توسط محققان کره ای صورت گرفت

کنترل لاک پشت ها با ذهن انسان

درباره قصه‌ درخت‌ها و آدم‌ها به مناسبت روز درختکاری

شاخه جدا افتاده

علم آدم را به چه جاها که نمی‌کشاند. اگر ده سال پیش برای آدم‌ها می‌خواندی «من درخت می‌شوم، تو درخت می‌شوی و من به چشم‌های بی‌قرار تو قول می‌دهم، ریشه‌های ما به آب، شاخه‌های ما به آفتاب؛ ما دوباره سبز می‌شویم!» طرف یک لبخند تحویلتان می‌داد.
علم آدم را به چه جاها که نمی‌کشاند. اگر ده سال پیش برای آدم‌ها می‌خواندی «من درخت می‌شوم، تو درخت می‌شوی و من به چشم‌های بی‌قرار تو قول می‌دهم، ریشه‌های ما به آب، شاخه‌های ما به آفتاب؛ ما دوباره سبز می‌شویم!» طرف یک لبخند تحویلتان می‌داد.
کد خبر: ۱۴۹۵۸۹۱
نویسنده عارفه مهرابی - نوجوانه
 
نهایتا اگر خیلی اهل شعر و ادبیات بود چهارتا به به ومرحبا هم به شماوشاعر می‌گفت اما در دنیا‌ی ما ودراین سال‌ها که ما هستیم علم می‌تواند شما را پس از مرگ با دانه گیاهی که دوست دارید در خاک دفن کند و شما درخت می‌شوید. راستش در بین تمام غرایب و عجایب آدمیزادی و غیر آدمیزادی جهان، این یکی را دوست داشتم اما فعلا اینجا هستم و قصد رفتن ندارم؛ برای همین به بهانه روز درخت‌کاری بد نیست از قصه درخت‌ها بگوییم.

وسوسه
قصه من، شما و تمام آدم‌های دنیا می‌رسدبه درخت معرفت‌.همان درختی که پدرمان آدم از میوه ممنوعه آن چید وچشید وهبوط که چه عرض کنم، سقوط کردبه این دنیا و همان اولین سرپیچی، داستان آمدن ما روی زمین شد.خداوند جهان را در شش روز آفرید‌‌. روز هفتم زمین و آسمان نو بود‌. بدون هیچ غبار و آلودگی تا این‌که آدم از خاک، گِل‌ ساخته شد‌. خانه‌ آدم بهشت بود در همسایگی درخت معرفت‌. خدا به آدم گفته بود سمت میوه‌های درخت معرفت نرود اما برخلاف انتظار اولین آدم آن‌قدرها هم حرف گوش‌کن نبود.شیطان دشمن دیرینه آدم که خداوند در سوره طه درباره آن به آدم هشدار داده و فرموده: این ابلیس دشمن تو و همسر توست‌. نکند گولتان بزند و از باغ بیرونتان کند که بیرون از اینجا برای گذران زندگی به سختی می‌افتی. به شکل ماری درآمد و آدم را وسوسه کرد. نمی‌خواهی جاودان شوی و هر آنچه علم و معرفت است بدانی؟! اگر می‌خواهی از میوه‌های این درخت بخور که رمز و راز جاودانگی است. نتیجه ساده بودوکوتاه. آدم وسوسه شد و ازمیوه‌های آن درخت خورد.وقتی خداوند صدایش کرد پنهان شد و گفت صدایت را شنیدم اما خجالت می‌کشم. خدا که فهمیده بود آدم از درخت ممنوعه میوه چیده، او را از بهشت بیرون کرد و به این دنیا فرستاد‌. میوه‌ آن درخت سیب بود وما یک بار از باغ خداوند سیبی دزدیدیم و عمری است در زمین تحت تعقیب هستیم.

شاخه زیتون
نوح نبی ۲۴۵۰ سال در زمین زندگی کرد‌. قصه قوم نوح و پسرش که بعد از سال‌ها تشویق به یکتاپرستی دست از بت‌پرستی بر نداشتند و به عذاب الهی گرفتار شدند را همه می‌دانیم اما این داستان به همین‌جا ختم نمی‌شود. چشمه‌ها، باران و دریا تا هفت شبانه روز جوشیدند و هر آنچه و هرکس بیرون از کشتی نجات بود از بین رفت و دیگر اثری از کسی نماند. بعد از هفت روز آب‌ها که از آسیاب افتاد. عذاب الهی که تمام شد، کبوتری از پنجره کشتی رفت تا ازخشکی خبری بیاورد. کبوتر قصه ما با شاخه‌ای زیتون به‌سمت کشتی بازگشت. در افسانه‌های قدیمی بابل و یونان آمده است که نجات دهنده شاخ زیتون را گرفت و آن راکاشت و آن سرزمین و شهر‌های اطرافش به سرزمین درختان زیتون شناخته شد. شانزده درخت زیتون جایی درشمال لبنان کنونی در روستای بشاله مشهور است به خواهران نوح. محلی‌ها می‌گویند این درختان سرچشمه شاخه زیتونی هستند که کبوتر آن را به حضرت نوح داده بود.درختانی که هرکدام بیشتر ازشش هزارسال عمر دارند و قدیمی‌ترین درختان زیتون درجهان هستند‌. درخت زیتون درختی مبارک است که نه خاوری است و نه باختری (سوره نور ۳۵)

سرو چمان من
انگار ‌سروازآسمان آمدبرای این‌که بشود برکت هنروادبیات فارسی.‌‌ اگرسرو نبود دروصف قدمعشوق معطل می‌ماندیم؛ نمی‌دانستیم آزادگان جهان را به چه چیزی تشبیه کنیم.برای سبز و روشن بودن ذهن اندیشمندان هم هیچ تعریف و صفتی نداشتیم اما جدای از اینها قصه سرو همین است؛‌ یک هدیه آسمانی برای مردم ایران‌.در باور زرتشتیان سرو نماد آزادی و فروتنی است‌. یک سرو مقدس که مایه خیر و مبارکی است. سال‌ها بعد وقتی آوازه‌‌ سرو کاشمر به متوکل خلیفه عباسی می‌رسد به گماشته‌اش در نیشابور فرمان می‌دهد تا سرو را قطع کند و برای خلیفه ببرد.مردم کاشمر برای نگه داشتن سرو مقدس و آسمانی؛ پنجاه هزار سکه طلا را پیشنهاد می‌دهند.اما مرغ خلیفه عباسی یک پا داشته‌است. 
دست آخر سرو را قطع می‌کنند و راهی کاخ خلیفه می‌شوند اما به کاخ نرسیده گماشته می‌میرد و سرو می‌ماند میان زمین و آسمان. اگر تخته سنگ‌های تخت جمشید و نگاره‌های باستانی را خوب نگاه کنید، حتما نقش سرو را در آن می‌بینید. سرو همان درخت بهشتی است که گفته می‌شود از بهشت به زمین آورده‌شد.
یکی شاخ سرو آورید از بهشت
به دروازه شهر کشمر بکشت

یک نفر نخل
واحد شمارش نخل نفر است وهمین کافی است برای این‌که حساب نخل را ازدیگر درختان جدا کنیم. همه‌ جان نخل در سر نخل است؛ اگر سرش قطع شود می‌خشکد و دیگر جوانه نمی‌زند. شبیه ما آدم‌ها که همه افتخار آدمیت‌مان را ازعقل توی سرمان داریم، نخل هم هرآنچه هست از سر نخل است. تازه اگر اهل جنوب کشور باشید که نخل را عمیق‌تر از این حرف‌ها می‌فهمید و اگر یک جنوبی به شما گفت «کله خرمای‌مونی» سگرمه‌ها را در هم نکنید که این یک قربان صدقه است و فقط باید نخل را فهمیده باشی که متوجه منظور شوی‌ اما غرض از روده درازی این‌که ۲۰۲۵ سال پیش نوزاد پسری در زیر درخت نخلی خشک متولد شد. آن نوزاد عیسی بود، پسر حضرت مریم‌. وقتی حضرت عیسی متولد شد، خداوند به مریم فرمود تنه نخل خشکیده را تکان بده تا برای توخرمای تازه بریزد.محلی‌ها ونخلستان‌دار‌ها نخل رابه کرامت می‌شناسندوازهرکس بپرسی می‌گوید نخل کریم است‌و روزی‌رسان و شاید برای همین است که خداوند هم به آن قسم خورده است و وعده نخلستان‌های بهشت را داده.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها