روایت زندگی این جوان شهید در کتاب «بیست سال و سه روز» به قلم سمانه خاکبازان روایت بیاغراقی است که ما را با انسانی اهل مطالعه، امروزی و شبیه به خودمان آشنا میکند. کتاب روایت آرمانهای ارزندهای است که دل شهید موسوی جوان را چنان بیتاب کرد که در اوج جوانی جذابیتهای دانشگاه و تحصیل برایش رنگ باخت و راهی میدان جنگ با داعش و دفاع از حرم اهلبیت(ع) شد و در نهایت با شهادت، به سعادتمندی ابدی رسید. در گفتوگو با نویسنده این کتاب تقریظ شده، با وجوه شخصیتی این شهید بزرگوار بیشتر آشنا میشویم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
فکر میکنید آثاری که در سالهای اخیر در حوزه شهدای مدافعان حرم و به طور کلی شهدای مقاومت نوشته شده، تا چه حد توانسته فضای ادبیات پایداری را پویاتر کند؟
آثار ادبی که با مضمون مدافعان حرم و محور مقاومت در زیرمجموعه کلی ادبیات پایداری تا امروز نوشته و به بازار نشر عرضه شده و چه آن دسته آثاری که همکاران ما همین حالا مشغول نوشتن آن هستند، همگی موجب پویایی ادبیات پایداری شدهاند. به نظرم یکی از قابلیتهای مهم آثار ادبی که روایتی از زندگینامه شهدای مدافع حرم را ارائه میدهند، بازتعریف و یادآوری مفاهیم ارزشمند و آرمانهایی است که انقلاب اسلامی و هشت سال دفاعمقدس بهدنبال آن هستند. اصلا مفهوم جهاد در معنای کلی خود، مفهوم پویایی است و آنقدر محورهای جذاب و آموزنده دارد که در هر روایت جدید، فقط بخشی از این جذابیتهای ادبی و معنایی به مخاطب منتقل میشود. ظرفیتی که آثار ادبی در رابطه با شهدای مدافع حرم و شیوه زندگی آنها بهوجود آورده، نمایانگر گسترش اندیشههای محور مقاومت بوده که در سالهای اخیر بیشتر هم شده است. مرزهای روایتهای آثاری که در رابطه با محور مقاومت عرضه میشوند همان مرزهای وسیع اسلام هستند و هر جایی مسلمانان احساس کنند اسلام در خطر است، ساکت نمیمانند و وارد میدان میشوند و بیان رشادت و جهاد این افراد پاکباخته همیشه خواندنی، آموزنده و ارزشمند است که طبیعتا فضای ادبیات بهخصوص ادبیات پایداری و دینی را پویاتر میکند.
زمانی که نگارش زندگینامه شهدای مدافع حرم را در دست دارید، چقدر به ابعاد فرهنگساز و تاثیرات تربیتی نوشتههای خود بهعنوان مسئولیت اجتماعی نویسنده توجه دارید؟
به نظرم ساحت نوشتار تفاوتی ندارد؛ هرگاه نویسنده به روایت زندگی پربار و ارزشمند شهیدی از دوران دفاعمقدس یا مدافعان حرم میپردازد در هر حال آثاری خلق میکند که طبیعتا نتایج مثبت تربیتی و ظرفیت فرهنگسازی دارند. افرادی که به عالم جهاد و دفاع پا میگذارند، بهدلیل آرمانها و اهداف بالایی که دارند، میتوانند الگوی سایر انسانها از جمله نوجوانان و جوانان باشند. شاید زندگینامه شهدای مدافع حرم در مقایسه با آثاری که از دوران دفاعمقدس میگویند، برای نسل جدید ملموستر و قابل درکتر باشد. بههر حال طی این سالها، نسلهای جدید که جنگ تحمیلی را ندیدهاند وارد اجتماع شدهاند و شاید با تاروپود وجودشان مفهوم جنگ را درک نکرده باشند و بهدلیل امنیتی که کشور از آن برخوردار است، احساس کنند دغدغههای نسلی که جنگ را به واقع دیده، از آنها فاصله دارد. مزیت نوشتن و ثبت زندگینامه شهدای مدافع حرم که بسیاری از آنها جوانانی متولد دوران پس از هشت سال دفاعمقدس هستند، آشنایی عمیقتر نسل جدید با مفهوم جهاد و مقاومت را درپی دارد. وقتی جزئیات زندگی شهدای مدافع حرم را در کتابها میخوانیم، تازه میفهمیم نه این انسانها دور از دسترساند نه موجودات قدسی و خاصی بودند که توفیق شهادت پیدا کردند، بلکه افرادی شبیه خودمان بودند که تا مدتی قبل در همین جامعه و شهرها و روستاها زندگی میکردند و مشکلاتی شبیه مسائل ما داشتند. تفاوت این شهدا با دیگران در رسیدن به حقیقت مفهوم جهاد و تبیین رسالتی ارزنده برای زندگی است که به جهانبینی و اندیشه نیاز دارد. بهعنوان نویسنده فکر میکنم شرح زندگی شهدا در واقع ابزاری برای فرهنگسازی و ارائه الگویی از زندگی انسانهایی است که در مسیر تکامل گام برداشتهاند.
درفرآیند تحقیقات برای دست یافتن به جزئیات زندگی یکی از جوانترین شهدای مدافع حرم، چه آرمانی باعث شده بود شهید موسوی حاضر شود بهخاطر آن آرمان جانش را در اوج جوانی فدا کند؟
از بارزترین و خاصترین ویژگیهای شهید موسوی، امروزی بودن وی بود. او همیشه ظاهر آراستهای داشت، پرداختن به موسیقی، سینما و کتاب از علائقش بود و مثل هر جوان دیگری در کشور زندگی میکرد و آرزوهای گوناگونی هم داشت. از ابتدای آشنایی با شهید، برای من هم جذاب بود که کدام آرمانی توانسته تا این حد یک جوان را متحول کند که حتی حاضر شود از جانش بگذرد؟ در بین خاطراتی که از وی شنیدم و تحقیقاتی که صورت گرفت، به نظرم رسید آرمانی که تا این حد باعث از خودگذشتگی شهید موسوی شده بود، دفاع از حرم و حریم اهلبیت(ع) بوده است. این هدف آنقدر در ذهن شهید موسوی مهم و باارزش بود که مسیر زندگی او را تغییر داد. او باور داشت که اسلام مرز نمیشناسد و حالا که در نقطهای از دنیا اسلام به خطر افتاده، باید به دفاع از مظلومان و اسلام برخیزد. حتما مطالعات و کتابخوانیهایی که شهید موسوی داشته، اندیشه او را رشد و توسعه داده تا دفاع از اسلام برای او اصلیترین ارزش و هدف زندگی شود. شهید مطالعات اولیه خود را با کتابهای دکتر شریعتی آغاز کرد، سپس تا جایی پیش میرود که آثار علامه جعفری(ره) رانیز میخواند. تقویت آگاهی موسوی نسبت به زندگی حسینیوار برایش سبک زندگی جدیدی را رقم میزند و او سعی میکند طی سالها، سیری که اهلبیت(ع) پیمودهاند را در زندگی خود پیش بگیرد. شهدای دوران دفاعمقدس کشور نیز برای او الگو بودند، بهعنوان نمونه ایشان بسیار علاقهمند بود تا مانند شهید بابایی خلبان شود و از کشور دفاع کند. او خاطرات زندگی شهدای دفاعمقدس را همیشه مطالعه میکرد و کلا انسان جستوجوگری بود که این ویژگی دوران نوجوانی و جوانی نیز هست. به نظرم دفاع از اسلام و آرمان و آرزوی شهید موسوی برای محقق ساختن سبک زندگی حسینی، این جوان را به سوی جهاد و توفیق شهادت سوق داده است.
به نظر شما مخاطبان نوجوان و جوان تا چه اندازه توانستند با این جوان شهید؛ ارتباط بگیرند و در این مدت که کتاب منتشر شده، چه بازخوردهایی از مخاطبان جوان کتاب «بیست سال و سه روز» دریافت کردید؟
برای من جالبترین نکته این است که بیشترین مخاطبان کتاب و خریداران اثر نوجوان یا جوان بودند. به نظرم اینکه فردی نزدیک به سنوسال خودشان در چنین راه دشواری قدم گذاشته، برای هر جوان جستوجوگر و کنجکاوی پرسشبرانگیز است به همین دلیل علاقه داشتند با سبک زندگی و دیدگاه این جوان شهید آشنا شوند، ببینند او بهدنبال چه آرمانی بوده است؟ از دنیا چه میخواسته و چطور به چنین سعادتی رسیده است؟ در بازخوردهایی که گرفتم بیشترین نکتهای که جوانان بر آن تاکید میکردند، قابل درک بودن این جوان شهید بود، یعنی میگفتند روایت زندگی وی غلوآمیز نیست و خواننده نگاه و سبک زندگی او را باور میکند. همذاتپنداری با شهید خیلی کمک کرد تا مخاطب کتاب رابپسندد وازاینروشهید رایک الگوی انسانی قابل دستیابی بدانند ودرکش کنند؛ مانند همدلی و درکی که ما در دوران مدرسه از همکلاسیهای خودمان داریم. در بعد دیگری از بازخوردهای مخاطبان، جالبترین نکته این بود که سایر اقشار هم که شاید در فاصله دورتری نسبت به آرمانهای شهید ایستاده بودند، به کشف خصوصیات وی علاقهمند میشدند.
فکر میکنید در شرایطی که محور مقاومت با چالشها و هجمههای بسیاری از سوی جریانهای سلطه مواجه است، ادبیات پایداری چطور میتواند بهعنوان ابزاری فرهنگی، به تبیین آرمانهای مقاومت کمک کند؟
ادبیات پایداری ما همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز تاکید دارند، پر از درس است، درسهایی در بالاترین جلوههای خود در دفاعمقدس بروز و ظهور پیدا کرد. خداباوری، خودباوری، استکبارستیزی و... از جمله مهمترین درسهایی بود که در جنگ تحمیلی آموختیم. امروز نیز در شرایطی که غرب و جریانهای سلطه تمام تلاش خود را برای وابسته کردن دیگران به کار میگیرد یا تهاجم فرهنگی به جوانان ایرانی و استحاله هویتی ملتها و...میتوان با افزایش توانمندی و آگاهی با آنها مقابله کرد. شهیدانی مانند شهید موسوی به این توانمندی باور داشتند. در دفاعمقدس اگر به خودمان باور نداشتیم، نمیتوانستیم بهدرستی دفاع کنیم و پیروز شویم. مقاومت به ما یاد داد که خودمان را بشناسیم، باور داشته باشیم و بااتکا به خداباوری ازهرمرزی عبور کنیم و سدی مقابل خودمان احساس نکنیم. کشورهایی که دشمن اسلام و ایران هستند میخواهند جلوی ثبت دلاوری ورشادتهای شهدا ورزمندگان اسلام را بگیرند و ادبیات پایداری در این شرایط وظایف دشوار و پیچیدهتری دارد. خیلی وقتها هالیوود از قهرمانان جهاد اسلامی و محور مقاومت اقتباس میکند و قصههای خودش را میسازد. این اتفاق بارها رخ داده و جریانهای سینمایی و فرهنگی آنها بهشدت روی شهدای ما و سبک زندگی آنها متمرکزهستند تا از روش و مسلک آنها به نفع خودشان در تولیدات فرهنگی و هنری بهرهجویی کنند. غربی که خدا را رها کرده وقتی میخواهد قهرمانسازی کند نگاهی به شهدای دفاعمقدس و مدافعان حرم دارد و این بهرهبرداری قابل انکار نیست. ما باید از این داشتهها و ذخایرهای فرهنگی خودمان در تربیت جوانانی با هویت مشخص استفاده کنیم. زمانی که جوان هویت داشته باشد هیچگاه خودش را نمیبازد و حتی اگر نبردی صورت بگیرد منفعل نیست، دیدگاه و منش خاص خودش را دارد و جنگ برای او آسیب نیست، بلکه میداند که در سمت حق ایستاده و حق همیشه بر باطل پیروز است؛ این روحیه پس از جدیتر گرفتهشدن ادبیات دفاعمقدس در کشور ماو بین جوانان متفکر واندیشمند تقویت شد و اگر تولیدات با کیفیتتری داشته باشیم، قطعا در تبیین این مسائل موفقتر ظاهر خواهیم شد و جهاد تبیینی که رهبر انقلاب نیز بر آن تاکید دارند انجام میشود.
چالشهای نویسندگان ادبیات پایداری
فکر میکنم نویسندگان زندگینامههای شهدا که مهمترین گونه در ادبیات پایداری است، برای دستیابی به خاطرات شفاهی شهدای دفاعمقدس از خانواده و اطرافیان شهدا موانع زیادی پیش رو دارند. در موارد بسیاری خانواده شهدا یا در سن بالایی هستند یا در قید حیات نیستند و باید برای دسترسی به خاطرات و دادههای بیشتر به منابع دیگری مراجعه کرد.وقفههایی که در خاطرات زندگی شهدای دفاعمقدس اتفاق میافتد به تحقیقات میدانی و پژوهشی نیازمند است تاخواننده احساس نکند در این خاطرهها و روایتها خلأ یا توقفی وجود دارد و یکدستی کلیت اثر آسیب دیده است. یکی دیگر ازمسائل نویسندگان زمانی پیش میآید که خانواده شهدا یا راویان خاطرات آنها، مایل نیستند بخشهایی از اتفاقات را بهدلایل گوناگون برای مطرحشدن درکتاب بیان کنند و این ملاحظات شأنیت شهید را پایین نمیآورد و اتفاقا اگر گفته نشود همذاتپنداری مخاطب با شهید از بین میرود. خیلی وقتها بیان اشتباهات انسانی که شهید هم مرتکب آن شده کمک میکند خواننده رفتن به سوی شهدا و سبک زندگی آنها را قابل دسترستر بداند و به اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت برای امروز و آینده کمک میکند.