بررسی آموزش و پرورش و کارهای نکرده‌اش

یک روز، یک دانش آموز

نمیدانم شما هم با من هم نظر هستید یا خیر، اما به زعم من و بعضی از صاحب نظران، توجه به وزارت آموزش و پرورش و تلاش همگانی برای بهبود وضعیت آن می‌تواند جامعه ما را از بسیاری مشکلات و معضلات نجات دهد و اگر بگوییم کلید حل مشکلات ریشه‌ای و پایه‌ای ما در کشور در بهبود وضع آموزش و پرورش است، اغراق نکرده ایم. به همین بهانه و به مناسبت روز دانش آموز، این بار تیم نوجوانه به سراغ مدارس و اقدامات ریز و درشتش در بحث آموزشی و تربیتی رفته است.
نمیدانم شما هم با من هم نظر هستید یا خیر، اما به زعم من و بعضی از صاحب نظران، توجه به وزارت آموزش و پرورش و تلاش همگانی برای بهبود وضعیت آن می‌تواند جامعه ما را از بسیاری مشکلات و معضلات نجات دهد و اگر بگوییم کلید حل مشکلات ریشه‌ای و پایه‌ای ما در کشور در بهبود وضع آموزش و پرورش است، اغراق نکرده ایم. به همین بهانه و به مناسبت روز دانش آموز، این بار تیم نوجوانه به سراغ مدارس و اقدامات ریز و درشتش در بحث آموزشی و تربیتی رفته است.
کد خبر: ۱۴۶۸۶۶۳
نویسنده مریم شاه پسندی

همه‌کاره و هیچ‌کاره!

در سال‌های گذشته، آموزش و پرورش با انجام یک سری تغییرات و دستورات جدید تلاش کرده است تا از دانش آموزان انسان‌هایی توانمند بسازد، اما آنچه در این سال‌ها به عنوان نتیجه این تلاش‌ها دیده میشود چندان چنگی به دل نمیزند. بحث مهم مهارت آموزی و ظرفیت سازی نوجوانان به یک کتاب کار و فناوری در متوسطه اول و یک زنگ در هفته محدود شده است.
آموزش پراکنده و کوتاه از مهارت‌های متنوع آن هم به شرط پیگیری و جدیت کادر مدرسه، از دانش آموزان انسان‌هایی همه کاره اما هیچ کاره میسازد.
دانش آموزی که میتواند با فلزات کار کند، گیاه بکارد و تا حدی به کامپیوتر آشنایی داشته باشد، اما برای استفاده از آن‌ها به عنوان یک مهارت کامل آمادگی لازم و شناخت کافی را ندارد و حتی ممکن است بی علاقه و از روی اجبار، مانند بعضی از درس‌های تئوری به یادگیری آن مهارت‌ها تن داده باشد. مدارس به خصوص مدارس دولتی، شرایط مناسب و امکانات اولیه برای آموزش مهارت‌های متنوع را در اختیار ندارند. ارزش این کتاب در مدارس بالا نیست، جای آن با کلاس‌های تست و ریاضی پر می‌شود و تا زمانی که تنها شاخصه سنجش یک دانش آموز خوب و نمونه در مدرسه و به تبع آن جامعه بالا بودن نمره‌های ریاضی و علوم و دیگر دروس تخصصی است نتیجه دیگری انتظار نمی‌رود. میتوان به جای توجه کوتاه و گذرا به چند مهارت به طور ویژه و تخصصی به آموزش یک یا دو مهارت پرداخت و سطح کیفی آموزش‌ها را بالاتر برد؛ از ظرفیت آموزش مجازی بهره گرفت و توجه بیشتری به علاقه شخصی و جمعی دانش آموزان یک کلاس داشت. همه این موارد و صد‌ها هزار اقدام مفید و کاربردی دیگر ممکن میشود اگر که مهارت آموزی در مدارس از فرع به اصل تبدیل شود و از در حاشیه بودن فاصله بگیرد.
 

تقلب، بازنمای یک واقعیت

آمار متقلبان امتحانات نهایی و کنکور در سال گذشته یک واقعیت را برای ما بازگو میکند و آن، مهم بودن عدد در سیستم آموزشی ماست و دانش آموزانی که در ۱۲ سال تحصیل با اعدادی به نام نمره و بعدتر در کنکور با رتبه تعریف میشوند. این فرآیند نمره دهی تا یک جایی روند طبیعی خود را طی میکند مگر آن زمان که این عدد تبدیل به عنصر هویت بخش و ارزش بخش میشود؛ جایی که انسان خودش را با آن عدد میشناسد یا با آن عدد به خود برچسب ارزشمندی یا بی ارزشی میزند. وقتی کار به اینجا می‌رسد نمره تبدیل به معضل میشود. اصل موضوع یعنی یادگیری به فراموشی سپرده میشود و دریافت نمره بالاتر هدف اصلی تلقی میشود. در واقع نمره از وسیله بودن به اصل بودن ترفیع درجه پیدا میکند. این معضل ریشه در سبک تربیت دانش آموز در مدارس و نوع نگاه جامعه دارد. وقتی که نگاه سیستم آموزشی به دانش آموز چیزی شبیه مخزن اطلاعات است و بنا بر نمرات خوب یا بد دانش آموز به او برچسب زرنگ یا تنبل می‌زنند، وقتی که تنها معیار سنجش هوش نمره است، امتحانات 
به جای سنجش سطح سواد به سنجش میزان گنجایش حافظه میپردازد و از امتحان در جهت یادگیری بهتر و رفع اشکال استفاده نمیشود. آن وقت است که نمره تبدیل به هیولای چند سر میشود. دانش آموزی که در خودپنداری اش دچار مشکل شده است، دیگران هم او را با جمعی از اعداد تعریف میکنند و از او صرفا توقع نمره بالا دارند، پس به دنبال کسب عدد بالاتر دست به هر تقلبی میزند.
 
 

مهم‌ترین محیط اجتماعی برای نوجوان

چندی پیش وزیر آموزش و پرورش به اهمیت تعلیم و تربیت در مدارس اشاره کردند و مدارس را در کنار خانواده‌ها برای این امر مهم در نظر گرفتند. ایشان به نقش محوری تعلیم و تربیت در خانواده اشاره کردند و مدرسه را تقویت کننده آن دانستند. با توجه به گفته‌های جناب وزیر و اینکه سال‌های مهمی از رشد و بلوغ انسان در مدرسه سپری میشود و باید مدرسه را به عنوان مهمترین محیط اجتماعی یک نوجوان در نظر بگیریم. از آموزش و پرورش انتظار میرود برنامه‌های خلاقانه اساسی و هدفمندتری را برای این مهم در نظر بگیرد، نسل جدید را بهتر بشناسد و مطابق روحیات آن‌ها دست به امور تربیتی بزند. بعضا امور دینی به همان کتاب‌های دین و زندگی محدود میشود و نگاه کاملا درسی به این امر قابلیت رشد دهندگی این کتاب را از بین میبرد. نبود خلاقیت و انجام متد‌های قدیمی و کهنه برای جلب توجه دانش آموزان به دین از ارزش این اقدامات کم میکند یا بعضا نتیجه عکس میدهد. نه صرفا در امور دینی که در دیگر بحث‌های تربیتی و اخلاقی هم اقداماتی ویژه و خلاقانه صورت نمیگیرد، به طور مثال ما در مدارس شاهد حضور مشاور و روان شناس نیستیم یا اگر حضور داشته باشند، نقش شان آن قدر کمرنگ است که بود و نبودشان تفاوتی نمیکند. نوجوان در سن بلوغ برای حل معضل هایش احساس تنهایی میکند و در نگاه او مدرسه محیط امنی برای پناه بردن نیست. حضور مستدام مشاور و جلسات روان شناختی به صورت گروهی تک به تک و مستمر و اقداماتی از این دست می‌تواند بسیاری از معضلات اخلاقی و اجتماعی نسل نوجوان را حل کند. آدم‌ها اجناس یک شکل نیستند و مدارس کارخانه صنعتی نیست؛ اگر به مدرسه به منزله یک محیط اجتماعی با نوجوان‌های گوناگون نگاه کنیم میتوانیم با گفتگو، پرورش و آموزش آن‌ها به جامعه‌ای مترقی و پرورش یافته برسیم.
 
 

استعدادیابی یا استعداد سوزی؟

مصاحبه هفته اول آبان علیرضا دبیر رئیس فدراسیون کشتی درباره پرورش استعداد کشتی در در مدارس و گلایه اش از آموزش و پرورش برای کم کاری در این حوزه، من را به فکر انداخت و اولین سوالی که در ذهنم شکل گرفت؛ این که اصلا چه اقداماتی برای استعدادیابی در مدارس اتفاق می‌افتد؟ به جز چند جشنواره و بعضی اقدامات پراکنده و بدون استمرار در سال‌های مختلف چه اقدام شگرف و نوینی شکل گرفته است؟ از میان میلیون‌ها دانش آموز میتوان تعداد زیادی ورزشکار، هنرمند ایده پرداز، کارآفرین و... کشف کرد، اما ما حتی در یکی از این موارد هم شاهد اقدامات ویژه گسترده و مستمر نبوده ایم. از طرفی این استعدادیابی و شناخت نبوغ دانش آموزان نیاز به اقدامات ریشه‌ای و اساسی دارد و  نیاز است که بچه‌ها در شناخت خود و توانمندی هایشان بیشتر از قبل راهنمایی بشوند و مدرسه بستری برای رشد انواعی از نبوع و استعداد باشد و نه محیطی که تنها به بالا بودن نمرات اهمیت میدهد و صرفا در تلاش است دانش آموزانی با هوش تحصیلی بالا پرورش بدهد. نه تنها در زمان هدایت تحصیلی که قبلتر از آن، در هر سه پایه متوسطه اول، لازم است نوجوان راه‌های متنوعی برای تجربه کردن و شناخت استعداد‌ها پیش پای خود 
داشته باشد و این وظیفه آموزش و پرورش در قبال جامعه است. مدرسه زمانی میتواند بازدهی گسترده داشته باشد که خود را در قبال دیگر استعداد‌ها و نبوغ‌ها مسئول بداند، به آن‌ها ارزش بدهد و نقشی محوری در بحث استعداد یابی بازی کند.
 

معلم حقی دارد

وقتی بحث از آموزش و پرورش به میان می‌آید و پای کیفیت آموزشی به موضوعات باز میشود، حیف است از حق و حقوق معلم‌ها صحبت نکنیم. معلمی که گاه مجبور است برای جور بودن دخل و خرجش شغل دوم داشته باشد و خستگی تمام انگیزه‌اش را برای بهتر بودن از بین میبرد. معلمی که باید به تنهایی بار کمبود‌های کتاب درسی و بی برنامگی‌ها را به دوش بکشد و بازهم انگشت اتهام‌ها به سمتش روانه باشد. معلمی که گاه نه تنها از زحمات هزار گونه اش تقدیر نمی‌شود که حتی دیده هم نمی‌شود. معلمی که خبر‌های رنگ و وارنگ رتبه بندی‌ها و واریز حق و حقوقش گوش فلک را کر میکند، اما واقعیت زندگی اش چیز دیگری است. اگر شأن و وضع شغل مهمی بهتر از این‌ها باشد، تبدیل به شغل رویایی نخبگان و استعداد‌های برتر تحصیلی می‌شود و بالطبع آن سطح کیفی مدارس بالاتر میرود. متاسفانه در حال حاضر آنقدر فاصله مزایای این شغل با دیگر مشاغل سطح بالای جامعه زیاد است که بعضا اولین و دم دستی‌ترین گزینه در انتخاب شغل قلمداد میشود و افراد ترجیح میدهند در شرکت‌های خصوصی فعالیت کنند و مهندس یا بیزینس من یا دکتر بشوند تا اینکه عمرشان را پای معلمی بگذرانند؛ مگر اینکه شوق به تدریس آن قدر درآنها شعله ور باشد که از دیگر گزینه‌ها دل بکنند یا با دلایل شخصی دیگری سراغ شغل معلمی بروند. البتـه شاید شما با خود میگویید که به هر حال در این سال‌ها اقداماتی در جهت بهبود وضع معلمان رخ داده و اقداماتی صورت گرفته است، اما از وضع بد به وضع عالی رسیدن فاصله‌ای است که طی کردنش نیاز به توجه مداوم دارد.
 

بحران اینجاست

اگر پیگیر اخبار کنکوری‌ها، باشید احتمالا شنیده اید که بعضی رتبه برتر‌ها یا مشاور‌های تحصیلی دانش آموزان را تشویق میکنند به مدرسه نروند و بعضی از دروس را به صورت خودخوان بگذرانند و به اصطلاح ماندن در مدرسه را وقت تلف کردن قلمداد میکنند؛ به خصوص آن‌هایی که در مدارس دولتی درس میخوانند و کلاس‌های تستی و کنکوری ندارند. هرچند این یک واقعیت کلی برای تمام دانش آموزان نیست، اما تفکری است که کم و بیش در میان آن‌ها رواج دارد و در این بین نمیتوان تمام ایراد را به مشاوران تحصیلی و دانش آموزان نسبت داد؛ چون که ضعف در تدریس و ناکارآمد بودن آموزش‌های سال آخر برای کنکوری‌ها از مهمترین عوامل است. وقتی که تفاوت آموزش‌های کتاب با سوالات کنکور فاصله زمین تا آسمان است و کنکوری مجبور است به کلاس‌ها و کتاب‌های خارج از مدرسه رجوع کند. نظر مشاوران تحصیلی چندان بیراه و دور از واقعیت نیست. جدای از وجود این ناکارآمدی‌ها در سال آخر، ضعف تدریس یا حضور نداشتن معلم کاربلد در دیگر پایه‌ها هم از معضلات است. معمولا دست دانش آموز برای تغییر معلم بسته است و اگر جمع کلاس از معلمی در طول سال رضایت نداشته باشد و نتواند با تدریس او ارتباط بگیرد معمولا مجبور به مدارا می‌شود.
به خصوص اگر در میانه سال به عمق مشکلشان پی برده باشند. هر چند سامانه ثبت اعتراض میتواند کمک کننده باشد، اما با توجه به اخبار اخیرا منتشر شده از کمبود معلم در کشور به نظر می آید تغییر معلم از این هم سخت‌تر خواهد شد. تا زمانی که در بعضی از مدارس به خصوص مدارس دولتی با مشکلات اولی‌های مثل کمبود معلم نداشتن امکانات اولیه، برقرار نبودن عدالت آموزشی و چیز‌هایی از این دست روبه رو هستیم دیگر نمیتوانیم توقع پرورش و مهارت آموزی داشته باشیم و بحران دقیقا همین جاست.
 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها