سفر پرماجرا در واقع قسمت دوم فیلم «بچههای جسور» است. قسمت اول این فیلم هم ماجرای کودکانی را روایت میکرد که در یک جستوجوی ذهنی وارد یک شهر قدیمی زیرزمینی میشوندکه آدمهایش به طلسم افسونگر گرفتار شدهاند و چالشهایی برایشان رقم میخورد که باید از پس آنها بربیایند. سفر پرماجرا بسیاری ازشهرهای تاریخی ودیدنی ایران و جذابیتهای گردشگری کشور را به بهانه روایت داستانی،به مخاطبان کودکونوجوان معرفیمیکند.این فیلم دهمین اثربلندسینمایی حجتا...سیفی است که بهنوعی بازگشت این کارگردان به سینما پس از۱۲سال دوری محسوب میشود.با حجتا...سیفی پیرامون فیلم ووضعیت اکران آن گفتوگو کردهایم.
سفر پرماجرا نسخه دوم فیلم سینمایی بچههای جسور است اما چطور این مقدار فاصله بین اکران و تولید این فیلم ایجاد شد و چه شد که از سال ۹۶ به این طرف سراغ ساخت فیلم دیگری نرفتید؟
من منتظر شدم تا سفر پرماجرا اکران شود و بعد سراغ پروژههای دیگر بروم. بهدلیل اینکه سفر پرماجرا جلوههای ویژه داشت، تولیدش نزدیک یک سال طول کشید و زمانبر بود. این فیلم کاری نبود که شخصیتها در دو اتاق بنشینند و دیالوگها رد و بدل شود. بنابراین لوکیشن، لباس و فضاسازی و سیاهیلشکر بزرگ و کوچک داشت. ما در لوکیشهای مختلف ایران از قبیل گیلان، مازندران، ساری، گرگان، کرج، همدان، سمنان، قشم و جاده چالوس فیلمبرداری داشتیم.
چرا نام سفر پرماجرا، بچههای جسور ۲ نشد؟
اگر این فیلم را زودتر اکران میکردند، قسمت سوم آن را که نامش جاذبه است، میساختم و در واقع هرکدام به تناسب موضوعی که در آن اتفاق میافتد، نامگذاری میشود. اگر پیوسته اکران میشد، شاید اسمش همین بچههای جسور ۲ باقی میماند. برای حرکت در سینمای ایران نیاز به مدیریت، پیوستگی و ثبات داریم و چون اینها در سینمای ایران نیست، به این میرسیم که هرازگاهی کارهایی در سینما انجام دهیم که بیتأثیر است.
ایده ادامه طرح داستان بچههای جسور که منجر به تولید سفر پرماجرا شد، چطور به ذهنتان رسید که مخاطب کودک و نوجوان به سمت فیلم جلب شود؟
ایده اولیهام حکایت یک نویسنده بود که بابچههایش به مسافرت میرود و درساعتی که استراحت میکنند، خوابشان میبرد و همین منجر به ورود بچههابه داستانی میشود که پدرشان انگار درحال مردن است.درحقیقت دنبال بهانهای بودم که بچهها را به زمان گذشته ببرم وبگویم در آن دوران چه افرادی وچگونه زندگی میکردند؛وگرنه میتوانستم فیلم را در همین زمان حال نشان دهم، اما فکر کردم بهتر است پیوندی بین دنیای ماشینی و اسبسواری برقرار شود. اشاره شده که فیلم درباره وفاق ملی است و منظور این بود حرفهای خارجی نمیزند و زمانی که درباره ایران صحبت میکند، حرفش ملی است؛ در نتیجه این قضیه ربطی به ماجراهای سیاست ندارد.
فکر نمیکنید فاصله بین تولید و اکران موجب شود که مخاطبان کودک و نوجوان نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؟
خیر؛این فیلم به زمان مشخصی اشاره نمیکند.اکثر فیلمهایی که ساختم نیزبه زمان خاصی اشاره نمیکندواحساس میکنید دیروز ساخته شده است. فیلم محکومین بهشت درباره زندگی دو دختر فراری است که این ماجرا در زمان حال هم اتفاق میافتد و مصداق دارد. اگر بخواهیم یک کتاب از جلال آلاحمد را فیلم کنیم یا بینوایان که چندین فیلم از روی آن ساخته شده، هنوز تازگی دارد.
پس از آنچه روی پرده شکل گرفته، راضی هستید و اگر الان میخواستید آن را بسازید، به همین شکل میساختید؟
خیر، گاهی شرایط فیلمسازی برای ما به گونهای است که یک جا گیرمیکنید واگر دوباره میساختم،سعی میکردم از راه دیگری بروم که گرفتار نشوم و گیر نکنم، اما ماهیت فیلمنامه، شخصیتها و لوکیشن قطعا تغییر نمیکرد.
حضور شیاطین در داستان شما برای منحرفکردن قهرمان داستان از راه درست برجسته است؛ چون بهجز قضیه شیاطین اشاراتی هم به آیاتی از قرآن مثل «مَرجَ البَحرینِ یلتقیان» میشود. بهجز قرآن، از چه منابعی برای بیان داستان خود الهام گرفتید؟
شخصیتهای اصلی داستان دنبال میوهای بودند که به سلطان بدهند تا مادرشان را آزادکنندو در این راه سفری را آغاز میکنند؛ سفری که نیاز به ضدقهرمان دارد و ضدقهرمان داستان ما شیاطین هستند. سختیهای راه یا گمراهکردن شخصیتها را همین شیاطین علیه قهرمان داستان ایجاد میکنند.من ازهیچ داستانی به شکلمستقیم الهام نگرفتم والهام من ازحکایتهای پراکنده وهمچین شخصیتپردازی فردوسی در شاهنامه بوده است. شاید از حدود ۲۰ کتاب استفاده و میان آنها پیوند داستانی برقرار کردم. در بخشی هم به این موضوع فکر کردم که در داستان یا روایتی که دارم، این عوامل میتوانند کمک کنند، چون شخصیتهای قصه میخواستند به سفری بروند که چالشهایی داشت و علاوه بر این چیزهایی ببینند که در دنیا ندیده باشند ودر این روند من اشاراتی به قرآن مثل مخلوطنشدن آب شیرین و شور یعنی همان آیه «مَرجَ البَحرینِ یلتقیان» داشتم. سفر پرماجرا فیلمی است که معلمان به کمک آن میتوانند به بچهها بگویند که چطور میتوانند همراه خودشان را انتخاب کنند. فیلم کودک و نوجوان فقط آهنگ و اشعار موزون نیست؛ بنابراین سعی کردیم اتفاقاتی رقم بزنیم که جذابیت فیلم را داشته باشد. متأسفانه مدیران نهادهای فرهنگی ما مدیریت بلد نیستند و باید برای کار فرهنگی هزینه کنند. ما هم باید با تبلیغ به تماشاگر و مردم یاد بدهیم که این فیلم برای بچهها و خانواده است، اما متأسفانه اینطور نیست.
در فیلمهایی که میسازید توجه ویژهای به طبیعت و محیط زیست و رنگارنگی محیط دارید. این امر از کجا نشأت میگیرد؟
موظفیم طبیعتمان را خوب ببینیم و از آن حفاظت کنیم و از آن حظ بصری و محیطی ببریم.خودم خیلی اهل سفرم و به نظرم باید با قصهها وارد طبیعت مختلف ایران شویم. افرادی که زیاد به طبیعت نمیروند، شاید نتوانند به آن زیاد فکر کنند و از پس هزینههای آن برآیند. به طور کلی، علاقهمندم فیلمم در طبیعت ساخته شود و زیباییهای ایران را نشان دهم. به دلیل اینکه شخصیتهای اصلی قصه در سفر بودند، اقتضا میکرد به لوکیشنهای مختلف ایران برویم و زیباییهای آن را نشان دهیم. میتوانستیم همه فیلم را در دشت کرج و اطرافش فیلمبرداری کنیم، اما سختیها را برای نشان دادن زیباییها به جان خریدیم. در بخشی از فیلم گروه را با تراکتور کشیدیم و با خود بردیم، چون جاده درستی نداشت. غیر از جابهجایی عوامل با تراکتور، در یکی از صحنهها اسب رَم کرد و بازیگر نقش اصلی را گاز گرفت و به همین دلیل به هر شهری میرفتیم باید آمپول ضد هاری میزد. در صحنههای فیلمبرداری و عکاسی در دریا، عکاسان حالشان بد و منقلب میشدند. به هرحال کار کردن در فیلمی که قصه اصلی آن در بستر سفر اتفاق میافتد، آسان نیست. برای ساخت بدترین فیلم هم زحماتی کشیده شده که نباید از آن غافل شد اما سعی کردم به گونهای به فیلم بپردازم که بچهها از سالن راضی بیرون بیایند. همین که مخاطبان کودک و نوجوان وخانوادهها فیلم را دوست داشته باشند و با دیدن زیباییها به پدر و مادرشان بگویند چطور میتوانیم به این مکان برویم، برایم کافی است. در فیلم باید سالمسازی انجام دهیم؛ یعنی بخندیم و شاد باشیم اما جایگاه خودمان را حفظ کنیم.
نمیترسیدید با توجه با پیشرفت فناوریهای رایانهای و درگیر شدن بچهها در فضای بازیهای رایانهای طرح داستانی را که ۸۰ درصد آن در فضای گذشته میگذرد را بچهها دوست نداشته باشند؟
با توجه به اینکه همه چیز در حال تحول است، من هم میخواستم به آن پسر که در لاک بازیهای رایانهای رفته بگویم که مقداری صبر کند. وقتی این پسر به گذشته میرود، به طور کامل نوع زیست و زندگی گذشتگان را لمس میکند و همین موجب تغییر دیدگاه پسر به عنوان قهرمان داستان میشود.
بودجه فیلم چطور تأمین شد؟
هر فیلمی با چالش بودجه روبهروست. من از فارابی ۱۵۰ میلیون تومان وام گرفتم، اما تا چندسال بعد این میزان را به آنها پس دادم و در فیلمم هم از فارابی تشکر کردم و این را اضافه کنم که هیچ نهاد قرآنی به من کمک نکرد.
چه شد که دوباره تصمیم گرفتید پسرتان در این فیلم بازی کند؟
پسرم قسمت اول «بچههای جسور» را کار کرده بود؛ بنابراین در قسمت دوم که تبدیل به سفر پرماجرا شد هم باید حضور پیدا میکرد. اگر کسی را بهجز پسرم میآوردم، نمیتوانست پیوستگی نقش را حفظ و آن را بازی کند.
در بخشهایی از فیلم احساس میشود استفاده زیاد از پرده کروماکی برای القای حس بودن بازیگر در صحنهها به کار آسیب زده است. برداشت خودتان از این قضیه بهخصوص مسائل فنی فیلم چیست؟
قبول دارم و ممکن است این اتفاق افتاده باشد، اما این شکل از کارها در ایران تجربه نشده بود. اگر صحنه گراز را دیده باشید که حمله میکند، از صفر تا صد جلوههای ویژه بود. در آن زمان که کار میکردم تا این اندازه تبحر و امکانات در کار جلوههای ویژه وجود نداشت. قصدم این بود که مهارت بچههای ایرانی را محک بزنم وگرنه میخواستند پروژه را برای مسائل فنی به هند ببرند. درحالحاضر هم با توجه به پیشرفت جلوههای ویژه، دستم برای انجام چنین کاری بازتر است.
چطور شد که فیلم شما به یکباره اکران شد؟
درواقع هیچ چیز سر جای خودش نیست. وقتی در کشور صحبت از این میشود که باید برای کودکان فیلم ساخته شود، هیچ نهادی از آن حمایت نمیکند. اگر حمایتی هم صورت بگیرد بیشتر مربوط به وامدادن برای تأمین بودجه است و با اکران کاری ندارند؛ اما تا پایان باید از فیلمها حمایت شود. اصلا درباره اکران به من خبر ندادند و جریانی در سینما بهوجودآمده که بسیار مسخره است. بهعنوانمثال، یک درصد از فروش فیلم من را که باید از آن حمایت شود برای فروش سینماها برمیدارند. این کار اصلا برای فیلم ما که فروش آن ناچیز است، معنی ندارد و این باید به فیلمی اختصاص داده شود که بیش از ۳۰میلیارد میفروشد.
اتفاقا برخی تهیهکنندهها هم به این موضوع اعتراض کردند.
بله، من هم اعتراض دارم، اصلا راضی نیستم و پولی که از من بردارند، حرام است. پاداش برای سینماها زمانی است که کاری برای شما انجام داده یا باری را از دوش شما برداشته و سبک کرده است. الان سینماها تیزر فیلم من را که باید در وبگاه خودشان بگذارند پخش نمیکنند. بنابراین، سینمادار از این فیلم حمایت نمیکند و سانسهای پرت و ساعتهای مردهای مثل یک ظهر و بامداد را برای تماشای فیلم ما اختصاص میدهند. این شکل از اقدامات موجب میشود که فیلمسازان دیگر سراغ فیلمسازی نروند یا اگر میروند سمت فیلمهایی بروند که جنبه تجاری دارد یا کمدی است. بنابراین، سیاستهای نادرست در زمینه پخش و اکران باعث تغییر ذائقه مردم میشود و آنچه باید را مردم نبینند. حدود ۴۰سال است که فیلم میسازم و در شوراهای مختلف بودم و همیشه با مدیران بحث داشتم که شما مدیریت فرهنگی بلد نیستید و نمیدانید چه زمانی باید فیلم را نمایش دهند. مدیران باید به مردم آموزش دهند چه فیلمی برای کودکان و نوجوانان مناسب است و سواد رسانهای خانوادهها و بچهها را افزایش دهند.
پروژه بعدی شما برای نوشتن و کارگردانی چیست و آیا باز سراغ فیلم کودک و نوجوان میروید؟
یکی از مسئولان فارابی به من گفت که بازهم فیلم کودک بساز و یادآوری کردم که نام قسمت بعدی فیلمم «جاذبه» درباره تأثیر رایانه روی افکار بچههاست. گفتم چون پروانه ساخت برای فیلم «آخرین فرمان خسرو پرویز» را از ارشاد گرفتم، کل زندگیم درگیر آن است و اگر بخواهم کاری در رابطه با کودک انجام دهم، تا حمایت درستی نشود، نمیآیم.
سینمای کودک و نوجوان بدون برنامه
حجتا... سیفی: سینمای کودک و نوجوان برنامهریزی مشخصی ندارد، چون برای کل سینما برنامهریزی خاصی نیست. به نظرم اصلا به کودکان و نوجوانان فکر نمیکنند که بخواهند برنامهریزی مستمری برای آنها انجام دهند. در ایران هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که بچهها به کمک تصویر میتوانند بسیاری از مسائل را یاد بگیرند. برای تمام گروههای سنی اعم از بچههای مهدکودک، خردسال، کودک و نوجوان باید فیلم ساخت، اما نیست. همه اینها به همراه مافیای اکران دستبهدست هم میدهند تا در محرومترین شکل شبیه شهری که در معرض بمباران است و امکان ترک آن را ندارید، شوید. در این مواقع باید صبر کنیم تا به مقطعی برسیم که احساس کنیم جای کار وجود دارد. علاوهبر این، مدیریت سینما و اکران ما خیلی الکن است و هرکس حرف خودش را میزند.