به مناسبت 115 سالگی ورود سینما به ایران

اگر...

یادگار کدام جنوب؟

وقتی به تماشای فیلم «یادگار جنوب»، دومین فیلم دو کارگردان جوان سینما حسین امیری دوماری و پدرام پور‌امیری بنشینید تا انتهای فیلم احتمالا سه نوع احساس یا بهتر بگویم حالت ذهنی را پشت‌سر می‌گذارید. یک سوم ابتدایی فیلم، ابروها را گره می‌زنید و به فیلم خیره می‌شوید. پس از آن وقتی می‌فهمید فیلم چه کار می‌خواهد بکند با خیالی راحت به صندلی تکیه می‌دهید و می‌خواهید از فیلم لذت ببرید اما وقتی به یک سوم انتهایی می‌رسید دوست دارید هر چه زودتر فیلم تمام شود تا از سالن بیرون بروید.
کد خبر: ۱۴۶۵۵۱۶
نویسنده امیرحسین حیدری - گروه فرهنگ و هنر
 
یک روایت خطی درهم 
علت به وجود آمدن چنین احساسات متناقضی هنگام تماشای یادگار جنوب به نوع روایت داستان آن برمی‌گردد. یک سوم ابتدایی فیلم وقتی مخاطب با روایت غیرخطی فیلم روبه‌رو می‌شود تمام حواس خود را جمع می‌کند تا متوجه سیر منطقی داستان شود و کارگردان تا اواسط فیلم می‌تواند مخاطب را همراه فیلم کند. زمانی که فیلم مشت خود را برای مخاطب باز می‌کند و او متوجه سیر منطقی داستان می‌شود زمانی است که مخاطب را برای یک پایان‌بندی بزرگ آماده کند اما اتفاقی که می‌افتد این است که یک سوم انتهایی فیلم تبدیل به یک آشفته بازار می‌شود و به جای این‌که مخاطب را برای پایان خود آماده کند مملو از سکانس‌های پایانی است که از یک جایی به بعد مخاطب آن‌قدر کلافه می‌شود که فقط می‌خواهد فیلم به پایان برسد.علاوه بر این روایت غیرخطی فیلم که بر برهه‌های مختلف زمانی تکیه دارد نیز به درستی اجرا نمی‌شود، به عنوان مثال زمانی که وحید از مرگ شیدا باخبر و حال روحی او دگرگون می‌شود فیلم کات خورده و به خط زمانی‌ در آینده می‌رود اما کاراکتر وحید همچنان آن حال روحی را دارد و گویی که از بیمارستان به پیش معشوقه جدید خود رعنا آمده است‌. 
   
مفاهیم متناقض داستانی
پیش از این‌که وارد داستان فیلم بشویم اولین برخورد ما با نام فیلم است یادگار جنوب. چنین اسمی قرار است چه چیزی بگوید؟ چه چیزی در فیلم، یادگار جنوب است؟ احتمالا مقصود فیلم عشقی است که وحید به شیدا دارد اما فیلم به دلایل مختلفی نمی‌تواند چنین مقصودی را به مخاطب خود انتقال دهد. دلیل اصلی آن تصویری است که اثر از جنوب ایران نشان می‌دهد هرآنچه از جنوب در فیلم می‌بینیم مردمی هستند که شغل اول آنها انواع قاچاق است! فیلم اما به همین جا هم بسنده نمی‌کند و زمانی که در فیلم موسیقی اصیل جنوبی با ساز نی‌انبان اوج می‌گیرد سکانس‌هایی روی تصویر نقش می‌بندد که مردم جنوب را در حال قاچاق نشان می‌دهد. فیلم یادگار جنوب داستان عشق و نفرت و انتقام است اما هیچ کدام از این مفاهیم در فیلم شکل نمی‌گیرد، عشقی که فیلم نشان می‌دهد بیشتر شبیه به احساسات زودگذر دوران نوجوانی می‌شود و انتقام و نفرتی که در فیلم اتفاق می‌افتد بیشتر شبیه به یک شوخی است. آن‌قدر که این احساسات در فیلم بزرگ می‌شوند در دیالوگ بازیگران نمود پیدا نمی‌کند و در بازی‌ها، احساسی که نمایانگر چنین مفاهیم غلو شده‌ای باشد دیده نمی‌شود. 
   
قاچاقچی‌های جنوبی 
یادگار جنوب داستان خود را با موضوع حساس ازدواج اجباری شروع می‌کند؛ موضوعی که زمانی در جوامع سنتی کشور به خصوص نواحی جنوبی ایران موضوعی معمول بوده است. چنین موضوعی در نگاه اول توجه مخاطب را جلب می‌کند اما مخاطب وقتی از برخورد اولیه با آن فاصله می‌گیرد از خود می‌پرسد آیا هنوز این مساله آن‌قدر رواج دارد که بشود محور اصلی داستان یک فیلم و تمام اتفاقات فیلم تحت تاثیر آن اتفاق بیفتد؟
نکته‌ دیگر جنوبی‌هایی است که در فیلم حضور دارند که در اصل جنوبی نیستند! تمام داستان و کاراکتر‌های فیلم شخصیت‌های جنوبی هستند اما به‌جز یکی، بقیه نسبتی با جنوب و جنوبی‌ها ندارند. سازندگان هم که خود واقف به چنین حفره‌ای در داستان خود هستند هنگام اولین اکران فیلم در جشنواره چهل و یکم عنوان کردند که شخصیت‌های فیلم سال‌هاست از جنوب مهاجرت کرده‌اند و به همین دلیل نشان و لهجه‌ای ندارند.اما وقتی به فیلم می‌رسیم می‌بینیم چنین گزاره‌ای شاید فقط درباره شخصیت وحید صدق کند که فقط در یکی دو سکانس سعی می‌کند رگه‌هایی از لهجه جنوبی را در صحبت کردن رعایت کند که آن هم در طول فیلم ادامه ندارد. دیگر شخصیت‌های جنوبی فیلم هم بیشتر از آن که آنها را در پایتخت ببینیم تا نشان دهد چرا لهجه ندارند در کنار ساحل هستند که صحبت کردن آنها بیشتر از همیشه در ذوق مخاطب می‌زند.
   
شخصیت‌های گنگ
یادگار جنوب در شخصیت‌پردازی نیز مانند داستان ضعف‌هایی دارد که چشمپوشی از آن کار مشکلی است ؛  همه شخصیت‌های فیلم به درستی پرداخت نشده‌اند  و این غفلت باعث شده داستان فیلم هم سطحی از کار دربیاید. اولین و مهم‌ترین شخصیت فیلم وحید است که ما هیچ پیش زمینه‌ای از آن را در فیلم نمی‌بینیم، وحید یک آدم پولدار است که هر کاری رامی‌تواند با پول انجام دهد، با بزرگ‌ترین قاچاقچیان کشور حشرونشردارد واحتمالا ثروت او ناشی ازفعالیت غیرقانونی است.دیگر کاراکتر فیلم که تکلیفش با مخاطب مشخص نیست صالح با بازی پژمان جمشیدی است،ابتدای فیلم اثر این شخصیت را کاراکتری متعصب معرفی می‌کند و تعصبش تا حدی است که اجازه نمی‌دهد خواهرش با دوست صمیمی‌اش ازدواج کند چون مثل خواهر و برادر هستند اما در طول فیلم هیچ اثری از این تعصب نیست. علاوه بر این اولین تصاویری که از صالح می‌بینیم او را این‌طور معرفی می‌کند که جایگاه بالایی در میان قاچاقچیان ندارد اما زمانی که پای انتقام وسط می‌آید فیلم برخلاف تمام چیزی که نشان داده است او را چنان بزرگ و پولدار معرفی می‌کند که می‌تواند هر کاری بکند. دیگر شخصیت‌های فیلم هم به همین ترتیب ضعف‌هایی در شخصیت‌پردازی دارند؛ ضعف‌هایی که بر روند داستان تاثیرگذار هستند و نکته جالب فیلم آن است کاراکترهایی که در فیلم آنچنان نقش زیادی ندارند هم از نظر بازیگری و هم از نظر نقش موفق‌تر از شخصیت‌های اصلی ظاهر شده‌اند.
   
وارونه‌نمایی یک فرهنگ درست
هدف از ساخت فیلم‌های اجتماعی نشان دادن واقعیت‌های جامعه و تاثیرگذاری بر جامعه و حتی در حد اعلای خود تغییر قوانین و عرف‌های اجتماعی است.گاهی اوقات شاهدیم این آثار خلاف وظیفه ذاتی‌شان عمل کرده و فیلم دقیقا خلاف هدفش را تبلیغ می‌کند. یادگار جنوب نیز متاسفانه ازاین دست آثار به حساب می‌آیدوتعریفی که ازیک عشق حقیقی را به نمایش می‌گذارد می‌تواند برای برخی از مخاطبان حساسیت‌ برانگیز و بر آنها تاثیر منفی بگذارد.فیلم یادگار جنوب که محور اصلی داستان آن یک عشق حقیقی است برای نشان دادن ظهور چنین عشقی به صورت عینی تصویری می‌سازد که وحید با شیدایی که در کماست با اجازه پدر طی یک صیغه نود و نه ساله ازدواج می‌کند و عاقد هم بر چنین عشق حقیقی تاکید می‌کند و وحید نیز در چند سکانس می‌گوید که من فقط با صدای قلب شیدا می‌توانم زندگی کنم. به بیان دیگر فیلم این‌گونه القا می‌کند که اگر عزیز شما گرفتار چنین وضعیتی شد و شما تصمیم به اهدای عضو و قطع دستگاه گرفتید عاشق آن فرد نیستید! وتکراراین مفاهیم درجامعه می‌تواندتاثیراتی بگذاردکه قابل جبران نباشند. همان‌طور که پیش از این هم مواردی بوده که چنین آثاری در تلویزیون و سینما باعث تاثیر منفی بر آمار اهدای عضو در کشور شده است.

یک پدیده عجیب
یادگار جنوب فیلم عجیبی است و وقتی به کارنامه فیلم در چهل و یکمین جشنواره نگاه می‌کنیم خواهیم دید که در ۱۰رشته نامزد شده و در دو رشته نیز توانسته برنده سیمرغ شود.وقتی به چنین کارنامه‌ای نگاه می‌کنیم اولین فکری که به ذهن خطور می‌کند این که قرار است با یکی از فیلم‌های خوب جشنواره روبه‌رو شویم و حتما دیدنش می‌ارزد؛ وقتی هیات داوران جشنواره این‌گونه فیلم را پسندیده‌اند. اما وقتی از سالن سینما بیرون می‌آیید از خود می‌پرسید که آیا جشنواره چهل و یکم جشنواره ضعیفی بوده یا هیات داوران انتخاب درستی نداشته‌اند! چنین انتخاب‌ها و برنده شدن‌هایی در مهم‌ترین جشنواره سینمایی کشور بیش از هر چیز به سینماگران جوان ضربه می‌زند، زیرا این کار می‌تواند تاثیر منفی زیادی در آینده فیلمسازان جوان بگذارد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها