. این سرزمین پهناور، همواره پذیراي اقوام و تیرههاي گوناگون بشریت با آداب، فرهنگ و اعتقادات مختلف، هنوز راز و رمزهاي ناگفتهاي در درون خود دارد، که شناخت همهي آنها مستلزم هزینه و زمان طولانی است. به دلیل این گستردگی، هنوز مناطقی که مورد توجه قرار نگرفتهاند، یا کمتر در باب آنها پژوهشی صورت گرفته باشد، فراواناند. بررسی و شناخت تاریخ اقوام و ملل، آداب و رسوم و فرهنگ حاکم بر هر منطقه پوشاك و صنایعدستی میتواند جز تحقیقات جذاب در حوزه مردمشناسی- انسانشناسی و تبارشناسی باشد. علاوه بر معرف جنبههاي بیشمار اجتماعی، اقتصادي، فرهنگی ما را با منابع عظیمی از تصاویر ناشناخته در تمامی این حوزهها مواجه میسازد.
یکی از بارزترین نمونهي حیات انسانها و فرهنگشان در جامعه، پوشاك و فرم لباسهاي یک جامعه است. به همین دلیل باید بدانیم پوشاك اقوام و سلیقهها و نوع دوخت و رنگ مدلهاي مختلف لباس، بافت و انواع پارچهها و نقش پارچهها و جنسیت آن و تغییرات آن در سالهاي متمادي چه بوده و به چه علت بوده است محیط و نقش طبقاتی اجتماعی و مشاغل و وظایف وابسته به آن و نقش مراسم سنتی و فرهنگی و داد و ستدهاي بینالمللی به خصوص در جنگ و ستیز و اقتباس سبکهاي بیگانه پوشاك و غیره همه در به وجود آمدن فرمها و رنگهاي مختلف لباس تاثیر زیادي گذاشته است. پوشاك نشان از تحولات یک جامعه و بیانگر تفاوتهایی است که میان اقشار آن جامعه وجود دارد. لباس از بارزترین نمادهاي فرهنگی، مهمترین و مشخصترین مظاهر قومی و همچنین از سریع الانتقالترین نشانههاي فرهنگی است که به سرعت تحت تاثیر پدیدههاي فرهنگپذیري در بین جوامع گوناگون انسانی قرار میگیرد. لباس همواره نشانگر بخش عظیمی از نیازهاي مادي و معنوي انسانها بوده که دانش فرهنگی و تصورات و تفکرات و جهانینی یک گروه قومی را نشان میدهد. محیط زیست طبیعی، نوع معیشت، روابط و منزلتهاي اجتماعی، مواد و مصالح موجود در محیط زندگی از عواملی هستند که در شکلگیري لباس دخالت دارند. باید گفت که در جاي جاي ایران اسلامی به واسطه وجود اقوام مختلف، از جمله میتوان انواع پوشاک را مشاهده کرد.
پوشاک مردم جامعه با استفاده از مجموعه علائم مادی، نظام ارتباطی فرهنگی ویژهای را در میان آنان برقرار میکند. گاهی ارزشهای نمادین موجود در جامعههای گوناگون در قالب لباس افراد، نمایان میگردد و نقش مهم و برجستهای در پاسداری از هویت اجتماعی و فرهنگی آنها و دوام بخشیدن بدان در طول زندگی تاریخی نسلها ایفا میکند. شاید در آغاز شکلگیری اجتماعهای بشری، پوشاک صرفا جنبه حفاظتی داشته و برای مصون نگهداشتن بدن در برابر عوامل طبیعی و اقلیمی به کار میرفته است؛ ولی بعدها با گسترش باورهای دینی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی، کارکرد اجتماعی و فرهنگی، و عقاید دینی، کارکرد اجتماعی و فرهنگی و نمادین پوشاک، برجستهتر شد و لباس، بیش از هر چیزی نشاندهنده هویت انسانی، اجتماعی و قومی انسانها گشت.
اعضای هر جامعه از راه نشانههای نمادین جامههایی که بر تن دارند، میان خود، نظام ارتباطی فرهنگی ویژهای برقرار مینمایند. برای درک عملکرد اجتماعی و فرهنگی پوشاک در هویتبخشی به اعضای جامعه باید با توجیه و تبیین چگونگی ارزش پوشاک در هویت اجتماعی و فرهنگی فرد و جمع در جامعههای گوناگون آشنا باشیم.
شاید بتوان گفت لباس طی دورانی طولانی در سه قالب لباس زیستی، لباس ملی و لباس سیال تحول یافته است؛ بهگونهاي که آیچر و هایگین معتقدند که «لباس و پوشش و زیورآلات بهقدری برای انسان مهم است که تعریف انسان بدون آنها تنها تعریفی ذهنی است». لباس ملی بیشتر محل بازنمایی هویتهای گستردهتری همچون قومیت، مذهب و جنسیت در سطحی کلان بوده است؛ از این جهت هم مبین توانمندی فرهنگی و اقتصادی یک جامعه و نیز نشانگر سطوح کلان هویتهایی چون مردانگی، ملیت و ایمان در آن جامعه است. بههمین دلیل پوشاک و نوع پوشش از جمله اصلیترین مولفههای هویت در جوامع بهحساب میآید. با گذر از عصر روایتهای کلان و سیالشدن زندگی روزمره بهویژه بعد از دهه ۱۹۶۰ و تغییرات اقتصادی در حوزه تولیدِ فوردیستی، لباس علاوه بر بازنمایی ساخت جنسی، ملی و مذهبی فرد یا یکگروه، نشانگر عناصر سیالی از هویتهایی است که خود را به میانجی بدن، لباس و اشکال سیالی از زندگی و میل بازنمایی میکنند. به همین خاطر است طی این دوره لباس سیال، پدیدهای است که «نشاندهنده پایگاه اجتماعی-اقتصادی، مذهبی، شغلی و احوال روحی، مطالبات و مواضع پوشندگان آنها و برتابنده تفاوتهای جنسی، سنی و جایگاه طبقاتی افراد در گروههای اجتماعی» گوناگون است.
نوع جنس، رنگ، طرز دوخت، شکل و فرم مربوط به تنپوشها با مجموعهای از ارزشها و معیارهای فرهنگی، اخلاقی، معنوی و باورهای دینی و مذهبی و آرمانی درآمیخته است. پوشاک چنان در جامعهشناسی و مردمشناسی مهم است که امروزه از چیزی به نام زبان پوشاک سخن به میان میآید. متفکران و جامعهشناسان از زیمل و توشتاین وبلن گرفته تا متفکران پستمدرنی چون بوردیو و گیدنز، به بحث از پوشش و لباس و اهمیت آن در جامعه پرداختهاند. پیر بوردیو، جامعهشناس فرانسوی تحت تاثیر مصرف نمایشی ویلن و رویکردهای ساختارگرایانه فرانسوی سعی دارد نشان دهد که پوشاک تا چهاندازه بازنمای ساخت طبقاتی و اجتماعی گروههای اجتماعی، جنسها و خردهفرهنگها و انواع مقاومتها و نافرمانیهاست. به نظر وی افراد در طبقات اجتماعی به اشکال گوناگونی از طریق مصرف لباس و البسه به بازنمایی طبقه خود و تمایز طبقاتی خود میپردازند. چنانچه فردی که لباسهای مربوط به خود را از کمپانی شانل فرانسه یا از فندی انگلستان تهیه میکند، بیش از آنکه در پی قابلیتهای این کمپانیها در دوخت یا جنس پارچه باشد، در پی متمایز ساختن خود از طبقات پایینتر یا همطبقهایهای خود است. با تاکید بر مفهوم نارسیس و خودشیفتگی در عصر نوین باید گفت که ما در دوران خودشیفتگی زندگی میکنیم، بهگونهاي که در این دوران لباس بیش از آنکه کارکرد حیاتی داشته باشد، امری است محصول هویت فردی و قدرت انتخاب فرد مدرن. در همین راستا اینتوستل معتقد است که در دنیای مدرن بیش از همه دورانها بدن و لباس به امری مرتبط به هم مبدل شدهاند. چنانچه بدن و لباس به دو روی سیمای فرد تبدیلشده و نمیتوان بدنی بدون لباس و لباسی بدون بدن را بهطور کامل و جامع مورد بررسی قرارداد. آنتونی گیدنز جامعهشناس انگلیسی، معتقد است که میان لباس و جایگاه و هویت فرد در اجتماع رابطه مستقیمي وجود دارد. گیدنز میگوید، در بسیاری از فرهنگهای پیشامدرن، سر و لباس در درجه نخست، هویت اجتماعی و نه هویت فردی را مشخص میکرد اما امروزه لباس و هویت اجتماعی و فردی باهم قرینند. لباس در این حالت دارای دلالتهای جنسیتی، پایگاه طبقاتی و منزلت حرفهای نیز هست.
در ایران مفهوم لباس بعد از تحولات عصر مدرن در سطح وسیعی به یکشاخص هویتی و طبقاتی و طی چندسال اخیر به یک امر سیال مبدل شده است. سفرهای طولانی به اروپا و واردکردن کالاهای غربی در عصر قاجار و بهویژه در دوران ناصرالدینشاه از دوربین عکاسی گرفته تا لباس و عطر و چرخخیاطی، همه و همه موجب شد تا رخسار زندگی ایرانی و سبک زندگی در شهرهایی چون تهران و تبریز و دیگر شهرها به یکباره دگرگون شود. اولین تغییرات را میتوان در این دوره در نوع پوشش مردمان مشاهده کرد؛ از عکسها و تصاویر طراحیشده در نقاشیهای این دوران میتوان پی برد که تغییرات قابلتوجهی به نسبت دورههای پیشین در پوشش و لباس مردم رویداده که در نوع خود قابلتوجه است. در این دوره برای اولین بار طبقه نوظهورِ متوسط در شهرهای برزگ شکل گرفت. این طبقه بانیان تحول لباس در این شهرها و مناطق گوناگون ایران بودند. هر چند در بسیاری از مناطق همین طبقه و انتظارات و مطالبات سیاسی آنها عامل استقبال سراسری مردم از پوشش غربیان و امحاي کامل پوشاک سنتی بودند. پوشاک سنتی(بومی و محلی) زنان و مردان، به میانجی تکنولوژیهای مدرن و دستگاههای نوین تحول یافت و از خطر امحا رهایی یافت. هرچند این پوشاک همچنان حامل ویژگیهای لباس ملی یعنی نماینده هویت قومی و جنسیتی است اما با رشد هویت سیال و انواع خرده-فرهنگها شاهد پوشاک سنتی با مدلهای سیالتری هستیم که خود نشانگر این ادعاست که هنوز کردها بهطور خاص بخشی از مطالبات و مواضع خود را چه در سطوح سیاسی و اجتماعی و چه در قالب فردی به میانجی همین زبان پوشش و لباسشان به کرسی مینشانند. وشاک سنتی (بومی و محلی) در سطح وسیعی امروزه زبان ملی و سیال مردمانی هستند که چه به شکل آگاهانه و چه ناآگاهانه در موقعیتی قرارگرفتهاند که به میانجی همین لباسها (چه در اشکال سنتی و چه مدلهای نوین آن) در برابر هم صفآرایی کردهاند.
در نهایت ميتوان ادعا كرد كه با فرا رسيدن دنياي جديد، برخي از انـواع نمادهـاي ظـاهري و كردارهاي بدني اهميت خاص يافتهاند. در بسياري از عرصههاي فرهنگي پسامدرن، نمـاي ظـاهري بدن تابع استاندارهاي ثابتي بر معيارهاي سنتي ميباشد و سبك و انتخاب لباس تا اندازهاي ابزاري براي انتخاب فرديت بوده است. بـه نظـر لايـس، دوره اخيـر مدرنيتـه، فرهنـگ بصري و نمايشي است. ارزش تجاري پارچهاي كه براي لباس انسان در جامعههاي امروز به كار ميرود، بستگي به مـد روز بودن و اعتبار آوري آن دارد و كمتر به كاربرد مكانيكي آن براي پوشنده لباس مربوط مي شـود؛ از اين رو، بسيار عادي است كه شخص در يك محيط رسمي و غير عادي لباس ناراحـت بپوشـد تـا خوشپوش جلوه كند. لباس خوب شاهد آشكاري بر موفقيت مالي است و در نتيجه شاهد بـر ارزش اجتماعي پوشنده آن است. لباس تشريفاتي و عالي، نه تنها گوياي آن هستند كه پوشنده مـيتوانـد براي مصرف كردن به نسبت زياد هزينه كند، نشاندهنده آن نيز هست كه مـيتوانـد بـدون هـيچگونه تلاش توليدي، مصرف كند. در مقايسه با لباس مردان، لباس زنان بـراي نمـايش دادن و پرهيـز پوشنده از كارهاي توليدي پيشرفتهتر و تكامل يافتهتر است. اتلاف كالاها به صورت تظاهري و تنآسايي تظاهري بيانگر پيروزي و نيروي برتر است. به باور زيمل عميقترين مشكل زندگي مدرن از اين امر ناشي ميشـود كـه فرد ميخواهد خود مختارياش را در برابر نيروهاي اجتماعي، سخت و شـديد حفـظ نمايـد. ايـن مسايل و مشكلات به خصوص در شهرهاي بزرگ ديده ميشود. بنابراين، الگوهاي مصرف مدرن تـا حدودي ميتواند نتيجه زندگي در شهرهاي بزرگ يا ديگر شهرها باشند.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد