هیچ جنگی چهره کودکان را زیبا نمیکند و مرگ هرقدر ازاعتبار زندگی سخن گوید، باز به استقبال رزمندگان نمیآید، بلکه آنان را بدرقه خواهد کرد.چگونه جدال میان ایران و اسرائیل تمام خواهد شد؟ اگر حاکمیت دینی ایران تغییر کند و حتی مردمانش نیز دین خود را تغییر دهند، آیا اسرائیل و بهعبارت دیگردولتهای غربی با ایران مهربان خواهند شد و دیگر هیچ جنگی رخ نخواهد داد؟ به نظر میرسد در اینجا باید از نگاه اسرائیل به خودمان و دیگر مردمان جهان نگاه کنیم؛ باید از نگاه یک صهیونیست، صهیونیسم را فهم کنیم. اما بیشتر پژوهشهایی که درباره صهیونیسم انجام شده ناظر به رفتارهای آن در صحنه بینالملل یا تحت تأثیر نگاههای ایدئولوژیک بوده است. مهدی فداییمهربانی در پژوهشی با عنوان «الاهیات سیاسی در یهودیت» راه تازهای را برای فهمیدن صهیونیسم پیش میآورد؛راهی که بهدور ازنگاه صرف ایدئولوژیک،همچون یک سفردر دوران زندگی بنیاسرائیل است.این سفر از حضرت اسرائیل، یعنی یعقوب نبی(ع)، آغاز میشود و تا حمله اسرائیل به ایران ادامه پیدا میکند. برای چنین سفری مقدمات و تمهیداتی لازم است؛ از سویی، باید مفهومی به نام «الاهیأت سیاسی» معتبر و واقعا موجود باشد و از سوی دیگر قابل انطباق بر یهودیت باشد. دیباچه و فصل اول کتاب، این مقدمات و تمهیدات را برعهده دارند.
در تعریف الاهیات سیاسی آمده است: الاهیات سیاسی، تلاشی برای اندیشیدن مؤمنانه در زمان و وضعیت کنونی ماست و منظور از آن، آموزههای سیاسی مبتنی بر وحی درمقابل فلسفه سیاسی بهعنوان آموزههای سیاسی مبتنیبر عقل انسانی صرف است. الاهیات سیاسی رانه میتوان به دوران سنت محدود دانست ونه محصور درعصرمدرن؛ بنابراین باید گفت الاهیات سیاسی، مفهومی عام است که میتواند اطلاقی برای هرنسبتی میان سیاست و الاهیات در هر پارادایم فکری باشد. نباید در تحلیل الاهیات سیاسی، آن را با سیاست الاهیاتی یکی بینگاریم. الاهیات سیاسی درحقیقت، سعی دارد بنیانهای الاهیاتی متافیزیک سیاست مدرن را نشان دهد.
در فصل اول، وجود الاهیاتی سیاسی دریهودیت معتبر شناخته میشود ومهمترین عناصر این الاهیات برشمرده میشوند که عبارتند از: یگانگی یهوه، عهد یهوه، کتاب مقدس، یهودیبودن و آرمان سرزمین.دراین میان،اصل عهدازچنان اهمیتی برخوردار بوده که به کانونیترین اصل الاهیاتی یهودیت تبدیل شده و با ظهور مسیحیت بر اهمیت آن افزوده شده است.
سفر کتاب درفصل دوم آغاز میشود؛ سفری در تاریخ قدسی یهودیت. منظور از تاریخ قدسی، قائلشدن نوعی تقدس برای قوم بنیاسرائیل نیست، بلکه تاریخ اسطورهای است که توسط مورخان نوشته نشده و به اسناد و دادههای علمی محک نمیخورد. براساس همین تاریخ، در ذهن و ضمیر صهیونیست، اسرائیل کنونی همان اسرائیل تاریخی است نه یک امر تازه که در ۱۹۴۸ تأسیس شده باشد و این قوم کنونی همان بنیاسرائیلی است که وعدههای یهوه را شنیده است.
نسبت الاهیات و اسطوره (فصل سوم) یکی از ایستگاههای مهم سفر بوده؛ چراکه موجب سیاسیشدن روزافزون یهودیت شده است.در ایستگاه بعدی باید به سمت استقرار این الاهیات در صهیونیسم حرکت کنیم. پس در فصل چهارم ضمن بررسی گونههای مختلف الاهیات سیاسی یهودی، برخی از مهمترین چهرههای تأثیرگذار و تأثیرپذیر از مفاهیم الاهیاتی یهودی در عرصه سیاست بررسی میشود. حال باید یکی از مهمترین مؤلفههای امر سیاسی، یعنی عرفان را از نظر بگذرانیم. برخی گفتهاند آنچه در عرفان آغاز شود، در سیاست خاتمه مییابد. در فصل پنجم کتاب نسبت عرفان کابالا و سیاست آشکار میشود و برای نخستینبار در اثری به زبان فارسی از الاهیات امر جنسی در یهودیت سخن گفته میشود. اکنون آنقدر تجهیز شدهایم که در فصل ششم، بدانیم چگونه صهیونیسم سیاسی از دل الاهیات سیاسی ایدئولوژیک یهودی ظهور میکند.
با گاهشماری وقایع تاریخ قدسی یهودیت به فصل «اسرائیل نوین» میرسیم؛ جایی که آرای نظریهپردازان مدرن اسرائیل بررسی میشود و میتوانیم تأثیرات عملی الاهیات سیاسی ایدئولوژیک را به صورت عینی مشاهده کنیم. این فصل با تغییرات و رخدادهای زمانه معاصر قرین است و به بسیاری از پرسشهایی که همواره درباره مناسبات اسرائیل وجود داشته، پاسخ میدهد. اکنون بازتولید اندیشههای اسرائیل تاریخی در راستای اهداف صهیونیسم را درمییابیم و به سوی فهم جدیدی از خشونت گام برمیداریم؛ خشونتی که از سوی الاهیات مکاشفه و جایگاه آخرالزمانی صهیونیسم، پشتیبانی میشود.
طبق مستندات این کتاب، در صهیونیسم برای خشونت از متافیزیک پشتوانه ساخته میشود و خشونت نهتنها یک امر غیراخلاقی نیست، بلکه یک رهیافت ویژه در موعودگرایی صهیونیسم و تحقق وعدههای الاهی است و میتواند برخی مسیحیان را به صهیونیسم پیوند بزند. پیروان یکی از ادیان ابراهیمی علیه مردمانی (بهویژه پیروان یکی دیگر از ادیان ابراهیمی) چنان خشونتهایی را روا میدارد؛ چراکه از ایمان منظور ادیان ابراهیمی گذر کرده و دیگر فضیلت و کرامت را در ایمان نمیجوید، بلکه قومیت را فضیلت میپندارد: «چه نازیهای آلمانی که طبق تصور ویژهگرایانه، خود را نژاد برتر آریایی و یهودیان را مستحق مرگ میدانستند و چه خود یهودیانی که خود راقوم برگزیده خداوند و دیگران را«گوییم»میخواندند،هردو به یک اندازه از ظرفیت خشونتورزی برخوردارند؛ با این تفاوت که یکی در میان جنگهای جهانی و دیگری پس از آن غلبه داشت».
این قومیتگروی و دیگریستیزی در صهیونیسم به حدی است که ساکنان اسرائیل از غیریهودیان متنفر هستند و این تنفر از ایرانیان بهمراتب بیشتر است. چراکه مطابق با الاهیات مکاشفه (براساس مکاشفه حزقیال) مردمانی از شرق فرات با یهودیان خواهند جنگید که همانا پارسیان هستند. این الاهیات به سرگردانی ۱۷۰۰ساله یهودیان با مژده سکونت در سرزمین موعود پایان داده، حال چگونه یک صهیونیست میتواند یکی از مهمترین بندهای آن را که حضور پارسیان در شرق فرات است، نادیده بگیرد.سخن اینجاست که همآوایی اسرائیل با دولتهای غربی را یک الاهیات سیاسی مبتنی بر اسطوره و مکاشفه، پشتیبانی و جهتدهی میکند و همین الاهیات به ستیزهجویی با غیریهودیان و بهویژه پارسیان میانجامد. مهم نیست ایرانیان چه دینی و چه حاکمیتی دارند؛ ایرانیبودن یعنی پارسیانیبودن و غیریهودیبودن. در نسبتی که اسرائیل با ما برقرار میکند همواره ستیزهجویی و دشمنی او با ما آشکار خواهد بود.کتاب الاهیات سیاسی در یهودیت، از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی وارد بازار نشر میشود. در خوانش این کتاب مشخص میشود که در هر روزمرهای که زمان بر ما میگذرد، چه سخت و چه آسان؛ کسی هست که نهتنها به آسمان، بلکه به زمین تهران بیندیشد و نابودی تمامی آن را تمنا کند؛ کسی که از میان اسطورهها و میراث نیای خود نابودی پارسیان را لحاظ کرده و هر روز برای این هدف تلاش میکند. اسرائیل هست تا به ما بیندیشد، بلکه از اندیشیدن به نابودی ما هستی میگیرد.
درباره سازمان انتشارات پژوهشگاه
بایستگی تحقیقات دقیق، جامع و منسجم،پیرامون زیرساختهای اندیشه دینی ونظامات اجتماعی مبتنی بر آن و ضرورت پرداخت علمی و روزآمد به حوادث واقعه فکری، به فراخور شرایط کنونی و درخور این رستاخیز عظیم و نیز لزوم آسیبشناسی در حوزه فرهنگ ملی و باورداشتهای دینی، به منظور تبیین عرضه صحیح و دفاع معقول از اندیشه دینی و زدودن پیرایههای موهوم و موهون از ساحت قدسی دین و صیانت از هویت فرهنگی و سلامت فکری اقشار تحصیلکرده و نسل جوان کشور، تأسیس نهاد علمی ــ پژوهشی وآموزشی ممحض وکارآمدی را فرض میکرد.پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نهادی است علمی فکری، دارای مجوزرسمی وشخصیت حقوقی مستقل و درحکم دستگاه عمومی که حسبالامر مقام معظم رهبری(دام ظلهالوارف) در سال ۱۳۷۳ تأسیس شده است.