میز مذاکره یا میز ارائه امتیاز 
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد:

میز مذاکره یا میز ارائه امتیاز 

عبرت بگیریم!

لطفا به گزاره‌های زیر دقت کنید: آیا با مذاکره برای حل و فصل مسائل موافقید؟ بله.  آیا حمایت و پشتیبانی همه‌جانبه از مذاکره‌کنندگان کشور ضروری است؟ بله.  آیااحساس می‌کنیدمذاکره باآمریکا باعث حل مشکلات اقتصادی کشورمی‌شود؟ خیر.
کد خبر: ۱۴۹۹۴۱۲
نویسنده سپهر خلجی | استادیار دانشگاه
 
تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا در ادوار مختلف حل مشکلات اقتصادی از طریق مذاکره را تأیید نمی‌کند، بلکه آنچه باعث القای حس گشایش می‌شود «تصویرسازی از مذاکره با آمریکا» به‌عنوان تنها راه نجات اقتصاد و کاهش فشارها به کشور است، یعنی یک اثر مقطعی و موقت برپایه نظامات روان‌شناسانه. 
   
تجربه‌ها را به خدمت بگیریم‌ 
آیا مذاکرات پرتکرار و سطح بالای دهه ۹۰ باعث حل مشکلات اقتصادی شد؟ خیر. 
آیا مذاکرات مکرر و پیوسته در دولت شهید رئیسی با طرف‌های آمریکایی در نهایت به نتیجه نهایی منجر شد؟ خیر. 
پس چرا در برهه‌هایی بازنمایی مذاکرات با القای حل مشکلات اقتصادی همراه است؟ چون ما در واقع با «تصویری از مذاکره» به جای «واقعیت و حقیقت مذاکره» مواجهیم. همان چیزی که در علوم ارتباطات از آن تحت عنوان «حادواقعیت» یا «شبه‌واقعیت» یاد می‌شود. چه عاملی باعث این تصویرسازی در افکار عمومی می‌شود؟ رسانه. 
کافی است به تصویری که در این چند ماه به‌ویژه در روزهای اخیر از تأثیرات مذاکره با آمریکا صورت‌بندی شده دقت کنیم. هراس‌افکنی با نزدیک دانستن خطر جنگ ویرانگر، امید‌آفرینی با برجسته‌سازی کاهش نرخ بازار ارز و طلا در صورت توافق و رویافروشی با تولید محتوا درخصوص سرمایه‌گذاری ۱۰۰۰میلیارد دلاری آمریکا تنها بخشی از تلاش‌ها برای تصویرسازی است. همراه کردن این تحولات با پالس‌های به ظاهر مثبت مقامات آمریکایی به‌واقع نه ایجادکننده گشایش اقتصادی که «نشانه‌هایی نگران‌کننده از شرطی‌شدن ساختار تصمیم‌گیری و رفتار بازیگران اقتصادی» در موضوع مذاکره است. مرور آنچه به صورت هدفمند از سوی بخشی از جریان رسانه‌ای کشور با کمک جریان بیرونی در حال رقم خوردن است به وضوح نشان می‌دهد این گزاره در حال القاست که صرفا آغاز گفت‌وگوها کافی است تا مسیر اقتصاد تغییر کند‌؛ یعنی حتی پیش از دستیابی به توافق یا رفع تحریم‌ها. بزرگ‌نمایی ریزش لحظه‌ای قیمت دلار، تتروطلا و سیگنال‌سازی از مذاکرات از تاکتیک‌های به‌کار رفته در این شرایط است. این تصویرسازی البته روی دیگری هم دارد که همچون لبه دیگر این قیچی عمل می‌کند‌؛ هراس‌افکنی نسبت به بروز شوک معکوس در صورت شکست مذاکرات! یعنی اقتصادی که لحظاتی قبل از آغاز مذاکرات با فرض موفقیت، قیمت‌ها را تنظیم می‌کند، حالا در صورت شکست یا تعویق گفت‌وگوها، مستعد شوک‌های شدیدتر می‌شود.این شرطی‌سازی به غایت بحران‌زا وشکننده است وهمین اتفاق را در دهه۹۰ به روشنی تجربه کردیم. البته برای اثربخش کردن و عمق دادن به این نظریه و تکمیل فرآیند تصویرسازی مثبت از مذاکرات دو حرکت دیگر هم نیاز است. 
اول‌؛ القای گره‌خوردگی کامل ثبات اقتصادی به روابط با آمریکا و تقلیل و به حاشیه راندن سایر الزامات اصلاح ساختاری مانند اصلاحات ارزی، مالیاتی، تجاری و فضای کسب و کار. دیگری‌؛ تشویق جامعه و بازارها به پیش‌خور کردن نتایج توافق پیش از تحقق واقعی آن. یعنی تلاش می‌شود انتظارات جامعه نسبت به اثر فوری و قطعی مذاکرات تقویت شود به گونه‌ای که این ضریب‌دهی در صورت توقف یا شکست مذاکرات همراه با شوک بزرگ به بازارها خواهد بود. 
همزمان البته جریان رسانه به صورت هدفمند در حال بازتولید محتوا حول ادعای وجود نااطمینانی‌های مزمن در اقتصاد ایران نیز هست تا این‌گونه بازنمایی شود که نوسانات لحظه‌ای بازار به‌ویژه ارز و طلا، نوعی بی‌ثباتی بنیادین در اقتصاد است که در آن هرگونه تغییر یا حتی شایعه‌ای درباره مذاکرات، می‌تواند اقتصاد را از تعادل خارج کند‌؛ نتیجه این‌که همه تصمیمات کلان و خرد اقتصادی معطل اخبار سیاست خارجی و روند مذاکرات خواهد ماند.  در این شرایط لایه‌هایی از ادراک عمومی به‌گونه‌ای درگیر خواهد شد که افکار عمومی به این نتیجه برسد حل مشکلات اقتصادی صرفا با آغاز مذاکره و بدون نیاز به مدیریت داخلی صورت خواهد گرفت، دلار نقش همه‌جانبه به‌عنوان شاخص‌ تعیین‌کننده در سیاست و اقتصاد کشور دارد و این گزاره جا بیفتد که بدون توافق با آمریکا، ثبات اقتصادی به هیچ عنوان مقدور نخواهد بود. 
این معادله روان‌شناختی با افکار عمومی به صورت دوره‌ای در حال بازتولید است. یعنی فشار به دستگاه محاسباتی برای پذیرش توافق با هر شرایط. یعنی دو گانه‌ای که یکطرف آن می‌شود پذیرش هر نوع شرایط ممکن و یکطرف دیگر آن می‌شود ترس از به‌هم ریختن مجدد بازار. آیا عبرت می‌گیریم؟ خیر. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها