از سوی دیگر باتوجه به جنایتهای وحشتناک این رژیم و نفرت جهانی از حاکمان آفریقایجنوبی، رهبران این کشور حمایت اروپا و آمریکا از نظام خود را با شک و تردید دنبال میکردند، چرا که سطح نفرت از جنایتهای رژیم حاکم در آفریقایجنوبی در آن زمان به قدری در میان دیگر ملتها و افکار عمومی بالا بود که امکان داشت هر لحظه دامن حامیان و همپیمانان آنان را نیز بگیرد. از این رو تئورسینهای رژیم آپارتاید بر آن شدند تا در راستای دکترین امنیتی خود مقدمات اولیه تولید تسلیحات هستهای را آغاز کنند.
چرا آفریقایجنوبی تصمیم به ساخت تسلیحات هستهای گرفت؟
آفریقایجنوبی به دلایل واضحی به دنبال تسلیحات هستهای بود. اگرچه این کشور از برتری نظامی مطلقی بر رقیبان منطقهای خود برخوردار بود اما دولت پرتوریا نگران از دست دادن این دست برتر در گذر زمان بود. از سوی دیگر دولت آفریقایجنوبی در فضای بینالمللی کاملا درک کرده بود که موج انزجار و نفرت گسترده از سیستم آپارتاید ممکن است مانع حمایت کشورهای غربی (از جمله آمریکا) از این کشور در یک رویارویی جدی با اتحاد جماهیر شوروی یا متحدانش شود.وجود تسلیحات هستهای در رژیم آپارتاید آفریقایجنوبی از سویی بهانه لازم را به شوروی و همپیمانانش میداد تا به این کشور اعلان جنگ کنند و از سوی دیگر تنها کارت بازی در دست سیاستمداران آفریقایجنوبی برای جلب حمایت دیپلماتیک و نظامی غربیها در مواجهه با شوروی در زمان بحران بود.در زمان رژیم آپارتاید آفریقایجنوبی با توجه به دستیابی متخصصان این رژیم به فناوری هستهای، آنها را قادر ساخته بود تا اورانیوم مورد نیاز را در قلمرو خود استخراج و در تأسیسات داخلی غنیسازی کند. با داشتن یک اقتصاد صنعتی مدرن و دسترسی به مؤسسات آموزشی و پژوهشی پیشرفته در آمریکا و اروپا، آفریقایجنوبی بهراحتی میتوانست تخصص فنی لازم برای ساخت یک سلاح هستهای را آغاز کند و توسعه دهد. باتوجه به اینکه رژیم آپارتاید با عدم رعایت حقوقبشر در این کشور دچار بحران داخلی و اوضاع نگرانکنندهای در عرصه بینالمللی شده بود، و تحریمهای قابل ملاحظهای بر این رژیم اعمال شده بود، دولت آفریقایجنوبی دیگر چیزی برای باختن در عرصه داخلی و بینالمللی نداشت. از این رودیگرنگرانی خاصی درخصوص پذیرش فشار بیشتر از سوی بازیگران عرصه بینالمللی درخصوص تولید و نگهداری تسلیحات اتمی نیز از سوی دولتمردان این رژیم احساس نمیشد، چراکه حاکمان این رژیم به میزان کافی نزد افکار عمومی در جهان منفور شده بودند.
فرآیند ساخت تسلیحات هستهای
آفریقایجنوبی در مجموع توانسته بود شش شکافت هسته ای بسازد، که قدرت تخریب آن بنابر نظر کارشناسان مشابه به بمب «پسر کوچک» بود که ایالات متحده آمریکا ازاین بمب اتمی در حمله به ژاپن بر روی ساکنین هیروشیما امتحان کرده بود.اما حالا آفریقایجنوبی با مشکل جدیدی روبهرو شده بود. تولیدات هستهای نظامی آفریقایجنوبی به لحاظ حجمی به قدری بود که کلاهک موشکهایی را که رژیم آپارتاید در اختیار داشت، قادر به حمل این مواد نبودند. از این رو علیرغم آنکه رژیم آپارتاید موضوع خرید موشکهای بالستیک با قابلیت حمل کلاهکهای اتمی بزرگتر را نیز مورد بررسی قرار داده بود اما هرگز نتوانست حتی تولیدات هستهای خود در عرصه نظامی را آزمایش کند و بنابر نظر کارشناسان امنیت هستهای بینالمللی با فشارهای وارد شده به این رژیم از سوی شوروی، فرانسه و آمریکا، آزمایش انفجار زیرزمینی اتمی این کشور در سال ۱۹۷۷ نیز لغو شود.
پیامدها
بهجز کشورهای استقلالیافته از شوروی که تنها کنترل بسیار محدودی بر زرادخانههای هستهای باقیمانده در خاک خود را داشتند، آفریقایجنوبی تنها کشوری است که تسلیحات هستهای را توسعه دادوسپس آنها راکنارگذاشت. برخی از حامیان کنترل تسلیحات به آفریقایجنوبی به عنوان مدلی بالقوه برای خلعسلاح هستهای بیشتر اشاره میکنند.اما مورد آفریقایجنوبی بهشدت منحصربه فرد است. تهدیدات اصلی امنیت ملی برای دولت آپارتاید، همزمان با تغییر درماهیت رژیم و پایان رژیم آپارتاید از بین رفت. همین موضوع سبب شد تا اصلاحات درعرصه سیاست خارجی وموضوعات بینالمللی برای دولتمردان پسا آپارتاید تسهیل شود.نمونه آفریقایجنوبی، نشان میدهدکه کشورهای دارنده سلاح هستهای،خصوصا آمریکا به عنوان اصلیترین خطر هستهای در نظام بینالملل (که سابقه بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی را نیز داشته است)، باید به سوی خلعسلاح کامل هستهای کامل خود پیش بروند.
نابودی برنامه هستهای آفریقایجنوبی
کاهش کلی تنشهای مرتبط با پایان جنگ سرد، نیاز آفریقایجنوبی به بازدارندگی هستهای مستقل را کاهش داد. از آنجا که شوروی در شرایط ضعف قرار داشت و دیگر نمیتوانست از همپیمان آفریقایی خودش یعنی آنگولا، حمایتهای لجستیکی- نظامی لازم را بهعمل آورد، دیگر تهدید نظامی قابلتوجهی برای رژیم آپارتاید در آفریقایجنوبی محسوب نمیشد. همچنین رژیم پریتوریا، اقدامات خوبی را در راستای تنشزدایی آغاز کرده بود که یکی از نمونههای آن، پذیرش استقلال کشور نامیبیا است. اقداماتی از این قبیل حجم فشارهای نظامی- امنیتی را ضدآفریقایجنوبی بهشدت کاهش داد. در همین زمان، حزب ملی مذاکراتی را با کنگره ملی آفریقا برای پایان دادن به حکومت آپارتاید آغاز کرد. چشمانداز حکومتی در آفریقایجنوبی به رهبری کنگره ملی آفریقا واگذار شد. از این رو کنگره ملی آفریقا علاقهای به پرداخت هزینههای دیپلماتیک و نظامی و نیز هزینه نگهداری از تسلیحات و تجهیزات اتمی برای حفظ بازدارندگی هستهای را نداشت. دلیل این اقدام هم کاملا روشن بود، چراکه این کنگره وجود این تسلیحات را ابزار بازدارنده ای در دکترین جدید امنیتی و دفاعی آفریقایجنوبی نمیدید. از اینرو در سال ۱۹۹۴ تمامی دستگاهها و ماشینآلات هستهای آفریقایجنوبی از کار افتاد و فعالیتهای هستهای نظامی این کشور به پایان رسید.