یکی چوب کوتاهی دستش گرفته و میخواهد با ضربه زدن، ببر را از شیر جدا کند؛ یکی دیگر هم پیشنهاد میکند که رویشان آب بریزید تا دست از گلاویز شدن با همدیگر بردارند. در میانه این لحظات نفسگیر، پشت دوربینیها با خنده و شوخی همچنان فیلم میگیرند و فکر میکنند که این ماجرا، شاید تنها یک بازی دوستانه بین ببرها و شیر باشد اما نیست! این تنها یک نمای کوچک از آشفته بازار مراکز نگهداری از حیاتوحش در کشور است.
فروردین ماه امسال، یک شیر ماده در مجموعه گردشگری الیمالات تلف شده است؛ اتفاقی که به گفته کارشناسان سازمان حفاظت محیطزیست بهدلیل چاقی مفرط بوده و ماده شیر در زمان زایمان تولههایش، دچار سختزایی و نهایتا مرگ شده اما این اولینبار نیست که خبرهای ناخوشایندی از وضعیت حیوانات مراکز نگهداری از حیوانات کشور به گوش میرسد. اتفاقی که در آذرماه سال گذشته هم رخ داده و درگیری سختی بین ببرها و شیر مجموعه الیمالات شکل گرفته که فیلم آن اتفاقا به تازگی منتشر شده است. وقوع این اتفاق، آنقدر دلخراش است که این سؤال در ذهنها شکل بگیرد که نگهداری همزمان دو گونه ببر و شیر در یک مکان مشترک، طبیعی و در چارچوبهای استاندارد محسوب میشود؟به نظر میرسد در هردو مورد، قصور مسئولان این مرکز غیرقابل انکار است؛ چرا که نبود نظارت کافی بر تغذیه گونههای جانوری و از طرف دیگر، نگهداری گونههای مختلف در یک محل مشترک، از عوامل اصلی این اتفاقات دلخراش است. اتفاقاتی که البته نه برای اولین بار است که رخ میدهد و نه مخصوص به یک مجموعه خاص!
بدیهیاتی که جدی گرفته نمیشود!
یکی از ابتداییترین اصول راهاندازی یک مرکز نگهداری حیوانات، آگاهی نسبت به رفتار جانوران وحشی است؛ موضوعی که محمدعلی یکتا نیک، کارشناس حیاتوحش نیز به آن اشاره میکند و به جامجم میگوید: «باید بدانیم کدامیک از آنها به جایگاههای بزرگتر و کدامیک به جایگاه کوچکتری نیاز دارند یا حتی بدانیم که برخی از این حیوانات، به یک جایگاه برای مخفی شدن نیاز دارند تا استرسشان کم شود اما در واقعیت چه اتفاقی میافتد؟ اینکه هیچکدام از این موارد بدیهی، در مراکز نگهداری حیوانات رعایت نمیشود.نگهداری دو گونه مختلف از گربهسانان با همدیگر، باید آخرین اشتباه یک مرکز نگهداری از حیوانات باشد! حتی نگهداری دو جنس نر و ماده ازیک گونه هم به تمهیدات ویژه خودش نیاز دارد؛ دو گونه مختلف که دیگر جای خود دارد.»بنابراین وضعیت نامناسب حیوانات محصور درباغوحشها که در قفسهایی کوچک با کف سیمانی و غیراستاندارد نگهداری میشوند، فاصله زیادی با حداقل استاندارها در این حوزه دارد.
یکتا نیک معتقد است که روش ومنش بسیاری از کشورهای مدافع حقوق حیوانات، درنگهداری ازحیوانات کاملا با خطمشی ما متفاوت است: «در هیچکجای دنیا، ساخت باغ پرندگان، سیرک و باغوحشها به شکل امروزی، نماد افتخاری برای نهادهایی مانند شهرداری و سازمانهای دولتی نیست؛ برخی پرندگان این مجموعهها زیستگاههای بسیار متفاوتی دارند، یکی از آب شیرین تغذیه میکند و دیگری پرنده مناطق آب شور است اما حالا همه آنها را باغ پرندگان در یک محیط مشترک جمع کردهایم و به نمایش میگذاریم. در مراکز نگهداری حیوانات در نقاط مختلف دنیا، هر گونهای، جایگاه و نگهدارنده مخصوص به خودش را دارد و با دقت، وسواس و از آن مهمتر، دلسوزی با حیوانات رفتار میشود.»
اهداف فراموش شده باغ وحش ها
اغراق نیست اگر بگوییم که بسیاری از گونههای حیاتوحش جهان، درحال انقراض هستند؛ اتفاقی که بهدلیل فعالیتهای انسانی سرعت بیشتری به خود گرفته است اما در این میان، مراکزی برای نگهداری حیوانات ایجاد شده است که چندین هدف را دنبال میکنند و اصلیترینشان هم نگهداری از گونههای مختلف در معرض خطر و پرورش و تکثیر آنهاست؛ موضوعی که هوشنگ ضیایی، کارشناس با سابقه حیاتوحش هم آن را تأیید میکند. او به جامجم میگوید: «تجربه نشان داده که نگهداری از گونههای در معرض خطر انقراض، میتواند به حفظ بقای آنها کمک کند؛ موضوعی که مثلا راجع به نوعی اسب نایاب که اجداد اسبهای فعلی هستند، رخ داده و تعدادی از باغوحشها در دنیا، مسئول تکثیر آن شدند و حالا تعدادش آنقدر زیادشده که در طبیعت و زیستگاه اصلی رها شدهاند. اتفاقی که راجع به گوزن زرد و گونههای مختلف یوزپلنگ و گورخر و...هم افتاده است.»اما ضیایی، اهداف جهانی مراکز نگهداری از حیوانات را در چند مرحله دستهبندی میکند: «آموزش هم یکی از اساسیترین اهداف چنین مراکزی است؛ مراکزی که میتوانند محلی برای آموزش دانشجویان و دانشآموزان باشند. از طرف دیگر، بچهها میتوانند در این مراکز با حیوانات آشنا شوند.» اما هرکدام از این اهداف ارزشمند، در مراکز نگهداری فعلی چقدر محقق میشوند؟ سؤالی که ضیایی، پاسخ خوشایندی برایش ندارد: «همه اینها در شرایطی عملی خواهد شد که ساختار این مراکز، بر پایه و اصول استاندارد شکل گرفته باشد اما متأسفانه تقریبا هیچکدام از مراکز نگهداری از حیوانات کشور ما چنین استانداردی ندارند. آنقدر که شاید بتوانیم بگوییم که هیچکدام از این اهداف عملی نمیشوند و جنبه درآمدزایی از این مراکز، بر دیگر اهداف و جنبهها اولویت پیدا کرده است.» ضیایی معتقد است که در شرایط فعلی، لازم است که دولت و سازمان حفاظت محیطزیست، بهطور جدیتری به این مسأله ورود کنند و سطح استاندارد این مراکز را به میزان قابلتوجهی ارتقا بدهد: «نمونهاش پارک پردیسان که قرار بود برنامههای ویژه محیطزیستی و حیاتوحشی آنجا اجرا شود اما هیچکدام محقق نشده است.»
رشد قارچگونه مجوزها
برخی معتقدند سازمان حفاظت محیطزیست، مدافع خوبی برای عنوان و نام این سازمان نبوده و نیست؛ عنوانی که از حفاظت و مراقبت از محیطزیست و حیاتوحش میگوید اما نه نظارتی آنچنان هست و نه حفاظت: «ساختار فعلی موجود در روند حفاظت از محیطزیست، آن چیزی نیست که بتواند محیطزیست را حفظ کند.» از نظر یکتا نیک، صدور مجوزهای بیرویه از اساسیترین معضلاتی است که باعث شده تا وضعیت حیاتوحش به جایگاه کنونی برسد: «با یک مجوز و چهارتا قفس و دکور که نمیتوان از حیوانات نگهداری کرد! اینها تنها صحنهسازیهایی برای رسیدن به هدف اصلی یعنی قاچاق حیوانات است. در بیشتر باغوحشهای کشور، با شرایطی از زندگی جانور روبهرو هستیم که هیچ ارتباطی با زیستگاه اصلی آن حیوان ندارد و پیام مثبتی به مردم نمیدهد.» شاید توقف صدور این مجوزهای بیرویه در قالبهای مختلف از سازمانهای مردمنهاد تا مراکز بازپروری و... یکی از راههای بازگشت امید به وضعیت آشفته حیاتوحش و محیطزیست باشد؛ تا زمانی که به محیطزیست به چشم یک منبع درآمد نگاه کرده و اهمیت آن را به عنوان یک سرمایه ملی فراموش کنیم، این وضعیت ادامه خواهد داشت.