بردامنه تپهای که به سمت مجموعه یلدریم بایزید تمایل دارد قبرستانهایی قرار گرفتهاند با سنگهایی قدیمی که روی آنها به زبانهای عربی و ترکی و با خط ترکی عثمانی قدیم حکاکی شدهاند. مجموعه سنگ مزارها رو به قبله صفآرایی کردهاند. وارد محوطه بنا که میشوید دو ساختمان در سمت چپ و راست خود را به رخ میکشند؛ یکی مسجدی است که به نام امیر شمسالدین محمد بخاری معروف به امیر سلطان ساخته شده؛ دیگری مقبرهای است برای او و زنش که دختر یلدریم بایزید و سه فرزند آنهاست. توجه مردم شهر بورسا و دیگر مناطق ترکیه امروز و حتی توریستهای خارجی و آمد و شد آنها به این مرکز حکایت از قداست این فرد در نزد ایشان و اعتقاد مردم به کرامات این عارف مشهور قرن نهم هجری دارد.در بخارا به دنیا آمد. نام اصلی او شمسالدین محمد است. پدرش سید علی که به دلیل سید بودن لقب «امیر» را داشت و به آن سبب که از راه سفالگری امرار معاش میکرد به امیر کُلال شهرت داشت. از عرفای مشهور بخاراست. سید علی را نباید با امیر کُلال مرشد بهاءالدین نقشبند که همین عنوان را داشت، اشتباه گرفت. تخمین زده میشود که امیر سلطان در حدود سال ۷۷۰ هجری (۶۹-۱۳۶۸ م) به دنیا آمده باشد. گرچه از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست، اما میتوان گفت که تحصیلات خوبی پشت سر گذاشته بود. بنابر بسیاری از مناقبنامهها که گفته میشود بر اساس شهادت شخصی او نوشته شده است و برخی کتابهای تاریخ و شرح حال، نسب او در نسل هفتم به امام دوازدهم، محمد مهدی المنتظر(عج) میرسد. در برخی از شجرهنامهها، نام پیش از محمد مهدی به جای حسن عسکری، علی ثبت شده است. اما غیبت امامدوازدهم معتقدان مذهب امامیه، موجب تردید و تعابیر گوناگون در مورد این شجرهنامه شده است. گرچه گفته میشد که او از نوادگان امام هشتم علی ابن موسی الرضا(ع) بوده است، نه امام مهدی(عج) اما معلوم است که علی الرضا(ع) پسری جز محمد التقی(ع) نداشته است،؛ این نظر نیز نباید درست باشد.
امیر حسن نوری که میگوید از خویشاوندان اوست، با بیان اینکه امیر سلطان از نوادگان ابراهیم، فرزند امام هفتم موسی الکاظم(ع) است، نسب دیگری را ثبت میکند. از آنجا که امام موسی کاظم(ع) واقعا فرزندی به نام ابراهیم داشته است، این روایت را میتوان معقولترین روایت دانست.شمسالدین محمد که پدرش در ۱۷ یا ۱۸سالگی از دنیا رفت، احتمالا مدتی سفالگری کرد و سپس بخارا را ترک کرد تا با عرفایی چون سید اصول، سید نصیر، سید نعمتا... و علی دده به زیارت برود. او پس از چند سال اقامت در مدینه، به بغداد رفت و مهمان سید محمد النطا، جد حافظنویس عاشیق چلبی شد. سپس با او به آناتولی رفت. او از طریق قهرمان مرعش، کوتاهیه و اینه گول، به بورسا رفت. شنیدهها حاکی از آن است که نوری به شکل چراغ، کاروان را در طول مسیر هدایت میکرد و به آنها خبر دادند که در محلی که این چراغ خاموش شود، دفن خواهد شد. گرچه معلوم است که او در زمان یلدریم بایزید به بورسا آمده است، اما تاریخ دقیق آن مشخص نیست. حسینالدین، نویسنده مناقبنامه و علی مورخ ضمن صحبت از ازدواج شمسالدین محمد که قطعا در جریان نبرد نیکوپلیس (۹۸/۱۳۹۶م) در بورسا بوده است، میگویند که یلدریم بایزید در آن زمان در لشکرکشی والاشیها بوده است که در این صورت باید قبل از سال ۱۳۹۴ به بورسا آمده باشد. شایعات مختلفی وجود دارد مبنی بر اینکه او ابتدا در پینارباشی یا در غار یا صومعه در اطراف گوکدره در بورسا ساکن شده است. همچنین میگویند اولین محل سکونت او محل قرار گرفتن آرامگاهش بوده است. شمسالدین محمد که شهرتش در مدت کوتاهی در بورسا گسترش یافت، به تدریج به یکی از معتبرترین شخصیتهای شهر تبدیل شد. او به امیر سلطان یا امیر سید معروف شد و در میان علما و شیوخ مورد احترام بود. از روایات چنین برداشت میشود که علمایی چون ملا فناری، ملا یگان و علی رومی که میخواستند او را در زمینه علوم ظاهری بیازمایند، مدتی نتوانستند علیه قدرت معنوی او صحبت کنند و او با موفقیت ظهور کرد. از مناظره با آنها اینگونه فهم میشود که او با این علما ارتباط نزدیک داشته است. در آن سالها امیر سلطان، مفتاح الغیب صدرالدین قونوی را نزد ملا فناری خواند و از آن نسخهبرداری کرد و ملا فناری اجازهنامهای بر این نسخه نوشت.در ادبیات ترکی اشعار زیادی درباره امیر سلطان سروده شده است. از این میان، اشعار شاعری به نام یونس که اشعار او با اشعار یونس امره اشتباه گرفته شده است، در مناقبنامههای امیر سلطان آمده است. مشهورترین شعری که در مورد امیر سلطان سروده شده، از آن احمد پاشا بورسوی بوده که شامل دوبیتیهایی مثل این نمونه:«ای امیر که سلطان جهان هستی / ای امیر که مهربانترین نسبت به حاکمان جهان هستی» است.در زمان حیات امیر سلطان، دراویش ساکن در نقاط دور از بورسا، سالی یک بار دسته دسته به راه میافتادند و به دیدن راهنمایانشان میآمدند و دعایشان را میگرفتند. این دیدارها پس از مرگ او به یک سنت تبدیل شد و تا قرنها ادامه یافت. تداوم این سنت که توسط مردم بورسا یک نعمت دانسته میشود، تا قرن بیستم ادامه مییابد. اگرچه در اوایل قرن متروک شد، اما سنت شیوخ و دراویش اشرافی که در روزهای دوم ماه مبارک رمضان و عید قربان به زیارت آرامگاه امیرسلطان میرفتند و انجام مناسک به روش اشرفیه مدتی ادامه داشت. برخی از صوفیانی که به همراه امیر سلطان به آناتولی آمده بودند، در نقاط مختلف بورسا مستقر شدند. ازجمله سید نصیر در بورسا پینارباشی،علی دده در حوالی حمام انجیرلی، سید اصول درمحله کوروچشمه و سید نات در محله ابواسحاق کازرونی بورسا فعالیت میکردند.درباره امیرسلطان تذکرههای مختلفی نوشته شده است. دو تا از اینها موزی لوش-شکوک حسن افندی است که بعد از او شیخ طریقت شد.هرچند تذکرهنگاران ایشان را یکی از سادات جلیلالقدر از مذهب امامیه اثنی عشریه دانستهاند اما عظمت روح و بلندی همت او موجب شده است در میان مردم عمدتا حنفی مذهب آناتولی قدیم و ترکیه امروزی جایگاه بلندمرتبهای داشته باشد.