موضوعی که دکتر علیرضا تبریزی، دکترای روانشناسی هم برآن تاکید داردومعتقد است که این مرز و این تشخیص، چیزی نیست که هر دوست و آشنایی بتواند متوجه آن بشود. با دکتر تبریزی در این زمینه به گفتوگو نشستیم که با هم میخوانیم.
آقای دکتر! گاهی در میان مردم عادی،تشخیص بیشفعالی کودک با شیطنتهای عادی ومرسوم دورههای مختلف سنی، اشتباه گرفته میشود؛ چطور میتوان این مرز را مشخص کرد و آنها را درست تشخیص داد؟
شاید بهتر است درمرحله اول این نکته را ذکرکنم که بیشفعالی اصلا موضوعی نیست که فرد عادی بتواند آن راتشخیص بدهد یا چنین واژه و حالتی رابه کودکی نسبت بدهد؛ مسألهای که لازم است به متخصص این حوزه مراجعه و تشخیص به اوسپرده شود. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که برخی ازرفتارهای مشترک بین بیشفعالی وشیطنتهای عادی مانند نافرمانی و...وجود دارد که تشخیص ایندو از هم را سخت میکند.برای همین است که احتمال اینکه برخی ازافراد وحتی والدین، شیطنتها و بازیگوشیهای نرمال کودک را با بیشفعالی اشتباه بگیرند وجود دارد.
یعنی یک دستور و یک فرم قطعی برای بیشفعالی وجود ندارد!
البته که نه! بیشفعالی عملا سه مدل دارد.یکی مدل هایپراکتیو، دیگری مدل کمبودتوجه و تمرکز است که ممکن است با بچهای آرام روبهرو باشیم که تمرکز و توجهش درباره مسائل کم است و مدل سوم هم مدل ترکیبی یعنی مجموعهای از ویژگیهای هردو مدل قبلی است. اما آشناترین نوع بیشفعالی برای بیشترافراد،همان هایپراکتیوی یاپرتحرکی است که عوام آن را با عنوان بیشفعالی میشناسند.
و خب علائم خاصی برای این پرتحرکی وجود دارد؟
بله؛ از نظر علم روانشناسی، هشت علامت برای پرتحرکی وجود دارد که اگرهر بچهای حداقل شش علامت آن را دار باشد، میتوانیم بگوییم این بچه بیشفعال است. پرتحرکی قابلتوجه، بلندشدن درجمع ومدام راهرفتن، وول خوردن روی صندلی و بیقراری، پرحرفی، علاقه به بالارفتن هرچیزی از جمله ستون و نردبان و...،انجام بازیهای پرسر و صدا که از تحمل اطرافیان خارج است، عدمرعایت نوبت در صف و پریدن میان حرف دیگران. نشانههایی که اگر شش مورد آن را در کودکی ببینیم، لازم است که آن را جدی بگیریم و به متخصص مراجعه کنیم.
بهنظر میرسد که برخی از این ویژگیها در سنین مدرسه خود را نشان میدهد؛ برای دورههای نوپایی و خردسالی هم راه تشخیصی وجود دارد؟
یکی ازبهترین راهکارها، مطالعه کتابهایی دراین حوزه است که هروالدی باتوجه به شناخت فرزندش حتی درسنین نوزادی هم میتواند آن را بررسی و عادیبودن یا نبودنش رابه کمک متخصص بررسی کند.مثلا نمونهاش برای سنین دو تا پنج سال این است که بچههای بیشفعال،تحت هیچشرایطی،حوصله بازیهای فکری ندارند،کارهایشان را نصفه رهامیکنند، کارهای شخصی درحد توانشان را انجام نمیدهند و اتفاقا که تمایل به انجام کارهای خطرناک دارند.امابا همه اینها، باز هم توصیه قریب به اتفاق روانشناسان این است که بهصورت شخصی تصمیمی برای کودک نگیردوحتما ازمتخصصان این حوزه برای تشخیص، کمک گرفته شود.
راهی برای پیشگیری از بیشفعالی هم وجود دارد؟
واقعیت این است که تا به امروز، راهی برای پیشگیری این اختلال کشف نشده است شاید چون دلیلی خیلی واضح و مشخصی ندارد. در این میان، دلیلی که بسیاری از روانشناسان بر آن اتفاقنظر دارند، موضوع ژنتیک است وتجربه نشان داده است که این اختلال در کودکان و افرادی دیده میشود که این ژن در یکی ازافراد خانوادهشان سابقه داشته است.برای همین است که چیزی بهعنوان پیشگیری برای اختلال بیشفعالی تا به امروز عنوان نشدهاست.
و درمان چطور؟
در حوزه اختلال رفتار بیشفعالی، همانطور که پیشگیری وجود ندارد، درمان قطعی هم وجود ندارد و آنچه که میتواند به این افراد کمک کند، موضوع «کنترل» است.درواقع، درمانگر به فرد کمک میکند که یاد بگیرد که کجا کلید بیشفعالی نهفته درونش را روشن کند و کجا آن را خاموش کند.واقعیت این است که بیشفعالی لزوما هم چیزبدی نیست ولی اگر مثلا در زمان مناسب در طبیعت، زمان کوهنوردی، انجام فعالیتهای هیجانی، آن را فعال کند خیلی هم خوب است اما باید این توانایی را یاد بگیرد و داشته باشد که در زمان درسخواندن و مطالعه، بتواند کلید آن را خاموش کند. موضوعی که متخصصان این حوزه میتوانند آن را به فرد دچار بیشفعالی آموزش بدهند.
و نهایتا هم میخواهم بدانم که والدین در این روند کنترل اختلال فرزندشان، چه نقشی دارند؟
اتفاقا که بخش کنترلگری این اختلال،دووجه دارد؛ وجه اول، کار با خودکودک است و بخش دیگر درمان به اطرافیان و عمدتا والدین کودک برمیگردد که یاد بگیرند که کجا کودک را تشویق کنند، کجا تنبیه کنند، درچه شرایطی چه رفتاری نشان بدهند و...که انجام هرکدام از آنها، نیاز به آگاهی بالایی دارد.