فرهنگ نصر

حالا چقدر حال ما با حال سید حسن، آقای شهید ما فرق دارد. اواکنون زنده است ونگاه زنده‌شده او،فرهنگ او، شناخت اواز شهادت، چقدر با مردگان بی‌عشق از مرگ فرق دارد. اتفاقی نیست دشمن دل‌مرده و کور‌و‌کر فکر می‌کند سید‌حسن مرده و ازدستش نجات یافته؛ نمی‌داند خدا اینچنین با کشته او، از او شهید و تولدی نو ساخته و تازه او را پیروز و عزیز و بی‌شکست و دست‌نیافتنی‌تر کرده است و حالا دستش باز است.
کد خبر: ۱۴۷۵۲۹۷
نویسنده احمد میراحسان - شاعر و منتقد
 
احتیاج به مخفیگاه ندارد و مقررات دنیوی و امنیتی دست‌و‌پاگیر آزادی عملش رامحدود نمی‌کند.دردسر سیدنصرا...برای کفر محارب و فرعونیت آمریکا و محو سگ هارش، صهیونیسم جهانی و رژیم درنده و جعلی اسرائیل تازه آغاز شده است و طنین‌اش برای نابودی ظلم جهانی قدرت‌های متفرعن پایانی ندارد. ولو با مرگ اسرائیل این فریاد خون آرام نمی‌گیرد و محرک ظلم‌ستیزی است، مگر با ظهور بقیه‌ا... و حیات نو و عدل موعود جهانی(عج).
 
رابطه فرا‌فرهنگی شهید و شهادت
قبل از هر چیز بگویم شهادت و شهید با هم رابطه‌ای فرا‌فرهنگی دارند، پس این رابطه حتی با رابطه مومن و واجبات شرعی، گاه فرق‌هایی می‌کند، چنان‌که رابطه مومن و نماز واجب، مومن و خمس واجب، مومن و حج واجب و...فرامین الهی دیگری است. آنچه برای شهادت و نتایج آن گفته‌شده فرق دارد با آنچه برای نماز و روزه و... آمده است. البته زمانی که پای حب شدید و گواه عشق در میان باشد، نماز، حج، زکات و انفاق هم با انفاق جان و عشق و گواه عشق نسبتی می‌یابند فراتر از عمل عادی شریعت و در متن آنچه اقامه می‌گردد در نماز، حج و دیگر واجبات، معاشقه شاهدانه و شهیدانه رخ می‌نماید. همه‌چیز عاشق، عاشقانه است ولو جنگ با دشمن معبود.
 
شهادت؛ امر پیشافرهنگ
 شهادت از یک فرمان شروع نمی‌شود، از وجود، از عشق آغاز می‌گردد؛ در وجودت اول شهید می‌شوی بعد جسمت شهید می‌شود. شهادت، از شاهد جدا نیست و همه مراتب حب و ایمان که امری قلبی است زیربنای آن است. وقتی شوق لقاا... قلبت را فتح کرد، خطر بیهوده و دست‌کم ناکارآمد می‌شود. پس آنچه را که فرمان او و مایه خشنودی معبود، بلکه معشوق و محبوب است به‌جان می‌خری، با دل و عقل نوری، بی‌سر و بی‌پا و بی‌اندیشه خطر، آغوش می‌گشایی بدون فکر جان، مال، اهل و عیال، نام و ننگ و رسوایی و پاکباختگی و... دامن می‌تکانی.  می‌بینیم که شهادت امر پیشافرهنگ و پیشاتفکر است. امر قلب و روح و وجود است، اصلا موضوع خود شهادت نیست، موضوع کسب خشنودی یار و تقرب و لقای محبوب است. در این راه است که از جان می‌گذری. دیگران، بازماندگان و مومنان و اهل تفکر و تحلیل‌اند که می‌نشینند به شهادت و فرهنگ شهادت می‌اندیشند و تحلیل و قانون وضع می‌کنند. شهید به راه دیگر می‌رود.
 
شناخت‌ قرآنی و فرهنگ شهادت 
البته تحلیل ریشه‌ فرهنگ شهادت از سوی اهل ایمان به توحید و دین یگانه معبود، اسلام، از قرآن صامت و قرآن ناطق می‌آید که ناگسستنی ‌است. این فرهنگ به ما می‌شناساند و می‌گوید شهادت فرجام و سرنوشت مردان و زنان استوار است در عهد و عمل به پیمان از سر صدق و حب به پروردگار و معبود یکتا و آنان زنده‌اند و جاودانگی، خود آگاهی و بیداری سهم آنان است با همه ویژگی حضور، و داشتن انواع رزق چون زندگان در دنیا، جدا از رزق اخروی از الطاف خدا به آنهاست و این رزق حساب ندارد و شهید تازه آغاز می‌شود. از این دست شناخت‌های قرآنی، فرهنگ شهادت را می‌سازد. اما اجازه دهید رها از نگرش تحلیل فرهنگی در دانش مدرن، محصول وجودی و قلبی شوق شهادت و فائق آمدن بلکه سلطنت بر ترس از مرگ را به سبب حب به انجام تکالیف که مایه خشنودی محبوب و معشوق است، نه در حدیث دیگران بلکه در زیست عاشقانه و شاهدانه آقای شهید و چون نمونه و تجربه زنده جست‌وجو کنیم و بنا به فرهنگ سراپا قرآنی و اهل بیت اسلام ناب محمدی، تدبر کنیم. بنا به اسلام علی، فاطمه، حسن و حسین و همه‌ ۱۴  اسوه عشق و شهادت معصومانه، بنا به اسلام حجت حی و امام حیات‌بخش و نور بخش اعظم امام زمان(عج ) شهادت را درک کنیم. فرهنگ هیچ بودن و هیچ شدن و همه چیز را او دیدن و غرق شدن در آتش عشق و اشتیاق و جدایی‌ناپذیری عبد و معبود در هردم و بی‌تاب شدن از او را عمیق بفهمیم و دامن تکاندن در راه کسب رضای او و دمی نگاه گوشه چشمش را به جان خریدن را با قلب و نه زبان تجربه کنیم. این نکته زنده برای همه آنان که خواهان تجسمی از شهید در زندگی روزمره هستند، تصویری می‌سازد. همه جهد خستگی‌ناپذیر و بدون خوف و واهمه‌ معصومانه و پیروی صمیمانه شهدا، سمیه و حمزه از عشق به معصوم در همین سرشت محبت در شهادت معنا می‌یابد. در کربلا هم کانون‌تابش شهادت همراهان حسین، در راه حسین و لبیک به او از سوی عباس دلداده شهدای کربلا همین راز را در دل است .
 
عشق سرشت فرهنگ شهادت 
باید گفت سرشت فرافرهنگی عشق متعلق به عموم شهدا با درجات مختلف است و تابش نور قلبی و وجودی آن از هابیل تا شهادت انبیا و شهادت در صدر اسلام تا شهادت شهید اول و ثانی و ثالت تا شهادت معاصر اهل ایمان از شیخ فضل‌ا... و مدرس و.... تا شهادت مغنیه، سید‌باقر صدر، موسی صدر،  مطهری، بهشتی، رجایی، احمد یاسین، احمد شقاقی، رنتیسی، احمد‌شاه مقصود، سید‌عباس موسوی، حاج قاسم و ابومهندس و هنیه و رئیسی و شکر و بالاخره شهادت سیدحسن نصرا... و همه و همه شهدای گمنام عاشق خدا در همه گیتی و مذاهب و ادیان حقه را در بر می‌گیرد . نامدار و گمنام، ندارد. چمران و چوپان ندارد. البته درجات شهدا بی‌شک متفاوت است و چه کس حمزه و مهم‌تر ابوالفضل می‌شود! حتی نه تنها به قتل رسیدگان در راه خدا، بلکه کسانی چون آقای مرعشی که ظاهرا به قتل نرسیدند اما شهید محسوب شدند و بدیهی است از آغاز این قاعده پابرجا بوده که شهید اعم از مقتول در راه اسلام است و شاهد است و رسول‌ا... چه مقتول باشد و چه نباشد در حیات خود شاهد و شهید بوده و معصومان نیز چنین بوده‌اند و به تبع این حقیقت بلکه، حضرت خدیجه و زینب، سلمان و ابوذر و سیدبن طاووس و سید بحرالعلوم و.... تا آقای قاضی و حضرات سید ابوالحسن اصفهانی و خوانساری و بهجت و خمینی و ... مقتول نبودند اما در حیات‌شان شهید و شاهد که صبورند و مقام شهید زنده که داشتند، از جمله امام خامنه‌ای، با سال‌ها افزونی از حیات نو به نو ان‌شاءا....
 
داستان سید‌حسن در فرهنگ شهادت
اما داستان تصویر زنده سیدحسن نصرا... از ویژگی یک شهید و فرهنگ یک شهید از پیش و پیش از آن‌که کشته‌ راه خدا شود این روزها مکرر دانسته شده است. از جمله خود تعریف می‌کند در آغاز کار که ریشش سفید نشده بود و تازه به رهبری حزب‌ا... برگزیده شده بود، دچار خوف از عدم توان به پیش بردن امور خارج از توان و توانفرسا برایش بود تا آنجا که در در دیداری با رهبر محبوبش از خستگی سخن رانده بود و از سنگینی بار مسئولیت و خواسته بود فرد ممتاز و توانمندی که خسته نشود، مسئولیت بپذیرد و او با همه قوا و تا پای جان به او کمک کند. گویا پای دلزدگی‌اش از حب مقام کسانی و زهر خنجر حسد هم در میان بود‌. این تقاضا البته در اصل آزمایش الهی برای میزان علاقه او به مقام ریاست بود. رهبر محبوب او راهنمودی به او دادند که در همه عمر تا زمان شهادت او را وصل معبود یگانه نگاه داشت و عشق یک شاهد را در دلش بیدار کرد و آن دیدار خدا چون یک‌ معشوق بود و این را از یک ایمان و عشق تا یک فرهنگ‌ زنده در زندگی روزمره‌اش و تمام لحظه‌هایش تداوم بخشید. کار عاشق در هر لحظه چیست؟ در محضر معشوق زیستن و غرق تماشایش بودن. با او گفت‌وگو مدام داشتن. هر رویداد و نامردمی و طعنه و سرزنش اغیار را ندیدن. شکوه نکردن و فقط با محبوب در میان نهادن. دردل بی‌وقفه و تمنا و طلب توان و مهر و مرحمت فقط از او داشتن و بی‌نیاز به غیر بودن و تنها به او ایمان و اعتماد داشتن. راهنمایی‌های این امام عاشق به سیدحسن، آن بود که ما خدا را داریم و این معبود قادر و عالم و قیوم و رحیم و شاهد و ارحم الراحمین و رب العالمین است و....(نقد به معنا) و هیچ کم نداریم که توان و عزت و نشاط خستگی‌ناپذیر از دست دادن. پس با او سخن بگو که جبران‌کننده ناتوانی‌ها و رافع رنج‌ها و خستگی‌هاست. به زبان خودت در روز و نیمه‌شب و نه فقط به زبان دعا، در راه و بیگاه، مثل مردم عامیانه حرف بزن و از‌ او بخواه، آنچه از دل خودت و راز و نیاز خودت و رنجت سرچشمه می‌گیرد و بی‌هیچ کلمه‌ای دیگر. این زبان و فرهنگ عشق و شاهدی است که گواه است بر محبوبی که با همه وجود می‌بیند و در آغوش او جا دارد و او در دلش سخن دلی‌اش را حرف به حرف می‌شنود و حاجاتش را در خیر عظیم روا می‌دارد و به مشیت بالغه رحمانی با او دیدار می‌کند. 
 
شهید واجب‌التعظیم کنون‌ ما
سیدحسن، آقای شهید، امامزاده واجب‌التعظیم کنون ‌ما، این راه را آن‌قدر ادامه داد و با این فرهنگ زیست که در مامن و آغوش ابدی یار جا گرفت. این است معنای فرافرهنگی و فرهنگی شهادت، رها از لفاظی‌های مدرنیستی و ظلمانی درباره فرهنگ با ادراک مادی و گسسته از سرچشمه‌های الهی فرهنگ عشق و شهادت و آقای معبود. ایمان و زبان آقای شهید، زیبایی بهت‌انگیز یک گواه عاشق را برای ابد به تماشای زمینیان و کروبیان نهاد و او این دو را از پدرش مولا علی و از مادر مادرش حضرت خدیجه و از عمه‌اش حضرت زینب داشت.

ما خدا را داریم
سیدحسن نصرا...و اینک تابش کربلا :
«ما خدا را ‌داریم»
این صدای توست 
میراث توست 
نور خون توست
مظلوم، مظلوم، مظلوم
و خدا 
خدا خود پیغام داده است 
خونخواه توست 
سیدحسن!
فرزند حسین
ای پیشوای حزب خدا
نصرا...
که صدایت در آسمان هفتم طنین جاودان گرفته است :
«ما خدا را داریم»
این بازمانده‌ی نکشتنی توست 
و در دو جهان ما را بس است. ما خدا را داریم 
ای زاده پیامبران 
و میراث‌دار کلام
***
نه شیطان بزرگ
نه حرمله
نه یزید 
نه آمریکا 
نه انگلیس 
نه اسرائیل 
کلمه تو را
نمی‌توانند با بمب‌های یک‌تنی یانکی‌ها
محو کنند 
زیرا تو در خدا مأوا گزیده‌ای 
در «ما خدا را داریم» ساکن ابدی شده‌ای
و خدا کشتنی نیست 
هرقدر که جلادتر از جلاد باشد 
 این سگ خبیث هفت‌پستان
هر قدر عوعوی دریده او
عوعوی وحشی درنده باشد
نتانیاهو 
اما خدا کشتنی نیست .
و حالا تو از نامیرایانی
ازجاودانانی ای سید شهیدان قدس
 که جاودانگی خدا
ای وجه اله
 تو را مملو کرده است .
ای پایداری تا موعود
در رگان ما تو رود ابدی مقاومتی
برابر شیطان‌
تو امید روشنی 
انتظار شیرینی حتی در آستان سوختن و خاکستر شدن 
تا تابش بقیه‌ا...
 تازش نیرّ اعظم 
بر آسمان دنیا.
و باقی خواهی ماند در رگان ما
آوای تو 
ما خدا را داریم
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها