امروز هفتهزارمین شماره روزنامه جامجم منتشر شده است، شمارهای که پشت آن بسیاری از آدمها جوانیشان را گذاشتند، عمرشان را دادند که روزنامه آنطور که باید باشد، بماند. ۲۵سال برای عمریک روزنامه پایدار،حداقل در این سرزمین یک رکورد است. رکوردی که حالا ما و پیشینیانمان به آن میبالیم. پشت این صفحات کاغذی(بیمنتی روی دوش مخاطب) مصائب وشیرینیهای بسیاری پنهان است. تکتک کلمات همه این هفتهزار شماره تنیده شده به خاطرات تلخ و شیرین بسیاری است که حتی یادآوریاش هم حس خوبی رازیرپوستهرکدام مامیدواند ولبخندی راحتی خیلیدور روی صورتمانمینشاند.خواندهشدن برایهر روزنامهنگاری بزرگترین و شیرینترین لحظه است، این که نامت را زیر یادداشت و گزارشی یا الصاقشده به گفتوگویی ببینی و با سرانگشتهایت روی حروف سربی حکشده نامت دست بکشی! برای ما که گاهبهگاه این لذت را چشیدهایم (که اعتراف میکنیم هیچگاه تکراری نمیشود) روزنامه بهنوعی یک بزنگاه تاریخی است! یک مبدا و یک نشانگر برای گذر عمرمان. حالا ما میدانیم با چه شمارهای همکارمان ازدواج کرد، روی کدام شماره بود که دیگری فرزندش به دنیا آمد و خوب به یاد داریم با انتشار کدام شماره بود که پیراهن سوگ عزیزی را به تن کردیم.روزنامه برای بسیاری یک تقویم بوده وبرای ما یک تاریخ است.تاریخی به قدمت۲۵ سال و هفتهزار شماره. هفتهزار روز عاشقی.

