استقامت در نهج‌البلاغه و روایات

استقامت مردم ایران پس از رحلت پیامبر اعظم (ص)، تابع استقامت علی‌بن ابی‌طالب (ع) بوده است؛ و راه دیگری معنای استقامت نداشته است، اما حضرت علی (ع)، فاطمه زهرا (س) و اولاد‌شان حسن (ع) و حسین (ع) و ۹ تن از فرزندان معصوم حسین علیهم‌السلام، پشت در پشت، بر چه استقامت کردند؟ اجازه دهید، مستقیما از زبان امیرالمومنین علی (ع) پاسخ دهم. ایشان در خطبه‌های نهج‌البلاغه از حق خود و استقامت خود و روش استقامت، معنا و علت صبر همچون استقامت رازگشایی می‌فرماید.
استقامت مردم ایران پس از رحلت پیامبر اعظم (ص)، تابع استقامت علی‌بن ابی‌طالب (ع) بوده است؛ و راه دیگری معنای استقامت نداشته است، اما حضرت علی (ع)، فاطمه زهرا (س) و اولاد‌شان حسن (ع) و حسین (ع) و ۹ تن از فرزندان معصوم حسین علیهم‌السلام، پشت در پشت، بر چه استقامت کردند؟ اجازه دهید، مستقیما از زبان امیرالمومنین علی (ع) پاسخ دهم. ایشان در خطبه‌های نهج‌البلاغه از حق خود و استقامت خود و روش استقامت، معنا و علت صبر همچون استقامت رازگشایی می‌فرماید.
کد خبر: ۱۴۹۶۲۲۳

وقتی امیرالمومنین (ع) در خطبه شقشقیه می‌فرماید‌: 
«آگاه باشید! به خدا سوگند!. جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می‌دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می‌کند.»

این جملات گویای دو نکته اساسی است. اول آن که حکومت اسلامی بدون علی (ع) ممکن نبود. بدون محور آسیاب، آسیابی وجود ندارد و سازمان و ساختار حرکت آسیاب فرومی‌پاشد و آسیاب نمی‌چرخد، کار نمی‌کند. ضمنا این حکومت اسلامی است که نیازمند علی (ع) است و، چون پروانه گرد شمع وجودش چرخ می‌زند. در این سخن، راز برگزیدگی امام برای حکمرانی، نهان است. حکومت اسلامی نیازمند امام است؛ و علی (ع) همان رهبر برگزیده است که علم الهی به او داده شده و این در ذهن ایرانیان یادآور اعتقادشان به فرّه ایزدی بود و با جان و دل حقیقت، این رابطه علی (ع) و حکومت اسلامی را می‌فهمیدند. این نسبت، تنها با ایمان به مشیت الهی و اهدای نور حکمران و علم آن به افراد خاص و دارای اخلاص و توان بی‌اعتنایی به دنیا، قابل درک است؛ و اهل سقیفه، همه آنچه که دال به برگزیدگی علی (ع) بود، می‌دانستند و غدیر را به یاد داشتند، اما خود از خدا و رسول خدا (ص) اطاعت نکردند. 

استقامت علی (ع) پایداری بر حق و اطاعت از امر الهی بود؛ و ایرانیان مومن با همه وجود به این نور، ایمان داشتند و حاکمی را می‌طلبیدند که سیل علوم از دامان کوهسارش جاری باشد. مولا علی (ع) ناگزیری تن دادن و عاقلانه بودن روش صبر برای استقامت را شرح می‌دهد و ضمنا فاش می‌کند؛ غاصبان حقیقت را می‌دانستند و زیر پا نهادند. امام از استقامتش در حالی می‌گوید که خار در چشم و تیغ در گلو داشت. شکوه‌های علی (ع) ... گویای همان پافشاری برحق و پایداری در باره حقیقت است. او در همه این بیان حق‌طلبانه، از چیزی سخن می‌گوید که گویی مردم عرب آن زمان هیچ درک و باوری نسبت به آن نداشتند و بدتر از همه، آن‌که اگر درک نمی‌کردند، دست‌کم می‌توانستند از پیامبر خدا (ص) تبعیت کنند. پیغمبری که او را محمد امین لقب داده بودند و می‌دانستند مطلقا دروغ نمی‌گوید. 

پایداری بر حق در سراسر خطبه‌های علی (ع) نکته کلیدی است. اگر علی (ع) تنها اندکی از حق چشم‌پوشی می‌کرد، آن‌همه دردسر طلحه و زبیر دنیاطلب برایش فراهم نمی‌کردند. 

اما اصل استقامت امام نه مقابله و ایستادگی علیه قاسطین، مارقین و ناکثین بلکه پایداری در عبودیت در مرز‌های دست‌نیافتنی اخلاص و تعالی است. بنده‌ای که در بندگی خداگونه جامع همه صفات و اسمای نیکوی الهی می‌شود و در حالی که تجلی خداست در میان مردمی غافل که بدتر از انعام هستند و گاه دنائت و خیانت‌شان به اوج می‌رسد، زندگی می‌کند.

 ک از درد تنهایی با چاه سخن می‌گوید و درست درچنین حالی از هیچ تلاش تا همین مردم از محرومیت معنوی و مادی و حتی نداشتن قرصی نان و مشکی آب گوارا بدر آیند نفسی بکشند، شب و روزش جاه می‌کند و سعی می‌کند و همچنان می‌کوشد دروازه‌های دانایی و حکمت را بروی‌شان بگشاید، مردمی که گوششان هیچ بدهکار اندکی حق شناسی و خود شناسی و خبر از آخرت و سرانجام کار نیست. 

او وصف راه‌های آسمان و تقدیر‌های رمین می‌کند، نه همچون خطیب و سخنوری اسیر کلمات بلکه شاهدی که خود بر قله دیدار با حق ایستاده است. با این همه او درگیر همه امور دورانی شناور در جهالت است و با کسانی، چون معاویه قیاس می‌شود و باید نیرنگ‌های عمروعاص را پاسخ گوید و چاره بیاندیشد تازه راه قطعی چاره کار را مردمی جهل زده نمی‌پذیرند و خود راوعاقل‌تر ار علی می‌دانند و حکمیت مردی ریاکار را بر او تحمیل می‌کنند. علی که در عالم غیب و عرش فرشتگان مقرب الهی ثناگوی دم و بازدم اویند اکنون باید با چنین مردمی دمخور باشد و برای آنان جان فدا کند؛ و حقوق‌شان را پاس بدارد. 

این بردباری و خدمتگزاری، همان استقامت حقیقی علی است که کس را توان و تاب و تحملش نیست. 

☆☆☆☆☆

در روایات امامان معصوم استقامت در قرآن تاویل شگفتی دارد.. کسی از علی بن موسی الرضا علیه السلام در باره تفسیر آیه ۳۰ سوره فصلت و معنای و منظور استقامت می‌پرسد. امام‌رضا علیه السلام می‌فرماید اصل معنی استقامت همان استقامت در ولایت است و آنکه" هی وا... ما انتم علیه "
سوگند به خدا منظور از استقامت همان چیری است که شما دارید و برآن‌پایدارید. اشاره امام ولایت امام‌معصوم‌بوده است. 

پس استقامت در ساده‌ترین شکلش استقامت نظامی برابر دشمن متجاوز است. استقامت بر ولایت و امامت دوازده امام و عصمت ذاتی چهارده مفصوم، نه پایداری زبانی بلکه زیستی تابع همه وجوه ایمان و تفکر و عمل صالح و اخلاقیات. استقامت قلب، استقامت اندیشه، استقامت اخلاقی و استقامت عمل جلوه‌هایی است که نهج البلاغه به روشنگری به آن‌ها پرداخته است. 

تجلی استقامت علی در دفاع از حق، به‌ویژه در این کنش او ظهور می‌یابد که به‌قیمت تنها شدن بناحق، در هیچ عرصه کوچک و کلان از حق دست برنداشت. علی هرجا ایستاد حق همانجا پنهان بود و حق هرجا بود علی همان جا ایستادگی کرد.. چه تجاوز به حق یک زن یهود چه در ضدیت با تعصبات عرب و برتری طلبی نسبت به عجم، چه مخالفت با نفاق و عمل ناحق خلافت مغصوب و خلاف وصایای پیامبر اکرم ص را به عقد دیگری در آوردن و بخشیدن چیزی که متعلق به او نبود و چه افشای دلایل بطلان گزینش خلیفه‌ای فاقد معرفت و نور خلیفه اللهی و دارای خشونت مکرر و اشتباه مکرربود و چه افشای شورای خلیفه دوم برای تعیین خلیفه سوم و زیر پا نهادن حقی که خدا به رسولش امر کرده بود در حج وداع آن را اعلان و اعلام کند؛ و چه عدم صلاحیت خلیفه‌ای اسرافکار و هواپرست که بین دستشویی و آشپزخانه سرگردان بود و دست به بیت المال دراز کرد و برای خاندان خود، یعنی بنی امیه این دست اندازی را مباح دانست و حرامکاری او مردم را عاصی کرد؛ و چه برابر مجاهدان دیروز که مترفین و نا کثین امروز بودند و نیز افراطیون ناعادل و متحجر هوادار خود و اهل مروق و طبعا مقاومت برابر قاسطین منافق و مقتدر حتی مردمی که ظاهرا اورا خلیفه‌ای، چون سه خلیفه دیگر می‌دیدند و جاهل حق امامت الهی علی بودند و در انجام تکالیف از خدا رو بر می‌گرداندند. این استقامت بر حق در همه جبهه‌ها علی را در دنیا تنها و مظلوم کرد. او در ایستادگی علیه تاویل باطل از اسلام دامن تکاند و هرچه داشت بگدر راه عبودیت معبودش و رب العالمین فدا کرد. او آن ابتلاء هولناک و آزار وحشیانه فاطمه را پذیرفت. او می‌دانست از استواری و پایداریش برحق انتقام می‌گیرند و نور چشمان هستی، حسن و حسین و زینب و‌ام کلثوم شهید و اسیر می‌شوند. علی پیشاپیش کربلا را می‌دید با این همه حتی دمی از باحق بودن که سرچشمه کینه توزی و انتقام از او و خاندانش بود دست بر نداشت. اگر علی علیه السلام با صبر و با جهاد معرفتی و فاش کردن حق و با جهاد عدل و بیرون کشیدن بیت المال از حلقوم حرامخواران که گاه دوستان دیروزش بودند و سیف الالسلام دیروز بودند و با جهاد بالسیف در جمل و صفین از اسلام و ولایت و امامت دفاع نمی‌کرد و همه چیزش را ایثار نمی‌کرد، هیچ اثری از فرقان و جدایی حق و باطل در اسلام نمی‌ماند و همان می‌شد که در دین موسی و عیسی سلام الله علیهما رخ داد و عدم کانون دفاع از حقیقت دین آن دو پیامبر گرامی و استقامت کنندگان بر حق، کل دین‌شان را طعمه باز ماندگان دنیا‌گرا و تحریف کنندگان کرد و پیام‌شان در باره پیامبر خاتم صلوات الله علیه را محو کردند و حلال الهی را حرام و حرام خدا و پیامبر‌شان را حلال کردند. کانون پیروی از حقیقت پیام رسول خاتم را همین ایستادگی علی علیه السلام برپا داشت. او، چون صراط مستقیم قد برافراشت و از کج شدن منار دین جلوگیری کرد و راه حق گم نشد. ایران به کانون استقامت بر حقی که علی بود و علی معرفی کرده بود بدل گشت. 

 استقامت علی، پایداری برای محو نشدن راه عظیم حق بود وگرنه همه جهان از اسلام، اسلام نفاق را می‌شناخت و اثری از اسلام حقطقی باقی نمی‌ماند، چنان که در میان یهود و نصاری دین موسی و عیسی درود و سلام خدا بر آنان و حقیقت نبوت آسمانی گم شد و میان مسلمانان هم فقط اسلام انسان ساخته و نفاق زده، چون وهابیت و اسلام آمریکایی لیبرال ار دوغانی و اخوانی امروزی باقی می‌ماند؛ و دین حق گم می‌شد، اما وعده خدا حفظ اسلام بود و اسلام پس از رسول الله، فاطمه و علی و حسن و حسین و ۹ ذریه حسین علیهم السلام حفظ کرد. تصادفی نیست، پس از رسول الله وقتی دست‌های علی را بستند فاطمه کانون استقامت خاندان شد و تا ظهور منتقم این بر دوش نداشتن بیعت هیچ ظالم و استقامت مبتنی بر اخلاص و بدور از هر رجس علمی و مطهر، نشان و ستاره درخشان شب دیجور غیبت و گم نشدن اسلام حقیقی شد؛ و معجزه زنده بودن قرآن مجید با حیات و مجد عترت در آمیخت و ایران پایکاه این حیات طیبه گشت و انقلاب اسلامی این منزلگاه حق یکتاو نجات بخش و نیر اعظم و منجی موعود موجود عج را جهانی کرد و حقیقت سلام و سلامت اسلام و ارجاع به قران و عترت را تجدید حیات نمود تا زمان ظهور منتقم از ظلم و کسانی که عامه مسلمانان را قرن‌ها گرفتار ظلمات و شقاوت و عصر غیبت کردند. 

چنین است که هر خطبه و هر حکمت در زندگی علی و متجلی در میراث کامل علی علیه السلام در حقیقت تاکید بر استقامتی است که جانش اخلاص است و اگر اخلاص اهل البیتی نباشد، استقامت به پافشاری بی‌روح بر باطل بدل می‌شود که دیدیم لجبازی بر باطل چه بلایی بر روزگار مسلمانان بی‌ولایت و اخلاص آورد و معنای استقامت یعنی علی. اسقامت در ایران برای آن زنده و حقیقی ماند که ایران پایگاه امامت و ولایت گشت و جمهوری اسلامی در واقع اشاره‌ای بر همان ولایت منتظر و انتظار امامت و خلافت منتظر است و تابع همان روش استقامت در حد توان مردم عصر غیبت تا انتظار و امید نفسرد و راه جویان حق در راه حق جان دهند و از ولایت و امامت اهل عصمت و بقیه الله الاعظم تا ظهور حجت بن الحسن العسکری دفاع کنند و، چون منحرف شدگان بی‌ولایت اسیر دست شیاطین نگردند. 

☆☆☆☆☆

اشاره کردن به عظمت و معجزه معارفی و خداشناختی و انسان شناختی و حکمت و سیمای ادبی قرِآن گونه نهج البلاغه و کلام معصوم امروز دیگر حرفی مکرر است؛ و از عالمان انتظار می‌رود بجای تحسین و ستایش کلی، در چهره‌های گوناگون نهج البلاغه تدبر کنند و به رمز گشایی و تبیین آن بپردازند تا عامیانی، چون نگارنده این سطور از انواز علم‌شان بهره گیریم. 

اما درارتباط با مفهوم استقامت در نهج البلاغه باید گفت در اصل خود مولا سند سترگ استقامت براسلام محمدی در زبان و در اقدام و جهاد و جهاد بالسیف برابر کفر و شرک پنهان در نفاق و تقابل با بدعت است؛ و کسانی که مردم را از گرد رهبری او پراکنده کردند و با او مخالفت کردند در واقع راه و طریق عبودیت و پرستش خدا را ترک کردند و ایستاد. گی اعظم علی علیه السلام که نمایش عظمت اعظم استقامت حسین در کربلا ارزش آن را تثبیت کرد، اسوه ایستادگی قرآنی در همه تاریخ است. 

☆☆☆☆☆

بزرگترین استقامت علی استقامت بر حقیقت ولایت و امامت است که آمیخته است با پاکبازی و پذیرش ذبح عظیم، شهادت همسر و دوفررندش و اسارت وخترانش. 

شناساندن سیمای الهی امامت، مولا با استقامت خود به افشای بزرگترین تحریف و خیانت به اسلام و له حقیقت امامت نمود. آنان خیانت بزرگی با عوض کرون مسیر تاریخ و با بدل کردن خلافت الهی به خلافت انسان گناهکار و غیر معصوم کردند و مردم را از گرد نور عظیم پراکندند و زمین را قرن‌ها در ظلمات و ظلم فرو بردند، اما مقاومت علی علیه السلام بر حقش سبب شد اصل ولایت در اسلام و نقشه الهی گم نشود و انتظار بزرگترین هدیه علی به بشریت در شرایط غصب و غیبت معصوم بوده است. 

زندگی مولا و شرح رخداد‌های این زندگی در نهج البلاغه از یکسو کمال استقامت در طریق عبودیت و اخلاص در استقامت است و از سوی دیگر نمایش کامل انحراف و انحطاط و شرک پنهان در نفاق و اعمال هواپرستانه مخالفان امیرمومنان است. 

نهج البلاغه نیز، چون قرآن حکیم با دو وجه عام و خاص از کلمه استقامت و صراط مستقیم و کلمات مشتق دیگر هم راه با استقامت و مقاومت بهره گرفته است. صورت خاص کاربرد خود واژه و بیان بی‌واسطه امر استقامت است و صورت عام که در سراسر نهج البلاغه گسترده شده، بیان عمل استقامت ورزی و خصوصا تبیین استقامت در همه چهره‌های اعتقادی و فکری و اخلاقی و سیاسی و فرهنگی اقتصادی و نظامی است با فعل استقامت، وطلب پایداری. شرح پایداری و ایستادگی خود و طلب استقامت از مردم علی نقش لظیم در حیات اسلام اطفا کرد. 
ببینیم امام همام در راه استقامت چه گفته و چه کرده است. 

اگر ما کل نهج البلاغه را در ارتباط باهم تدبر نکنیم و، چون ضبط صوت بنا به دلخواه جملات انتزاعی آن را تکرار گنیم بجای هدایت، گمراه می‌شویم و نهج البلاغه را نه کتاب استقامت مولا علی بر حق، بلکه تا حد افزار سیاسی کاری و دفاع مواضع دلخواه و‌چه بسا نادرست حزبی خود تنزل می‌دهیم. 

نخست به موردی از کاربرد مستقیم کلمه استقامت در نهج البلاغه و سخن مولا در باره استقامت توجه کنیم:
مولا در خطبه ۱۷۶ به استقامت در دین پرداخته و می‌فرماید‌: ان الذین انی متکلم بعده الله و حجته کلام الله تعالی "ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تننزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کتتم توعدون و قد قلتم ربنا الله فاستقیموا علی کتابه و علی منهاج امره و علی الطریقه الصالحه من عبادته، ثم تفرقوا منها تبتدعوا فی‌ها و لاتخالفوا عن‌ها فان اهل المروق منقطع بهم عندا... یوم القیامه " امام علیه السلام با رجوع به قرآن حکیم در باره پاداش اهل استقامت برابر کفار سخن میگوید، آنجا که فرشتگان فرود می‌آیند بر مومنان پایدار بر ایمان که به کافران گفتند پروردگار ما خداوند است و سپس ایستادگی کردند بر گفته خود، به آنان مژده می‌دهند نهراسید و اندوهناک نباشید شمازا به بهشتی که وعده می‌دادند بشارت باد. 

امام در ادامه به تاُویل آیه ۳۰ فصلت اقدام می‌کند و می‌فرماید‌ای کسانی که گفتید رب ما الله، خدای یکتاست، پس بر کتاب او قرآن و آنچه در آن هدایت کرده استقامت بخرج دهید و بر راهی که امر اوست و بر طریق صالح و راه شایسته عبادتش راه اخلاص پایداری کنید و و از آن راه مستقیم (که خود علی است) متفرق نشوید و در آن بدعت روا مدارید و مخالف آن عمل نکنید، با آن مخالفت و اختلاف نکنید وگرن از اهل مروق و خارج شدگان از دین خواهید بود و بی‌زاد و توشه در قیامت برابر خدا خواهید ماند. این خطبه امام بروشنی استقامت را و نسبتش را با قرآن و عترت مورد تاکید قرار داده است. 

استقامت در زندگی برابر کفر و شرک و هر امر مخالف حق، استقامت قلب و باور وتفکر و عمل صالح در حکمت‌های کلام مولا مکررا بیان شده است. این امام است که اوصیا و نیز شیعیانش را در طول یک تاریخ ۱۴ قرنی به ایستادگی فر خواند و در عصر جید استقامت برابر جاهلیت مدرن و مدرنیته و انسانخدایی و گسست از دین و مقاومت برابر استعمار تزاری و استعمار انگلیس را تعلیم داد ملا احمد از نراقی‌ها تا شیخ فضل الله و از مدرس‌ها تا امام خمینی را تربیت کرد تا انقلاب جهانی اسلام را بنیان نهد و تا امروز هشتاد سال با استکبار بجنگد که اولین اثر و بیانیه مقاومت امام به دهه سی بر می‌گردد و ایشان از آغاز دهه چهل پرچم مقاومت علیه سلطه آمریکایی و کاپیتولاسیون را برافراشتند و تا امروز رهبر پیشتاز به مقاومت جامع جهانی علیه شیطان بزرگ باقی ماندند و علم آگاهی و عمل علی وار علیه کفر و ظلم را به ذریه علی، سید علی سپردند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها