شناسایی 400 نوع ماده مخدر در ایران | تلاش مافیای مواد مخدر برای قبح‌زدایی از اعتیاد
 معاون کاهش تقاضا و توسعه مشارکت‌های مردمی ستاد مبارزه با مواد مخدر در گفت‌وگو با جام جم آنلاین:

شناسایی 400 نوع ماده مخدر در ایران | تلاش مافیای مواد مخدر برای قبح‌زدایی از اعتیاد

یک گزارش دودی!

قدیم‌تر‌ها که نمی‌شود گفت اما درطی همین۱۰یا۱۵سال گذشته اگر شما به‌عنوان رهگذردرخیابان دردستان یک نوجوان یادانش‌آموز سیگار می‌دیدید‌؛ قطعا تا بخشی از روزتان به آن تصویر فکر می‌کردید و از دیدن آن لحظه و اتفاق افسوس می‌خوردید! اما متأسفانه با گذشت زمان و شکاف بیش از حد ارتباطی بین والدین و فرزندان، دیگر شاید تعجب کنیم اگر یک‌نوجوانی اهل این دنیای خطرناک نباشد. به هرحال به‌عنوان یک خبرنگار تصمیم گرفتم به سطح شهر بروم تا از نزدیک نظر خود آنها را درباره شروع‌کردن مسیر موادمخدر و استعمال دخانیات بشنوم. 
قدیم‌تر‌ها که نمی‌شود گفت اما درطی همین۱۰یا۱۵سال گذشته اگر شما به‌عنوان رهگذردرخیابان دردستان یک نوجوان یادانش‌آموز سیگار می‌دیدید‌؛ قطعا تا بخشی از روزتان به آن تصویر فکر می‌کردید و از دیدن آن لحظه و اتفاق افسوس می‌خوردید! اما متأسفانه با گذشت زمان و شکاف بیش از حد ارتباطی بین والدین و فرزندان، دیگر شاید تعجب کنیم اگر یک‌نوجوانی اهل این دنیای خطرناک نباشد. به هرحال به‌عنوان یک خبرنگار تصمیم گرفتم به سطح شهر بروم تا از نزدیک نظر خود آنها را درباره شروع‌کردن مسیر موادمخدر و استعمال دخانیات بشنوم. 
کد خبر: ۱۴۹۱۰۱۹
نویسنده امیرحسین علی‌نیافرد - نوجوانه
 
ما می‌کشیم اما تو شروع نکن‌!
برای اولین مقصدم به سمت مرکزشهرمی‌روم، جایی که نامش به دانشجوها و فرهنگ و ادب گره‌می‌خورد اما محیط آنجا برای کسی توصیه‌نمی‌شود!از دور گروهی از نوجوان‌های پسر را می‌بینم که تقریبا از شش نفرشان، دو‌سه نفر از آنها سیگار می‌کشند و بعد از سلام و احوالپرسی، سؤال می‌کنم که می‌خواهم سیگار کشیدن را شروع کنم و به نظر شما با چه چیزی بهتر است آن را آغاز کنم؟ یکی از آن دو سه نفری که سیگار در دست دارد،می‌گوید: چرامی‌خواهی شروع کنی؟ درجواب به آنها می‌گویم که می‌خواهم از دست مشکلات زندگی رها و آرام شوم! یکی از همان پسرها به من می‌گوید: درسته که سیگار، آدم رو آروم می‌کنه اما به نظرم تو شروعش نکن! در ادامه صحبت‌هایم موضوع را به سمت تمرکز می‌برم و می‌خواهم نظرشان را درباره بالا بردن تمرکز به‌وسیله سیگار جویا شوم.  یکی از همراهان آن دو سه پسر که مخالف سیگار بودند، گفت: به نظر منم این حرفا کشکه! سیگار فقط میتونه یه فرار رو به جلو باشه! مقابل نظر این حرف اما یکی از همان پسرها به شوخی می‌گوید: به نظرم تو برو سمت مواد کشیدن! در ادامه صحبت و گفت‌وگوها، سن آنها را جویا می‌شوم و می‌فهمم که همه آنها همکلاسی و درحال حاضر دانش‌آموز پایه دوازدهم هستند. 

مخدرِ گل و دردسرهایش 
یک خیابان بالاتر با دو نوجوان که در آستانه دوران راهنمایی و دبیرستان هستند آشنا می‌شوم و از آنها درباره سیگارهای طعم‌دار سوال می‌کنم که در نهایت یکی از آنها جواب می‌دهد: سیگار طعم‌دار برای کسانی است که تازه سیگار کشیدن را شروع کرده‌اند و به نظرم همین سیگار معمولی را بکش اما از این موضوع اطلاع داشته باش که سیگار‌های طعم‌دار سرطان‌زا و به‌شدت مضر است.  در ادامه گفت‌وگو خودم را یک دانشجوی پردغدغه معرفی می‌کنم که می‌خواهم برای تمرکز بالا سراغ سیگار بروم. در ادامه در کنار بوستان محله با  کسری آشنا می‌شوم و به او می‌گویم که می‌خواهم با سیگار کشیدن به تمرکز برسم و اودرجوابم می‌گوید: سیگار فقط آدم را آرام می‌کند وبه نظرم ربطی به تمرکز نداره و به دلیل نیکوتینی که داخل اون جریان پیدا می‌کند، فقط آرامش کوتاه‌مدت را تجربه می‌کنی! در ادامه مکالمه با کسری صحبت را به موضوع مخدر گل می‌رسانم که می‌گوید یکی از آشناهایش در مدرسه به‌دلیل فروش گل، به دردسر بدی افتاده وحالا سخت درگیر ماجراهای پیچیده است‌.کسری درباره این‌که آیا خودش سیگار می‌کشد یا نه گفت‌؛ من شخصا دوستان زیادی دارم که در همین سن سیگار می‌کشند اما خودم اهل آن نیستم. گاهی وقت‌ها در خلوتم با خودم می‌گویم به صورت تفریحی سیگار کشیدن را شروع کنم.

پیپ به‌جای سیگار
در منطقه‌ای دیگر دوباره با یکی دیگر از همسن و سالانم آشنا می‌شوم و بعد از تقاضای کمک، صبر می‌کند تا حرفم را بشنود و به آن پاسخ بدهد.از او هم مانند دیگران می‌پرسم که با چه مدل سیگاری شروع کنم بهتر است؟ اسمش سعید بود و در جواب به من گفت: من خودم سیگاری نیستم، ولی با توجه به این‌که همین سیگار داداش بزرگ‌تر من را نابود کرده، اصلا بهت پیشنهاد نمی‌کنم! در ادامه کمی اصرار به موضوع آرامش توسط سیگار می‌کنم و درنهایت به من می‌گوید: منم شب و روزهای سختی داشتم که به شدت ترغیب شدم به سمت سیگار بروم اما فکر می‌کنم نمی‌ارزد! در ادامه این گفت‌وگو از او می‌پرسم که به نظرت چه گزینه‌ای برای جایگزینی سیگار مناسب‌تر است و او پاسخ جالبی را عنوان می‌کند: من نمیدونم وضع درآمد مالیت چطوره اما اگه درآمدت خوبه، می‌تونی پیپ بکشی! شاید منم پیپ کشیدن را امتحان کنم!

یک کافه برای افراد سیگاری 
امروزه تعداد کافه‌های موجود درسطح شهر یا حداقل در مرکز شهر بیشتر ازرستوران‌هاست و دربعضی از این کافه‌ها سیگار کشیدن ممنوع و در بعضی از این کافه‌ها نیز آزاد است. برای نمونه وارد یکی از کافه‌هایی می‌شوم که بین دوستانم و فضای مجازی از آن زیاد صحبت می‌شود و شما باید برای رفتن به آن کافه، ابتدا باید با یکی از پرسنل آن هماهنگ کنید.وارد فضای سر بسته کافه که می‌شوم در همان ابتدا بوی تند دود ماجرا را برای من روشن می‌کند. البته این مورد فقط برای یک سمت کافه بود و اگر شما اهل سیگار نباشید باید وارد فضای دیگری بشوید و به نظرم حداقل کمی برای کسانی که سیگاری نیستند احترام قائل شدند.با یکی از کارکنان کافه که پسری ۱۸ ساله است شروع به صحبت کوتاهی کردم و به شوخی گفتم در این محیط سیگاری نمی‌شوی؟ کمی خندید و گفت‌؛ راستش اگر بگویم در این محیط سیگاری نمی‌شوم، دروغ گفته‌ام و در این فضا خیلی از اکیپ‌های دوستانه بوده‌اند که بعضی از آنها سیگار نمی‌کشیدند اما با توجه به فضای کافه یا دوستان آنها هم رو به سیگار آورده‌اند!

از تفریح به دائم 
برای ادامه گزارش، به سمت پارکی در یکی از محله‌های پر رفت‌وآمد تهران می‌روم. در این پارک چندین نوجوان را می‌بینم که در حال گفت‌وگو و به اصطلاح بگو و بخند هستند. نزدیک می‌شوم و بعد از کمی احوالپرسی موضوع صحبت را به سمت قهوه‌خانه می‌برم، یکی از آنها که علی نام دارد که در کنار دوستانش نشسته و سیگار می‌کشد. در پاسخ به این پرسش که چرا سیگار کشیدن را شروع کرده، می‌گوید: «اولش برای تفریح و جلب توجه دوستانم بود اما حالا، فکر می‌کنم که بدون سیگار نمی‌توانم آرامش پیدا کنم.» او ادامه می‌دهد: «می‌دانم که این کار اشتباه است اما به سختی می‌توانم ترک کنم.» تقریبا نظرش درباره قلیان هم همین است و می‌گوید «در ابتدا صرفا جهت تفریحی سراغ قلیان کشیدن می‌رفتم و این تفریح مربوط به مهمانی‌های خانوادگی و پسرخاله‌هایم می‌شد و در نهایت بعضی روز‌ها احساس می‌کنم که اگرقلیان یاسیگارنکشم، چیزی درآن روز من کم است!»درهمین زمان، یکی از دوستان علی که شدیدا مخالف سیگار کشیدن است، به صحبت ما ملحق می‌شود و می‌گوید:«من خودم سیگار نمی‌کشم اما پدرم وقتی در خانه سیگارمی‌کشد‌؛ زیاد استقبال نمی‌کنم چرا که باعث سردرد درمن می‌شود و درحقیقت خجالت می‌کشم به پدرم این مسأله را بیان کنم!» سن محسن دوست علی را پرسیدم و گفت ۱۶ ساله است‌.

دکه‌های دود فروشی
دریکی ازخیابان‌های تهران کمی پیاده‌روی می‌کنم و دکه‌های روزنامه‌فروشی نگاهم راجلب می‌کندکه روزنامه ندارند اما تا دل‌تان بخواهد سیگار‌های مختلفی در ویترین مغازه به نمایش عموم گذاشته شده؛ انگار خود فروشنده ترجیح داده کلمات دود شوند و به هوا برود.  سراغ یکی از فروشندگان و دکه‌های روزنامه‌فروشی می‌روم. بعد از کسب اجازه وارد دکه می‌شوم و با او درباره پر فروش‌ترین محصولش در طی روز گفت‌وگو می‌کنم. نامش جواد است و تقریبا ۴۶ سال سن دارد. درباره پرفروش‌ترین کالای روزانه خود وقتی می‌پرسم لبخند می‌زند و می‌گوید‌؛ فکر می‌کنم خودت باید حدس بزنی ولی سیگار و چای پر فروش‌ترین محصول روزانه دکه من است. البته باید اضافه کنم که این وضعیت در دیگر دکه‌ها یکسان است و شاید به لحاظ تغییر منطقه، بعضی مکان‌های فروش سیگار کمی کمتر باشد. در ادامه گفت‌وگوی من با صاحب دکه روزنامه‌فروشی در یکی از خیابان‌های تهران اشاره می‌کنم به سن خریداران سیگار رامی‌گویم کمترین رنج سنی خریدسیگارکه شما دیده‌‌اید چند ساله است؟صاحب این دکه درجوابم می‌گوید متأسفانه خیلی افراد کم سن سیگار می‌خرند و در چهره بیشتر آنها می‌بینم که صرفا جهت تفریح و وقت‌گذرانی با دوستان‌شان سیگار می‌خرند.

مشورت گرفتن برای خرید سیگار 
تصمیم گرفتم به یک دکه روزنامه‌فروشی دیگری بروم که اتفاقا روزنامه نمی‌فروشد و انواع سیگار‌های خارجی را در ویترین دکه خود قرار داده است. نام صاحب دکه علیرضا و ۳۴سال سن دارد.ابتدا خودم را جای یک نوجوان جا زدم تا از او به اصطلاح مشورت بگیرم برای خریدن سیگار. شاید عجیب باشد اما در اولین واکنش نگاهی به من کرد و گفت‌؛ به من مربوط نیست اما به نظرم سیگار را شروع نکن پسر جان! اگر می‌خواهی سیگار بکشی حداقل جوانی خودت را به خوبی بگذران و در بزرگسالی سیگار کشیدن را شروع کن! با کمی اصرار از سوی من، صاحب دکه روزنامه‌فروشی شروع به معرفی سیگاری با نیکوتین کم کرد و گفت هر کسی که می‌خواهد سیگار کشیدن را آغاز کند، معمولا با سیگارهای کم نیکوتین شروع می‌کند.

ورود زیر ۱۸ سال بلامانع است 
بعد از گپ‌وگفت با صاحب دکه‌های روزنامه‌فروشی به سمت یکی از تابلو‌های قهوه‌خانه‌ای داخل پاساژ می‌روم و وقتی وارد می‌شوم تقریبا همه بزرگسال هستند و بعضی از آنها مثل صاحب مغازه نگاه به چهره و صورتم می‌کنند. بعد از سلام و احوالپرسی می‌پرسم؛ آیا امکانش است برای یک مراسم تولد، اینجا را رزرو و در این فضا تولد را برای ساعتی برگزار کنیم؟ صاحب قهوه‌خانه که پشت میز با یک قلیان نشسته نگاهم می‌کند و می‌گوید اگر هزینه آن را پرداخت کنی مشکلی برای برگزاری تولد ندارد با این‌که اولین‌باراست این موضوع را ‌می‌شنوم. درادامه، کمی با کنجکاوی بیشتری می‌پرسم که آیا امکان داشتن قلیان برای پسران ۱۸ ــ ۱۷سال فراهم است و درکمال تعجب صاحب قهوه‌خانه لبخند زد وگفت‌؛ فکر می‌کنم این چیزا برای قدیم است و درحال حاضر حتی خانواده‌ها مشکلی با قلیان کشیدن بچه‌های خود ندارند!

بساطی در سایه
بامترو به سمت یکی ازبازار‌های تهران می‌روم دریکی ازخیابان‌های شلوغ تهران،به سمت یکی از پارک‌های محلی می‌روم که بسیار بین شهروندان تهرانی آشناست. در این پارک، یک نوجوان را می‌بینم که بساط سیگارفروشی خود را پهن کرده. نزدیک می‌شوم و صحبت را شروع می‌کنم. نامش رضا است که حدودا ۱۵ سال دارد، در پاسخ به این پرسش که چرا به سیگارفروشی روی آورده، می‌گوید: «من از خانواده‌ای با وضعیت مالی ضعیف هستم و مجبورم برای کمک به خانواده‌ام کار کنم. سیگارفروشی یکی از راه‌هایی است که می‌توانم درآمد کسب کنم.» او ادامه می‌دهد: «می‌دانم که این کار درست نیست اما چاره‌ای ندارم.» با ناراحتی ازاین موضوع تصمیم می‌گیرم گزارش دودی خودم را به پایان برسانم... 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها