زبان فارسی فقط گل و بلبل نیست

 زبان فارسی، میراث مشترک تاریخی ما ایرانیان است، ولی تنها ایرانیان به این زبان دلبسته نیستند. در طول تاریخ، این زبان عامل پیوندی گسترده و استوار میان کشورهای بسیاری در جهان از شرق دور تا میانه‌های اروپا بوده است. در سال‌های اخیر زبان فارسی در کشاکش فشارهای مختلفی از بیرون و درون قرار داشته است که باعث شده بسیاری از دوستداران این زبان شیرین و تاریخی، نگران آینده آن شوند. در میزگردی با حضور سه کارشناس و استاد زبان و ادبیات فارسی محمدجعفر محمدزاده پژوهشگر و کارشناس فرهنگ و رسانه، وحید عیدگاه طرقبه‌ای شاعر و مدرس ادبیات و پژوهشگر فعال این حوزه و رادمان رسولی مهربانی پژوهشگر و مدرس ادبیات درباره این دغدغه‌ها صحبت کردیم و دیروز، امروز و فردای این زبان و چالش‌های پیش‌رویش را به بحث گذاشتیم. نکته جالب این‌که در این میزگرد کارشناسانی که ریشه‌های قومی لر و کرد و ترک داشتتند، درباره زبان فارسی به بحث نشستند، نماد و نشانه‌ای از اشتراک تاریخی اقوام ایرانی درباره یک میراث مشترک یعنی زبان فارسی.  بحث ما با کارشناسان در این میزگرد به درازا کشید که در دو بخش تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
 زبان فارسی، میراث مشترک تاریخی ما ایرانیان است، ولی تنها ایرانیان به این زبان دلبسته نیستند. در طول تاریخ، این زبان عامل پیوندی گسترده و استوار میان کشورهای بسیاری در جهان از شرق دور تا میانه‌های اروپا بوده است. در سال‌های اخیر زبان فارسی در کشاکش فشارهای مختلفی از بیرون و درون قرار داشته است که باعث شده بسیاری از دوستداران این زبان شیرین و تاریخی، نگران آینده آن شوند. در میزگردی با حضور سه کارشناس و استاد زبان و ادبیات فارسی محمدجعفر محمدزاده پژوهشگر و کارشناس فرهنگ و رسانه، وحید عیدگاه طرقبه‌ای شاعر و مدرس ادبیات و پژوهشگر فعال این حوزه و رادمان رسولی مهربانی پژوهشگر و مدرس ادبیات درباره این دغدغه‌ها صحبت کردیم و دیروز، امروز و فردای این زبان و چالش‌های پیش‌رویش را به بحث گذاشتیم. نکته جالب این‌که در این میزگرد کارشناسانی که ریشه‌های قومی لر و کرد و ترک داشتتند، درباره زبان فارسی به بحث نشستند، نماد و نشانه‌ای از اشتراک تاریخی اقوام ایرانی درباره یک میراث مشترک یعنی زبان فارسی.  بحث ما با کارشناسان در این میزگرد به درازا کشید که در دو بخش تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
کد خبر: ۱۴۹۵۱۶۶
نویسنده آرش شفاعی / گروه فرهنگ و هنر
 
زبان فارسی فقط گل و بلبل نیست
بسیار شنیده‌ایم که زبان فارسی، زبانی تمدن‌ساز و عامل وحدت نه‌تنها در ایران، بلکه در منطقه ما بوده است. همچنین درباره ویژگی‌های این زبان به‌عنوان یک زبان کهن جهانی بسیار شنیده‌ایم اما آیا واقعا این محاسن به‌واسطه این‌که ما گویشوران این زبان هستیم، مطرح نمی‌شود و اگر از بیرون به آن بنگریم باز هم این‌قدر می‌شود درباره زبان فارسی شیفته‌وار حرف زد؟
محمدزاده: یکی از ارزش‌های برجسته زبان فارسی، تاریخی بودن و عمری است که بر این زبان گذشته است. همان‌طور که مرحوم ملک‌الشعرا بهار اشاره کرده، تاریخ این زبان به حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد یعنی ۳۰۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. نکته مهم دیگر، سیر تحولات و تطوراتی است که بر بستر زمان بر این زبان گذشته است. این تحولات را با دو معیار می‌توان سنجید: یکی تغییرات ساختاری و بافتی درون خود زبان و دیگری تغییراتی که تحت تأثیر گذر زمان به وجود آمده‌اند. این فرآیند معمولا به‌صورت تدریجی اتفاق می‌افتد و نمی‌توان مرزهای دقیقی برای دوره‌های مختلف زبانی قائل شد‌‌؛ مثلا نمی‌توان گفت که پایان زبان باستان با پایان دوره هخامنشیان در ۳۳۵ پیش از میلاد، بلافاصله آغاز دوره میانه است. گاهی حتی ممکن است صد سال طول بکشد که یک دوره به دیگری منتقل شود. 
زبان برای رسیدن به تکامل لازم است مراحل مختلف تحول و تکامل را طی کند و در تعامل مداوم با زمان، انسان‌ها و استفاده روزمره پالایش یابد. این ویژگی را می‌توان در زبان فارسی دید. حدود ۱۳۰۰ سال پیش، در زمان فردوسی، تألیف تاریخ بیهقی یا نگارش شاهنامه ابومنصوری، زبان فارسی به نقطه‌ای از تکامل رسید که دیگر نیازمند تغییرات بنیادی نشد. با این حال، برخی نا‌آگاهانه این موضوع را به‌عنوان نقطه‌ضعف زبان فارسی معرفی و انتقاد می‌کنند که چرا ما همچنان قادر به خواندن متونی مثل شاهنامه هستیم و زبان‌های زنده دنیا زبان‌هایی هستند که نتوانیم متون ۲۰۰ سال قبلش را بخوانیم. این نگاه ناشی از عدم شناخت تخصصی است، کسانی که این حرف را می‌زنند عموما رشته‌های تحصیلی‌شان چیز دیگری بوده و اغلب هم در سیاست سررشته دارند، زیرا زبانی که هنوز در حال‌گذار و تکامل باشد، ممکن است توانایی ثبت آثار پایدار نداشته باشد، ویژگی‌ای که زبان فارسی از آن فراتر رفته است. 
ویژگی دیگری که زبان فارسی را ارزشمند می‌کند، «درون‌زا بودن» آن است. هر زبانی ویژگی خاص خود را دارد مثلا زبان‌ عربی، زبانی تصریفی است و می‌توان افعال را در صیغه‌ها و باب‌های بی‌پایان صرف کرد. زبان فارسی قدرت بالایی در ترکیب‌سازی دارد. با استفاده از عناصر ساده‌ای مانند پیشوندها، پسوندها و اسم‌ها یا افعال، می‌توان هزاران واژه جدید ساخت. به‌عنوان نمونه، بررسی‌ها نشان داده‌اند که فقط با ۳۰پیشوند، ۳۰ پسوند و ۱۰۰ کلمه پایه می‌توان حدود صد هزار واژه و صدهزار ترکیب جدید خلق کرد. این ویژگی منحصر به‌فردی است که ممکن است در زبان‌های دیگر وجود نداشته باشد. این ظرفیت بالا، غنای زبان فارسی را در خلق مفاهیم و ارتباطات نو تقویت می‌کند. 
زبان فارسی از ویژگی‌هایی برخوردار است که در بسیاری از زبان‌های دیگر احتمال دارد به این شکل وجود نداشته باشد. یکی از این ویژگی‌ها، گنجینه‌ای است که در طول بیش از ۱۱۰۰ سال بر بستر این زبان تولید شده و همچنان امکان بازتولید و نوزایی را برای فارسی‌زبانان امروز فراهم می‌کند. آثار برجسته‌ای مثل شاهنامه، تاریخ بیهقی یا گلستان نه‌تنها خودشان منابع و مراجع ادبی ــ تاریخی هستند، بلکه تأثیرات عمیقی بر شعر و ادبیات فارسی داشته‌اند. به‌عنوان مثال، شاهنامه تنها یک اثر ادبی نیست‌‌؛ بلکه اثری منحصر به‌فرد در جهان محسوب می‌شود که حتی با گذر بیش از هزار سال، همچنان با همان خط، زبان و ساختار قابل خواندن، نوشتن و فهمیدن است. این ویژگی را نمی‌توان یک ضعف تلقی کرد، بلکه نقطه قوت بزرگ زبان فارسی به شمار می‌آید.  در میان زبان‌های دنیا، کمتر زبانی پیدا می‌شود که آثاری با قدمت بیش از ۱۰۰۰ سال داشته باشد که همچنان به همان صورت اولیه درک شود. اگر بخواهیم آن را با متون آسمانی مانند قرآن مقایسه کنیم، از منظر دینی به نوعی مشابه است‌ اما در بستر فرهنگی-ادبی، منحصر به‌فرد بودن زبان فارسی بیشتر به چشم می‌آید. زبان فارسی علاوه‌بر آثار کهن و ریشه‌های غنی بومی، در معیارهای تعریف‌شده برای زبان‌های کلاسیک یا زنده نیز جایگاه ویژه‌ای دارد. این معیارها شامل باستانی بودن، وجود گویشوران فراوان، منابع ادبی و فرهنگی ارزشمند و استمرار تاریخی در گفتار و نوشتار است. وجود گویشوران بومی هم معیار دیگری در این‌خصوص است، یعنی برخلاف برخی زبان‌ها که وارد محدوده‌های جغرافیایی شده‌ یا توسط مهاجران به مردمانی تحمیل شده‌اند، زبان فارسی از دل همین سرزمین و همین مردم برخاسته است. 
 یکی دیگر از ویژگی‌های منحصربه‌فرد زبان فارسی، پیوند تاریخی آن با موسیقی و شعر است. خارجیانی که زبان فارسی را شنیده‌اند، بارها به خوش‌آهنگ بودن این زبان اشاره کرده‌اند. حتی کسانی که معنای واژگان را نمی‌دانند، احساس شعر و موسیقایی از شنیدن فارسی دریافت می‌کنند و شاید پیوند تاریخی زبان فارسی و شعر هم به همین دلیل باشد. این خصلت در زبان فارسی وجود دارد و اگر جواب مثبت است، به چه دلیل ایجاد شده است؟
عیدگاه طرقبه‌ای‌: شاید نشود این ویژگی را به صورت دقیق و علمی بیان کرد اما این پدیده احتمالا به دلیل ساده‌تر بودن مصوت‌های زبان فارسی نسبت به بسیاری از زبان‌های دیگر است. در فارسی معیار امروز، ما تنها سه مصوت بلند و سه مصوت کوتاه داریم که تمام واژگان متنوع این زبان با کمک همین تعداد محدود شکل گرفته‌ است. آنها ممکن است چند نوع فتحه، کسره یا انواع «آ» داشته باشند، تعداد ضمه‌هایی که در زبان فرانسه وجود دارد، آموختن و تلفظ آن برای فارسی‌زبانان دشوار است؛ مثلا ضمه‌ای که شبیه «‌ای» است یا ضمه‌هایی که با دهان کاملا بسته، دهان جمع‌شده یا دهان بازتر تلفظ می‌شود. مشخص است اگر آنها به زبان فارسی بنگرند، از دید آنها زبانی ساده و شیوا ممکن است به نظر‌‌آید. این سادگی، می‌تواند دلیل خوش‌آوایی زبان فارسی برای غیرفارسی‌زبانان باشد. البته نمی‌توان انکار کرد که ممکن است برخی از صامت‌های زبان فارسی برای خارجی‌ها دشوار تلفظ شود، در حالی که ما آنها را بسیار ساده می‌پنداریم. این موضوع کاملا دوطرفه است‌؛ همان‌طور که ما نیز ممکن است تلفظ برخی از آواهای زبان‌های دیگر را سخت بدانیم اما به طور کلی، ترکیب سادگی نظام آوایی با غنای ادبی زبان فارسی، باعث شده تا این زبان برای بسیاری از غیرفارسی‌زبانان جذاب و ستودنی باشد. برخی افراد، به‌ویژه دانشجویانی که از کشورهای دیگر برای تحصیل در دانشکده‌های ادبیات فارسی می‌آیند، بر این باورند که مصوت‌های زبان فارسی ساده است اما این‌که زبان فارسی زبانی خوش‌آهنگ است و آثار مهم ادبی و شعری به این زبان نوشته شده، نباید ما را به تصور برساند که این زبان تنها برای شعر و متون ادبی مناسب است پس زبانی جدی نیست و نمی‌توان با آن کار جدی علمی، فلسفه‌ورزی و خردورزی کرد. این نوع نگاه، بسیار اشتباه است و می‌تواند به قضاوت‌های نادرستی درباره گستره توانایی‌های زبان فارسی منجر شود. تاریخ به ما نشان داده که زبان فارسی از دیرباز زبانی برای علم، فلسفه و بیان دقیق مفاهیم بوده است. اسناد تاریخی متعدد گواه این امرند، مانند کتاب‌های علمی جدی و برجسته‌ای که قرن‌ها پیش ازجمله در زمینه ریاضی، پزشکی و نجوم به این زبان نوشته شده ‌است. آثاری همچون «هدایت المتعلمین فی الطب» نمونه‌هایی درخشان از کاربرد علمی این زبان به شمار می‌آید که نشان می‌دهد این زبان از همان آغاز زبان بیان علم بوده است. بنابراین، نباید ویژگی‌های شاعرانگی و خوش‌آهنگی این زبان را به‌گونه‌ای ترجمه کرد که گویا برای مباحث جدی علمی یا فلسفی ناکارآمد است. 
درحقیقت، فارسی تاریخی طولانی در زمینه بیان مفاهیم علمی و فلسفی دارد و امروز نیز در زمینه‌های گوناگون از جمله علوم و تحقیقات مدرن کاربرد دارد. همین امروز کتاب‌ها و مقالات بسیاری در حوزه‌های علمی به فارسی نوشته یا ترجمه می‌شود که نشان از ظرفیت‌های این زبان فراتر از شعر و ادبیات است. این زبان در حال نشان دادن امکان خود در زمینه‌های علمی است اما اگر تنها به جنبه‌های ادبیات فارسی بپردازیم و زبان را محدود به گل و بلبل کنیم، ممکن است از قابلیت‌های غنی آن در سایر حیطه‌ها غافل شویم.  
رسولی مهربانی‌: در نقدهای مربوط به زبان فارسی نیز باید با احتیاط بیشتری عمل کرد. برخی از این نقدها محصول ایدئولوژی‌هایی است که ایرانیان را همواره عقب‌مانده تصور می‌کنند و این عقب‌ماندگی را به زبان فارسی نیز منتسب می‌کنند، نتیجه‌‌اش این می‌شود که می‌گویند زبان فارسی زبانی است که به درد علم نمی‌خورد یا تحولی در آن اتفاق نمی‌افتد. یکی از تصورات غلط رایج این است که چون هنوز شاهنامه فردوسی برای ما قابل فهم است، پس زبان فارسی در طول ۱۰۰۰ سال گذشته پیشرفتی نکرده است. یا این‌که ما همیشه نظام‌های دیکتاتوری داشته‌ایم و زبان فارسی برای دور زدن دیکتاتوری به این سمت رفته که معانی مواجی داشته باشد و نمی‌توان حرف دقیقی در آن زد. اینها گزاره‌هایی کاملا غیرعلمی‌ و برآمده از تصور عقب‌مانده بودن ایران است.  از سوی دیگر، گروه‌هایی که قصد مقابله با رویکردهای مخالف را داشتند، عمدتا نگرشی ملی‌گرایانه اتخاذ کرده‌اند. این نگاه البته در جای خود ارزشمند است اما این نگاه هم منجر‌به اظهارات غیرعلمی شده است. به‌عنوان نمونه، تأکید زیادی بر قدمت زبان فارسی و جنبه‌های تاریخی آن صورت گرفته، در حالی که کمتر تلاش شده تا چارچوب مفهومی مشخصی ایجاد شود که نشان دهد زبان فارسی در شرایط کنونی چه نقشی می‌تواند در پیشرفت علمی و اقتصادی ایفا کند. هنگامی که بارها به نکات تاریخی و ملی‌گرایانه پرداخته می‌شود، ناخودآگاه جنبه‌های علمی و اقتصادی و فواید زبان فارسی به حاشیه رانده می‌شود. این امر باعث می‌شود نتوانیم پاسخ مستدلی به کسانی بدهیم که بیشتر به ارزش‌های علمی و اقتصادی اهمیت می‌دهند. 
اگر بخواهیم از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم، یکی از ویژگی‌های خاص زبان فارسی این است که فرآیند استانداردسازی آن بسیار زودتر از زبان‌های دیگر مانند انگلیسی و فرانسوی اتفاق افتاده است. برای مثال، زبان‌های مذکور در دوره‌هایی متأخرتر، همچون قرن شانزدهم میلادی به یک استاندارد مشخص دست یافتند تا لهجه‌های مختلف این زبان بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. قبل از آن، حتی افعال ساده‌ای مانند «is» در مناطق مختلفی چون اسکاتلند به اشکال متفاوتی نوشته می‌شد و این تفاوت‌ها ارتباط میان گویشوران آن زبان‌ها را دشوار می‌کرد اما در زبان فارسی، این استانداردسازی بسیار زودتر و در دوران سامانیان انجام شده است. در همان اوایل شکل‌گیری زبان فارسی نو، ساختاری استاندارد پدیدار شد که امکان برقراری ارتباط میان اقوام مختلف را فراهم کرد. 
از سوی دیگر، چند رویداد مهم تاریخی در سده‌های سوم و چهارم هجری تأثیر عمده‌ای در تثبیت زبان فارسی داشتند. یکی از این وقایع، حمایت سیاسی صفاریان از این زبان بود. ترجمه‌های متون دینی همچون تفسیر طبری و قرآن به فارسی نیز نقش دینی به این زبان بخشید و باعث تقویت نقش آن در جامعه شد. چنین تحولاتی سبب شد زبان فارسی به تدریج به ابزاری چندمنظوره تبدیل می‌شود که برای اهداف مختلفی از آن استفاده می‌شد. به نظر می‌رسد فارسی‌زبانان، آگاهانه یا ناخودآگاه، تلاش کرده‌اند این زبان را به شکلی استاندارد درآورند تا قابلیت استفاده در مناطق مختلف جهان را داشته باشد. نتیجه این فرآیند را می‌توان در دوره غزنویان مشاهده کرد‌؛ زمانی که با فتح هند، زبان فارسی به هندوستان و پاکستان راه یافت و در آنجا مورد استفاده قرار گرفت. این روند نشان می‌دهد زبان فارسی، همان‌طور که انگلیسی به تدریج ساده شد، فرآیند ساده‌سازی خود را خیلی زودتر آغاز کرد. این امر سبب شد مراحل تکاملی زبان سریع‌تر پیش برود و زبانی شکل بگیرد که برای استفاده بین‌المللی بسیار مناسب باشد. به همین دلیل، در نقاط مختلف دنیا، زبان فارسی به‌عنوان یک واسطه فرهنگی و ارتباطی شناخته می‌شد. برای مثال، مارکوپولو در سفرهای تجاری خود از زبان فارسی استفاده می‌کرد. در یادداشت‌های یول و کوردیر بر سفرنامه مارکوپولو توضیح داده شده است که او احتمالا هنگام تجارت در قلمرو وسیع امپراتوری مغول از زبان فارسی بهره می‌برد. این امپراتوری که مناطق گسترده‌ای از شرق را شامل می‌شد، به نوعی دوره رنسانس تمدن ایرانی را رقم زد. چنین گستردگی جغرافیایی نیازمند زبانی فراگیر برای ارتباطات بود و این زبان، پیش از مغول‌ها نیز زبان فارسی بود که نقش زبانی میانجی را ایفا می‌کرد. مغول‌ها نیز از همین زبان استفاده کردند. به‌عنوان نمونه، در چین زبان فارسی به‌عنوان سومین زبان رسمی حکومت مغول شناخته می‌شد. مغول‌های چین حتی مدارسی برای آموزش این زبان تأسیس کردند و نامه‌ها و برخی اسناد حکومتی خود را به این زبان نوشتند. همچنین، ارتباطات دریایی تجاری که از بنادر چین آغاز می‌شد و با عبور از ایران تا شرق آفریقا ادامه پیدا می‌کرد هم تحت‌تأثیر نفوذ زبان فارسی بود. 
زبان فارسی در طول تاریخ نفوذی گسترده به‌عنوان زبان تجارت، ادب و فرهنگ در سراسر مناطق مختلف داشته است. در شرق آفریقا، زبان فارسی به‌عنوان زبان تجاری رواج داشته و کشورهای امروز سواحلی‌زبان از این زبان بهره می‌بردند. در هندوستان و پاکستان که تأثیر زبان فارسی شناخته‌شده است، نیازی به توضیح بیشتر وجود ندارد. در مناطق مرکزی آسیا مانند تاجیکستان و بخش‌هایی از ازبکستان، زبان فارسی همچنان مورد استفاده قرار دارد. 
جالب‌تر این‌که در امپراتوری مغول روسیه، معروف به اردوی زرین که تا شبه‌جزیره کریمه اوکراین امروزی ادامه داشته، زبان فارسی هم به‌عنوان زبان تجارت و هم زبانی برای ادب و عرفان شناخته می‌شده است. حتی آثار ملموس فارسی همچون سکه‌ها و کتاب‌ها از آنجا کشف شده است. از سوی دیگر، در امپراتوری عثمانی پیشینه ارج نهادن به زبان فارسی به دوران پیش از شکل‌گیری این امپراتوری و دولت سلاجقه روم برمی‌گردد‌؛ حکومتی که شاید بیش از هر حکومت دیگری زبان فارسی را گرامی‌می‌داشت. انتخاب نام شاهان و علاقه به شاهنامه نشان‌دهنده این تأثیر بود. با ظهور امپراتوری عثمانی که میراث‌دار سلجوقیان روم بود، سلاطین اولیه دیوان‌های شعر فارسی سرودند. نماد برجسته‌ای از این تأثیر فرهنگی، سلطان محمد فاتح است که هنگام فتح قسطنطنیه، به زبان فارسی بیتی می‌خواند که: بُوم نوبت می‌زند بر طارم افراسیاب / پرده‌داری می‌کند در قَصرِ قیصر عنکبوت. این روند توسط دیگر سلاطین عثمانی ادامه یافت‌؛ برای مثال، سلطان سلیمان قانونی دیوان‌هایی به زبان فارسی داشت. 
ترویج زبان فارسی همراه با فتوحات عثمانی گسترش یافت. با فتح مناطقی مثل بوداپست و بخش‌هایی از بالکان همچون بوسنی و هرزگوین، آلبانی و کوزوو شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان نیز در آنجا حضوری پررنگ داشتند به‌خصوص در بوسنی که تا همین اواخر شاعران و نویسندگان فارسی زبان داشته است. زبان فارسی به‌عنوان یکی از سه زبان رسمی امپراتوری عثمانی در تمامی مناطق تحت نفوذ این امپراتوری مورد احترام بود. 
در قسمت‌های دیگر مثل شام نیز آثار و متون فارسی از دوران سلجوقیان یافت می‌شود. مثلا تحریرهای فارسی کلیله و دمنه و  داستان بیدپای به فارسی در این مناطق نوشته شده‌اند. حتی پس از آن‌که شام تحت سلطه عثمانی قرار گرفت، شاهد ادامه خوانده شدن زبان فارسی هستیم یعنی نسخه‌های عربی که آنجا رفته، حاشیه‌های فارسی دارند. سجاد رضوی استاد دانشگاه اکستر و مجید دانشگر مقاله‌ای درباره تفاسیر نوشته شده در شام به رشته تحریر درآورده‌اند و نشان داده‌اند حاشیه‌های فارسی  آنها  نشان‌دهنده این است که آنها را فارسی‌زبانان می‌خوانده‌اند. 
گروهی معتقدند درست است که زبان فارسی زمانی از شرق تا غرب عالم را زیر چتر خود داشته اما امروز این زبان قدرت و ظرفیت تبدیل شدن به یک زبان جهانی و فراتر رفتن از مرزهای ملی را از دست داده است. آیا این دیدگاه را قبول دارید؟
محمدزاده: قبل از پاسخ دادن به پرسش شما اجازه بدهید جمع‌بندی از صحبت دوستان داشته باشم. زبان فارسی به‌خصوص در دوران اوج و شکوه خود چهار کارکرد مهم داشته‌؛ یکی این‌که زبان رسمی و اداری یعنی زبان دیوانی بوده است. الان نامه‌های تاریخی تیمور که به پادشاه شارل ششم فرانسه ارسال شده، موجود بوده که به زبان فارسی نوشته شده است. کارکرد دیگر این بوده که که خود این موضوع اهمیت آن را به‌عنوان زبان رسمی و دیوانی نشان می‌دهد. دومین کارکرد اصلی زبان فارسی، نقش آن به‌عنوان زبان مادری بوده است. برای بسیاری از مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و مناطقی از آسیای میانه، فارسی زبان مادری‌شان بوده است‌؛ زبانی که از بدو تولد با آن سخن می‌گفتند. 
سومین کارکرد، زبان فارسی به‌عنوان زبانی فراگویشی و میانجی بوده است. این ویژگی به‌ویژه بین گویش‌های مختلف ایرانی که زیرمجموعه‌های زبان پهلوی یا پهلوانی هستند، مشهود بوده است. مردم مناطق متنوع و با گویش‌های مختلف از زبان فارسی به‌عنوان ابزاری برای توافق و ارتباط استفاده می‌کردند‌؛ توافقی که اگرچه نانوشته بود اما عملا همه آن را پذیرفته بودند. 
کارکرد چهارم کارکرد فرهنگ و دانشوری بوده که یکی از شاخه‌هایش شعر و ادبیات است. ابن‌سینا کتابی با نام «الانصاف» داشته که البته الان وجود ندارد اما خود او در یکی از آثار دیگرش به آن اشاره کرده است. این کتاب حدود ۱۰ هزار صفحه داشته و به زبان فارسی نوشته شده است. بهمنیار هم در رساله‌هایش از این کتاب اسم می‌برد. رساله‌های فلسفی و علمی خواجه نصیرالدین طوسی همگی به زبان فارسی نگاشته شده‌اند. 
حالا اگر بخواهیم بازگردیم به پرسش شما در مورد توانایی زبان فارسی امروز، آیا این زبان همچنان توانایی بقای خود را دارد؟ پاسخ را باید در تاریخ بی‌مانند این زبان جست‌وجو کرد. زبان فارسی نه‌تنها زبانی ادبی و هنری بوده، بلکه در گذشته‌ای نه‌چندان دور، وسعت فراگویشی و میانجی آن در دوران تیموریان به حدود ۳۰ میلیون کیلومتر مربع می‌رسید. مقایسه این رقم با مساحت کنونی ایران (حدود یک میلیون و ۶۴۸ هزار کیلومتر مربع) اهمیت و گستره تاریخی زبان فارسی را نشان می‌دهد. این زبان روزگاری زبان علم، تجارت و دانش در این قلمروی وسیع بوده است.  در بالکان که شما اشاره کردید، در همان قرن، مردم از آناتولی تا بالکان به حدی با حافظ و سعدی آشنا بودند و آثارشان را می‌خواندند که فردی به نام احمد سودی مجبور یا ترغیب می‌شود شرحی بر دیوان حافظ بنویسد. این شرح برای چه کسانی نوشته می‌شود؟ برای همان کسانی که حافظ می‌خواندند. بدیهی است که اگر در آن منطقه کسی حافظ نمی‌خواند، نوشتن شرح بر دیوان او کاری بی‌معنا و بیهوده بود. این نشان‌دهنده گسترش نفوذ زبان و ادبیات فارسی در آن زمان است. 
اما امروز، آیا زبان فارسی چنین توانایی را دارد؟ پاسخ قاطعانه‌ای نمی‌توانیم بدهیم که ندارد، زیرا دلایلی برای این ادعا وجود ندارد. گسترش زبان فارسی وابسته به عوامل مختلفی است، از جمله تولید محتوای مرغوب. امروز اگر کسی در هر نقطه‌ای از جهان بخواهد در زمینه عرفان تحقیق کند، ناچار است سراغ آثار عطار برود، مولوی را بخواند یا تذکره‌الاولیا را مرور کند، زیرا این منابع بنیادین هستند برای درک تاریخ عرفان و تصوف اسلامی. بنابراین به همان میزانی که محتوای فاخر تولید کنیم، می‌توانیم انتظار داشته باشیم زبان فارسی همچنان زنده بماند. چرا فردوسی می‌گوید من با شاهنامه زبان فارسی را زنده کرده‌ام؟ برای این‌که شاهنامه یک متن فاخر است و خود به‌تنهایی می‌تواند در دنیای فرهنگ حرکت کند، به نقاط مختلف جهان برسد و کریستین‌سن و نولدکه و ماسه و دیگران مجبور یا ترغیب می‌شوند که برای درک و مطالعه آن، زبان فارسی را بیاموزند. گوته که برای خواندن اشعار حافظ تلاش کرد با فارسی آشنا شود، یا محققانی مانند ماری شیمل که در مطالعات خود به آثار فارسی پرداختند، گواهی بر این مدعا هستند. 
زبان فارسی نه‌فقط در ادبیات بلکه در فلسفه نیز جایگاهی دارد. هرکسی که بخواهد فلسفه ایرانی را بشناسد، ناچار است با این زبان آشنا شود. برای پاسداشت و پیشرفت زبان فارسی هیچ نکته‌ای به اندازه تولید متن فاخر، مؤثر نیست. تلاش‌هایی مانند پرهیز از استفاده از واژه‌های بیگانه یا جایگزینی آنها با واژه‌های فارسی، هرچند اهمیت دارند اما تنها بخشی سطحی از تلاش برای حفظ زبان هستند. اصل موضوع در این است که متنی تولید کنیم که ارزشمند و تأثیرگذار باشد‌؛ زیرا چنین آثاری جهان را به سوی خود جلب می‌کنند، ترجمه شده و باعث گسترش زبان و فرهنگ تولیدکننده‌شان می‌شوند. 
در عصر امروز، با وجود رایان سپهر یا فضای مجازی و دسترسی سریع به اطلاعات، فرصت بی‌نظیری برای جهانی‌ کردن فهم زبان فارسی وجود دارد. برخلاف زمان فردوسی که اولین نسخه‌های شاهنامه بعد از حدود ۲۰۰ سال از تاریخ او به‌‌جا مانده، امروز هر محتوای ارزشمند به‌سرعت می‌تواند در اختیار مخاطبان جهانی قرار گیرد. اگر در زمینه‌های علمی، فلسفی، فرهنگی یا حتی اقتصادی متون فاخر تولید شود، زبان فارسی همچنان می‌تواند جایگاه خود را حفظ کند. البته واقعیت این است که ما نسبت به زبان‌های مطرحی همچون انگلیسی و فرانسوی عقب افتاده‌ایم؛ زبان‌هایی که کشورهایی نظیر انگلستان و فرانسه تمامی امکانات خود را برای گسترش و حفظ جایگاه‌شان به‌کار گرفته‌اند. اگر به تاریخ نگاه کنیم، می‌بینیم که انگلستان چطور برای تثبیت نفوذ خود در شبه‌قاره از زبان فارسی بهره برده است. اولین روزنامه‌های فارسی‌زبان، حدود ۵۰ سال قبل از آن‌که در ایران روزنامه‌ای چاپ شود، توسط خود انگلیسی‌ها در هند 
منتشر شدند.  در زمان حاضر نیز، کشورهای قدرتمند برای حفظ زبان خود سرمایه‌گذاری‌های عظیمی انجام می‌دهند. برای مثال، گفته می‌شود فرانسه سالانه ۴۰میلیارد یورو صرف نگهداری و ترویج زبان فرانسوی در نقاط مختلف جهان می‌کند. ما هم به اندازه‌ای که تلاش و سرمایه‌گذاری کنیم، می‌توانیم سهم برداریم. 
در جامعه‌شناسی، اصطلاح «امپریالیسم زبانی» که برآمده از دیدگاه نئومارکسیست‌هاست، آشناست. آنها معتقدند تسلط زبان انگلیسی بر جهان نوعی استعمار فرهنگی است. در مقابل، عده‌ای هم به شرایط فعلی دنیا نگاهی دیگر دارند و این را می‌پذیرند که زبان انگلیسی امروز به زبان میانجی جهانی تبدیل شده است‌؛ همان‌طور که در گذشته، زبان فارسی چنین جایگاهی را داشت. واقعیت این است که نسل جدید، به‌دلیل افزایش ارتباطات جهانی و نیاز به حضور در صحنه بین‌المللی، بیشتر به سمت زبان انگلیسی گرایش پیدا کرده است. برای آنها این سؤال مطرح می‌شود که چرا باید انرژی خود را صرف تبدیل‌کردن زبان فارسی به یک زبان علمی کنند، وقتی زبان علم جهانی اکنون انگلیسی است؟
عیدگاه طرقبه‌ای‌: این دیدگاه وقتی ایجاد می‌شود که برای ‌فرد، خودش و این‌که از کجا آمده و که هست، اهمیتی نداشته باشد. اگر دکمه‌ای باشد و ایران و زبان فارسی را از روی کره زمین حذف کند، کسی از آمریکا نمی‌آید بگوید چه حیف شد که ایران و زبان فارسی از دنیا حذف شد. این ماییم که به‌دنبال هویت خودمان باید باشیم. مگر فرانسوی‌ها چه کار می‌کنند؟ می‌گویند بگذارید زبان انگلیسی رواج پیدا کند و ما کاری به آنها نداشته باشیم؟! نه، آنها به‌شدت برخورد می‌کنند و برخلاف این وادادگی که در ایران هست، فرانسوی‌ها حتی حاضر نیستند تابلوهای انگلیسی را در خیابان‌ها و گذرگاه‌ها نصب کنند. برای آنها مهم است که هرکسی که وارد کشورشان می‌شود، مجبور باشد زبان فرانسوی یاد بگیرد تا بتواند ارتباط برقرار کند. می‌گویند ما برای حفظ هویت فرانسوی تلاش می‌کنیم و به ما ربطی ندارد که آن گردشگر آمریکایی کارش با انگلیسی راه می‌افتد. اگر جامعه‌ای احساس کرد چیستی و هستی او مهم نیست، واداده و حذف خواهد شد. کشورهایی که هویت‌برای‌شان مهم است، برای حفظ آن هزینه و تلاش می‌کنند و حتی اجازه نمی‌دهند زبان‌های بیگانه یک قدم به فرهنگ‌شان وارد شوند. 
ما در برخی حوزه‌ها، به‌ویژه در رسانه‌ها و مدیریت‌ها، اولویت‌ها را تغییر داده‌ایم و مسائل دیگری را جایگزین هویت ملی کرده‌ایم که طبعا به تضعیف و سرکوب گرایش‌های ملی منجر شده و با گذر زمان متوجه شده‌ایم که چقدر دیر اهمیت ملیت را درک کرده و فهمیده‌ایم خود ایران هم مهم است. زمانی تصور شد چون حکومت قبلی خیلی شعار ملی‌گرایی داده است، خود ملی‌گرایی هم غلط بوده است درحالی‌که بعد از چند دهه متوجه شده‌ایم که ایران و موجودیت آن چقدر مهم است و در جاهایی سنگرهای‌مان را از دست داده‌ایم. ملی‌گرایی مسأله‌ای نیست که اشتباه باشد. ایران همچنان پابرجاست و نباید از بین برود. حکومت‌ها تغییر کرده‌اند اما ایران ثابت مانده است. مردم همان مردمند و شاهنامه همچنان شاهنامه است. علیه فردوسی انقلاب نشده که بخواهیم او را حذف کنیم. شاهنامه و زبان فارسی هویت ملی ما هستند که نباید از دست بروند. در کشورهای دیگر برای نمادهای ملی سرمایه‌گذاری می‌کنند اما ما در بسیاری موارد آنها را کنار گذاشتیم. تازه در مقاطع خاصی یادمان می‌آید که چقدر ارزشمندند، آن‌هم سطحی و فصلی. مثلا در ایام انتخابات سرود ملی چندین بار پخش می‌شود اما در سایر زمان‌ها چندان اثری از آن نیست. سرودهای ملی و آهنگ‌های نمادین به کجا رفته‌اند؟ آیا ما بودجه‌ای برای تقویت و گسترش مفاهیم ملی جشنواره‌های ملی اختصاص داده‌ایم؟ جایزه‌هایی که داده‌ایم چقدر به مفاهیم ملی ارتباط داشته‌اند؟ بیشتر تمرکز بر مسائل ایدئولوژیک بوده است و کمترین میزان بر مفاهیم ملی متمرکز بوده است. همان‌طور که دکتر محمدزاده هم اشاره کرد، هرجا هزینه کنیم، همان‌جا نتیجه می‌گیریم. اگر برای حفظ ملیت و زبان خرج نکرده‌ایم، نباید انتظار بهره‌وری داشته باشیم. ما حتی با نمادهای ملی خود مبارزه کرده‌ایم، به اشتباه آنها را تضعیف کرده‌ایم، و حالا که دارند از دست می‌روند، تازه متوجه ارزش‌شان شده‌ایم. این مسأله بسیار جدی و مهم است. در بسیاری از کشورها حاضر نیستند کوچک‌ترین خدشه‌ای به نمادهای ملی وارد شود اما ایران خود با این بی‌توجهی در حال ضربه‌زدن به خود است.  برای تحلیل و ارائه راهکاری مناسب در خصوص تقویت جایگاه زبان فارسی و رقابت آن در عرصه جهانی، ابتدا باید حساسیت‌ها و دغدغه‌هایی که در این زمینه مطرح شده‌اند، بررسی شوند. حساسیت‌های ملی در سخنان کسانی که تریبون دارند، بسیار کم است. 
ادامه دارد...

نسبت پادشاهان پاندورنگو  با خسرو انوشیروان 
رسولی مهربانی‌: نقش تاریخی زبان فارسی به‌عنوان یک زبان میانجی و فرهنگی، باعث شد این زبان حتی در جاهایی که ایرانیان به آنجا پا نگذاشته‌اند، نفوذ کند. برای مثال در اندونزی یا کامبوج. ایران هنوز در کامبوج سفارتی ندارد اما در این کشور، حکومت مسلمانی بوده است که از زبان فارسی استفاده می‌کرده‌ تا بتواند میان ادیان مختلف در آسیای جنوب‌شرقی صلح برقرار کند. جالب این است که حتی پادشاهان پاندورنگو در کامبوج و ویتنام نسب خود را به شاهان ساسانی چون خسرو انوشیروان پیوند می‌زدند که به واسطه همین پیشینه تاریخی امروز گویا تشیع در آن مناطق قدرتی گرفته است. در مورد اندونزی نیز داستان‌های عامیانه فارسی درباره حمزه در آنجا خوانده می‌شده است. پیدا شدن جنگ‌های اشعار فارسی با زیرنویس‌هایی ترجمه‌شده به زبان محلی نظیر مالایایی، گویای عمق این تأثیر فرهنگی است. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها