نقش دست برنداشتند در نتیجه به مکیدن شیره حیات جامعه میزبان با ربا و توطئه و ادغام نشدن با دیگر گروه‌ها ادامه دادند. آنان خود را قوم برگزیده نه با تفکر کلیم‌الله و برای گسترش پیام خدا و عمل به آن بلکه با نگاه سامری می‌دانستند و به جای الواح وحی تلمود و تورات شفاهی ساختگی را اصل قرار دادند و همه مردم را حیوان قابل کشتار بدون جریمه محسوب می‌کردند. این حرص ربا‌خوارانه و آن تفکر تبعیض‌آلود ضد انسانی و اکراه از ادغام و یگانگی با مردم یک کشور که طبیعی است مذاهب گوناگون داشته باشند و برتری‌طلبی ‌نژاد‌گرایانه دست به دست داد و نتیجه‌‌اش مقابله ملت‌ها با آنان شد که خود یهودستیزی به آن نام دادند. بدین سان جریان‌های مختلفی در میان یهودیان پدید آمد. طرفداران ادغام. طرفداران دست برداشتن از ادعای قوم و ‌نژاد برتر، گرایش لیبرال و سکولار و... یکی از این گرایشات سکولار هم فکر داشتن کشور مستقل بود. «هرتسل» یهودی بنا به این تفکر ایده بازگشت به سرزمین باستانی یهود را در اواخر قرن 19 مجددا مطرح کرد. انگلیس این ایده را در هوا قاپید و آن را رشد داد و به‌عنوان ابزار نابودی اسلام در خاورمیانه، سرزمین انرژی جهان آینده و تسلط بر آن، از آن بهره برد و بیانیه بالفور انگلیس در ۱۹۱۷ به سود تشکیل کشور یهودی در فلسطین پس از فرو پاشاندن امپراتوری عثمانی و تکه پاره کردن ایران؛‌ دو قدرت جهان اسلام نقشه راه یک فاجعه بشری شد که میراثش در جنگ با اسلام به آمریکا رسید. 
بدین سان اساس موجودیت استراتژیک اسرائیل محو کامل فلسطین و فلسطینی‌ها با مرگ خاموش تدریجی بود و در تمام این صد سال‌ کشتار و قتل‌عام و نسل‌کشی یک دم رها نشد. و بالاخره در دهه 70 هنری کیسینجر با کتاب طرح نظم جهانی آخرین پروژه محو فلسطین و اسلام را طراحی کرد و قدم‌های اجرایی‌‌اش را شروع نمود. در این پروژه سازش و دست شستن از مقاومت نه راهی برای بقا بلکه مرگ خاموش و محو قدم به قدم‌ و تشکیل خاورمیانه بزرگ تحت سیطره یهودیت و محو اسلام معنی می‌دهد. 
تنها بی‌سوادها یا افراد همسو با صهیونیسم و اهداف او این حقیقت عیان و اهداف صهیونیسم و بیانیه بالفور و شکل‌‌گیری اسرائیل و فرآیند جنایت‌ها و نسل‌کشی 70 ساله فلسطینی‌ها را ندیده می‌گیرند. وگرنه همه می‌دانند در بی‌جنبش‌ترین و تسلیم‌ترین وجه هم حرکت ویرانگر و محو تدریجی این مردم و این سرزمین ادامه می‌یابد نمکنه عرفات گویای همین حقیقت است. و مقاومت به هر شکل ممکن تنها راه برای بیداری جهان در خصوص مظلومیت‌شان و فشار جهانی به قیمت شهادت‌ها و عاشوراها جهت پایان دادن به نقشه پلید سرمایه‌داری جهانی یهودی / آمریکایی است. 
پس با نگاه تزریق شده از مراکز یهودی آمریکایی در‌باره زیان‌های مقاومت و تبلیغ آن، در حماقت جهان استکبار و احمق‌سازی جهانی مردم برای تسلیم به انسان‌زدایی و فلسطین‌زدایی و اسلام‌زدایی شرکت نکنیم و اجازه ندهیم تکلیف انسانی قربانی تسلیم ذلت بار با نقاب اسلامی شود. نقش عربستان و امارات و اردن و ترکیه و مصر امروز، ترویج این ننگ و جهالت است. 
اما خنده‌دارتر از همه این که دستاوردهای مقاومت که هدفش گسترش مقاومت بود فهرست می‌شود تا ذلت و سیاست ضد مقاومت تبلیغ شود. اصلا علت وجودی مشیت الهی در پرورش حاج قاسم و مغنیه و سید حسن نصرالله و سنوار و ضیف‌ها و حزب‌الله و انصارالله و حماس و حشدالشعبی و مقاومت غزه و ارزش حافظ اسد و متفاوت بودنش با صدام و ارزش بشار اسد و.... در چه بود؟ همه اینها محصول مقاومت بود و برای ادای تکلیف مقاومت باید به کار می‌آمد و در هر موقعیت مقتضی آماده گسترش مقاومت بوده‌اند و خواهند بود. این نیروها اگر قرار است نقش عربستان و ترکیه و آذربایجان و اذناب شیطان را ایفا کنند، دیگر ارزشش‌شان چیست؟ و چرا مرثیه نبودشان را می‌سرایند. 

مسجدالاقصی طرح بزرگ مقابله با مرحله تازه گسترش حاکمیت اسرائیل بر کریدور و گلوگاه حیات مستقل خاورمیانه و آسیای غربی و قدمی در راه اسلام ستیزی بود و توانست به جای تسلیم و مرگ خاموش و اجرای آرام این طرح پلید، خون را به فریاد بلند جهانی مقابله با این فاجعه و ایجاد نفرت و اعتراض علیه این اقدام بدل سازد و تا ابد آن را ثبت و قوه محرکه مقاومت سازد و هزینه آن را چنان بالا ببرد که میلیاردها انسان ناآگاه و دلسوز برای اسرائیل را به مردم متنفر از اقدامات جنایت بارشان بدل کند. 
کسانی که کودکانه و جاهلانه فهرست ناکامی‌ها را منتشر می‌سازند بهتر است دریابند که این هزینه در قبال چه پرداخت شد و آیا در این صورت‌ می‌توان به آن باخت نام داد یا عین پیروزی بود اما باید چشم بصیرت داشت و دانست پیروزی کجا رخ داد. اگر در جنگی کشته دهید اما اساس مشروعیت اقدام تجاوزکارانه و ظلم دشمن را افشا کنید در اصل هزینه‌‌تان تلف نشده و به نیروی بزرگ نفی طاغوت در محضر الهی بدل شده است و اهل ایمان یقین دارند این سرمایه‌گذاری به مدد خدا و وعده قرآن پیروزی و عزت بزرگ به   دنبال دارد. و البته نگرش دنیایی و الحادی این‌چیزها حالیش نمی‌شود و هرگز اشک او برای امام‌حسین معنا ندارد و نمی‌فهمد که ادامه ۱۴۰۰ ساله اشک خود چه پیروزی بزرگ برای زنده نگاه‌داشت کرامت انسان در جامعه بشری و سرچشمه حیات انتظار موعود است. و اصل این است. چه بسا کسان با زبان و‌ های‌های و سینه‌زنی مدعی این انتظار هستند اما دادن بها و ریختن خون از بینی برای حیات این انتظار و تداوم آن را تن نمی‌دهند و دودستی برای دنیا به دنیا و سازش با ذلت چسبیده‌اند و حاضر نیستند برای حیات استقامت در عبودیت آب در دل‌شان تکان بخورد و حاضر به پذیرش هر ذلت و به باد دادن همه نوامیس هستند و ‌نمی‌دانند این‌ خداست که‌ به نسبت سعی و مجاهده و ایثار، امدادش را برای پیروزی نصیب مومنان شجاع می‌کند و منافقان بهره‌ای از این امداد ندارند. 
اگر قرار بود جان‌ها و موقعیت‌هایی به قیمت ذلت و بر باد رفتن کرامت یک امت و پذیرش باطل و نفی حق حفظ شوند علی و فاطمه و حسن و حسین و کلا ۱۳ معصوم‌ انواع مقاومت و شهادت را سرمشق بشریت و انتظار موعود نابود‌کننده ظلم جهانی و جهاد متناسب هر موقعیتی قرار نمی‌دادند و قطعیت یاری الهی و وعده پیروزی در جهاد علیه کفار حربی به مومنان داده نمی‌شد که مومنان می‌دانند پیروزی و عزت دست خدا و خون بر شمشیر پیروز است. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها