سردار عباسعلی محمدیان در طرح دستگیری سارقان و کشف اموال مسروقه که پیش ازظهر دیروز در پلیس آگاهی تهران بزرگ برگزار شد، گفت: آنچه امروز شما شاهدش بودید، حاصل زحمات میدانی ۷۲ساعت گذشته همکاران من در پلیس آگاهی تهران بزرگ بود، اما پشت این ۷۲ساعت، ساعتها و روزها کار پلیسی و اطلاعاتی همکاران ما بود. امروز۲۳۱ سارق و مالخر دستگیر و تحویل قانون شدهاند که این افراد در قالب ۵۱ باند سرقت، جعل و مالخری اقدام به سرقت میکردند که از این افراد تلفن همراه، خودرو، موتورسیکلت و... کشف شد.
ماجرای دزدیدن تخم شترمرغهای گرانبها
چندین بار دستگیر شده است. بارها به جرمهای مختلف به زندان افتاده و اینبار نیز به اتهام سرقت لوازم خودرو در تله ماموران گرفتار شده است. دزد حرفهای اینبار در سرقتش به کاهدان نزده بود. او همراه همدستش، در یکی از دزدیهایشان از خودروی پرادو، به تخم شترمرغهای ۳۰ میلیارد تومانی رسیده بود، دزدهایی که هرگز تصورش را هم نمیکردند در آخرین سرقتشان به عتیقههای گرانقیمت برسند. شهاب که حالا در طرح پلیس آگاهی پایتخت دستگیر شده، جزئیات سرقتهایش را اینگونه روایت میکند: «بار پنجم یا ششم است که دستگیر میشوم. همیشه به جرم سرقت یا حمل مواد مخدر دستگیر شدهام. آخرینبار وقتی از زندان آزاد شدم با همدستم تصمیم گرفتیم لوازم خودرو را سرقت کنیم. ما هر بار با پیچگوشتی شیشه خودروها را در خیابان میشکستیم و لوازم داخل آن را سرقت میکردیم. هیچوقت هم پول یا وسایل گرانقیمتی گیرمان نمیآمد. فقط در حد خرج روزانهمان بود. تا اینکه آخرینبار در یکی از خیابانهای شرق پایتخت، سراغ یک خودروی پرادو رفتیم و از داخل آن تخم شترمرغهای گرانقیمت گیرمان آمد. باورمان نمیشد که عتیقه باشند. حتی با خنده به دوستم گفتم دیدی ما شانس نداریم، ولی دوستم بیخیال نشد. تخم شترمرغها را پیش دوستمان که عتیقهشناس است بردیم. او گفت بله، اینها عتیقه هستند. ۸ تا ۱۰میلیارد ارزش دارند. حالا که دستگیر شدهایم، فهمیدیم ۳۰ میلیارد تومان ارزش دارند. این تخم شترمرغها برای یک مرد هتلدار و پزشک است، البته او هنرمند است و تخم شترمرغها برای نمایشگاه صنایعدستیاش بود.»
ماجرای آقای گل ورشکسته
یکی دیگر از سارقانی که در حیاط پلیس آگاهی ایستاده است، ماجرای جالبی از دزدیهایش دارد. او میگوید که میخواست شبیه علی دایی شود. فوتبالیست بود و همتیمیهایش به او آقای گل میگفتند.قصد داشت مرام علی دایی را داشته باشد، اما گرفتار سرقت و دزدی شد.علی که خودش قبلا طلا و دلار معامله میکرد و وضع مالی خوبی دارد، از ورودش به دنیای سارقان میگوید: «من طلافروش کیفی بودم. طلا و دلار معامله میکردم. وضع مالیام عالی بود، ولی شریکم پولهایم را بالا کشید و یکشبه زندگیام نابود شد. دیگر نمیدانستم باید چه کار کنم. با یک نفر در دنیای مجازی آشنا شدم. آن فرد نیز یک ثروتمند ورشکسته بود. شریکش پولهایش را بالا کشیده بود. وقتی با هم درددل میکردیم، برای اینکه دوباره به روزهای اوج خود برگردیم، تصمیم گرفتیم سرقت کنیم. شاهکلید گیر آوردیم و به خانههای مردم دستبرد میزدیم. میخواستیم پولدار شویم. من میخواستم دوباره بتوانم به نیازمندان کمک کنم. یادم میآید یکبار در خانهای به ۹۰ سکه طلا و دو کیلو طلا رسیدیم. پول زیادی بود و ما آن شب جشن گرفتیم. یکبار هم وقتی وارد خانهای شدیم، فهمیدیم طلاهایشان را در داخل کیسه برنج و کیسههای مرغ در فریزر پنهان کردهاند. خیلی برایم عجیب بود.»
اشکهای زن سارق
زنی جوان که مرتب اشک میریزد، به جرم مالخری و سرقت دستگیر شده است. او که تتو کار است در این باره میگوید: «من در ایران به دنیا آمدهام، ولی اصالتا افغانستانی هستم. من و شوهرم در یک قالیشویی سرایدار بودیم. شوهرم با سارقان آشنا شد و آنها هم برایمان خانهای اجاره کردند تا اموال سرقتی را درآنجا بگذارند.آنها گوشی موبایلهای سرقتی راتغییر سریال میدادندوبه کشور افغانستان میفرستادند. بعد از سرقت گوشیها را درخانه ما انبار میکردند.من نقشی نداشتم، ولی چون اموال سرقتی در خانهمان بود و من هم خبر داشتم دستگیر شدهام.»