هویت، فرهنگ، پوشاک

سرزمین ایران، مهد تمدن و گهواره بشریت، با پیشینه تاریخی کهن و فرهنگ غنی همواره در طی قرون مورد توجه پژوهشگران داخلی و خارجی بوده است. فلات ایران، از جمله سرزمین¬هاي آسیایی است که به استناد کاوشگران و باستان¬شناسان جزو اولین و قدیمی¬ترین زیستگاه¬هاي بشریت محسوب می¬گردد.
سرزمین ایران، مهد تمدن و گهواره بشریت، با پیشینه تاریخی کهن و فرهنگ غنی همواره در طی قرون مورد توجه پژوهشگران داخلی و خارجی بوده است. فلات ایران، از جمله سرزمین¬هاي آسیایی است که به استناد کاوشگران و باستان¬شناسان جزو اولین و قدیمی¬ترین زیستگاه¬هاي بشریت محسوب می¬گردد.
کد خبر: ۱۴۶۱۷۱۱
نویسنده سمانه شهری­ نژاد- محقق و مولف مطالعات فرهنگی

. این سرزمین پهناور، همواره پذیراي اقوام و تیره­هاي گوناگون بشریت با آداب، فرهنگ و اعتقادات مختلف، هنوز راز و رمزهاي ناگفته­اي در درون خود دارد، که شناخت همه­ي آنها مستلزم هزینه و زمان طولانی است. به دلیل این گستردگی، هنوز مناطقی که مورد توجه قرار نگرفته­اند، یا کمتر در باب آنها پژوهشی صورت گرفته باشد، فراوان­اند. بررسی و شناخت تاریخ اقوام و ملل، آداب و رسوم و فرهنگ حاکم بر هر منطقه پوشاك و صنایع­دستی می­تواند جز تحقیقات جذاب در حوزه مردم­شناسی- انسان­شناسی و تبارشناسی باشد. علاوه بر معرف جنبه­هاي بی­شمار اجتماعی، اقتصادي، فرهنگی ما را با منابع عظیمی از تصاویر ناشناخته در تمامی این حوزه­ها مواجه می­سازد.

یکی از بارزترین نمونه­ي حیات انسان­ها و فرهنگشان در جامعه، پوشاك و فرم لباس­هاي یک جامعه است. به همین دلیل باید بدانیم پوشاك اقوام و سلیقه­ها و نوع دوخت و رنگ مدل­هاي مختلف لباس، بافت و انواع پارچه­ها و نقش پارچه­ها و جنسیت آن و تغییرات آن در سال­هاي متمادي چه بوده و به چه علت بوده است محیط و نقش طبقاتی اجتماعی و مشاغل و وظایف وابسته به آن و نقش مراسم سنتی و فرهنگی و داد و ستدهاي بین­المللی به خصوص در جنگ و ستیز و اقتباس سبک­هاي بیگانه پوشاك و غیره همه در به وجود آمدن فرم­ها و رنگ­هاي مختلف لباس تاثیر زیادي گذاشته است. پوشاك نشان از تحولات یک جامعه و بیانگر تفاوت­هایی است که میان اقشار آن جامعه وجود دارد.  لباس از بارزترین نمادهاي فرهنگی، مهم­ترین و مشخص­ترین مظاهر قومی و همچنین از سریع الانتقال­ترین نشانه­هاي فرهنگی است که به سرعت تحت تاثیر پدیده­هاي فرهنگ­پذیري در بین جوامع گوناگون انسانی قرار می­گیرد. لباس همواره نشانگر بخش عظیمی از نیازهاي مادي و معنوي انسان­ها بوده که دانش فرهنگی و تصورات و تفکرات و جهان­ینی یک گروه قومی را نشان می­دهد. محیط زیست طبیعی، نوع معیشت، روابط و منزلت­هاي اجتماعی، مواد و مصالح موجود در محیط زندگی از عواملی هستند که در شکل­گیري لباس دخالت دارند. باید گفت که در جاي جاي ایران اسلامی به واسطه وجود اقوام مختلف، از جمله می­توان انواع پوشاک را مشاهده کرد.

پوشاک مردم جامعه با استفاده از مجموعه علائم مادی، نظام ارتباطی فرهنگی ویژه‌ای را در میان آنان برقرار می‌کند. گاهی ارزش‌های نمادین موجود در جامعه‌های گوناگون در قالب لباس افراد، نمایان می‌گردد و نقش مهم و برجسته‌ای در پاسداری از هویت اجتماعی و فرهنگی آنها و دوام بخشیدن بدان در طول زندگی تاریخی نسل‌ها ایفا می‌کند. شاید در آغاز شکل‌گیری اجتماع‌های بشری، پوشاک صرفا جنبه حفاظتی داشته و برای مصون نگهداشتن بدن در برابر عوامل طبیعی و اقلیمی به کار می‌رفته است؛ ولی بعدها با گسترش باورهای دینی و فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی، کارکرد اجتماعی و فرهنگی، و عقاید دینی، کارکرد اجتماعی و فرهنگی و نمادین پوشاک، برجسته‌تر شد و لباس، بیش از هر چیزی نشان­دهنده هویت انسانی، اجتماعی و قومی انسان‌ها گشت.
اعضای هر جامعه از راه نشانه‌های نمادین جامه‌هایی که بر تن دارند، میان خود، نظام ارتباطی فرهنگی ویژه‌ای برقرار می‌نمایند. برای درک عملکرد اجتماعی و فرهنگی پوشاک در هویت­بخشی به اعضای جامعه باید با توجیه و تبیین چگونگی ارزش پوشاک در هویت اجتماعی و فرهنگی فرد و جمع در جامعه‌های گوناگون آشنا باشیم.

 

 

شاید بتوان گفت لباس طی دورانی طولانی در سه قالب لباس زیستی، لباس ملی و لباس سیال تحول‌ یافته است؛ به‌‌گونه‌اي که آیچر و هایگین معتقدند که «لباس و پوشش و زیورآلات به‌قدری برای انسان مهم است که تعریف انسان بدون آن‌ها تنها تعریفی ذهنی است». لباس ملی بیشتر محل بازنمایی هویت­­‌های گسترده‌­تری همچون قومیت، مذهب و جنسیت در سطحی کلان بوده است؛ از این ‌جهت هم مبین توانمندی­ فرهنگی و اقتصادی یک جامعه و نیز نشانگر سطوح کلان هویت‌هایی چون مردانگی، ملیت و ایمان در آن جامعه است. به‌همین دلیل پوشاک و نوع پوشش از جمله اصلی­‌ترین مولفه­‌های هویت در جوامع به‌حساب می­‌آید. با گذر از عصر روایت‌های کلان و سیال‌شدن زندگی روزمره به‌ویژه بعد از دهه­ ۱۹۶۰ و تغییرات اقتصادی در حوزه­ تولیدِ فوردیستی، لباس علاوه بر بازنمایی ساخت جنسی، ملی و مذهبی فرد یا یک‌گروه، نشانگر عناصر سیالی از هویت‌هایی است که خود را به میانجی بدن، لباس و اشکال سیالی از زندگی و میل بازنمایی می‌کنند. به همین خاطر است طی این دوره لباس سیال، پدیده­‌ای است که «نشان­‌دهنده­ پایگاه اجتماعی-اقتصادی، مذهبی، شغلی و احوال روحی، مطالبات و مواضع پوشندگان آن‌ها و برتابنده­ تفاوت‌های جنسی، سنی و جایگاه طبقاتی افراد در گروه‌های اجتماعی» گوناگون است.

نوع جنس، رنگ، طرز دوخت، شکل و فرم مربوط به تن‌پوش‌ها با مجموعه­‌ای از ارزش‌­ها و معیارهای فرهنگی، اخلاقی، معنوی و باورهای دینی و مذهبی و آرمانی درآمیخته است. پوشاک چنان در جامعه­‌شناسی و مردم‌­شناسی مهم است که امروزه از چیزی به نام زبان پوشاک سخن به میان می­‌آید. متفکران و جامعه­‌شناسان از زیمل و توشتاین وبلن گرفته تا متفکران پست‌مدرنی چون بوردیو و گیدنز، به بحث از پوشش و لباس و اهمیت آن در جامعه پرداخته‌­اند. پیر بوردیو، جامعه­‌شناس فرانسوی تحت تاثیر مصرف نمایشی ویلن و رویکردهای ساختارگرایانه­ فرانسوی سعی دارد نشان دهد که پوشاک تا چه‌اندازه بازنمای­ ساخت طبقاتی و اجتماعی گروه‌های اجتماعی، جنس­‌ها و خرده‌­فرهنگ­‌ها و انواع مقاومت‌ها و نافرمانی­‌هاست. به‌ نظر وی افراد در طبقات اجتماعی به اشکال گوناگونی از طریق مصرف لباس و البسه به بازنمایی طبقه­ خود و تمایز طبقاتی خود می­‌پردازند. چنانچه فردی که لباس­‌های مربوط به خود را از کمپانی شانل فرانسه یا از فندی انگلستان تهیه می­‌کند، بیش از آنکه در پی قابلیت‌های این کمپانی­‌ها در دوخت یا جنس پارچه باشد، در پی متمایز ساختن خود از طبقات پایین­‌تر یا هم­‌طبقه‌ای‌های خود است. با تاکید بر مفهوم نارسیس و خودشیفتگی در عصر نوین باید گفت که ما در دوران خودشیفتگی زندگی می­‌کنیم، به‌‌گونه‌اي که در این دوران لباس بیش از آنکه کارکرد حیاتی داشته باشد، امری است محصول هویت فردی و قدرت انتخاب فرد مدرن. در همین راستا اینتوستل معتقد است که در دنیای مدرن بیش از همه­ دوران‌ها بدن و لباس به امری مرتبط به هم مبدل شده­‌اند. چنانچه بدن و لباس به دو روی سیمای فرد تبدیل‌شده و نمی­‌توان بدنی بدون لباس و لباسی بدون بدن را به‌طور کامل و جامع مورد بررسی قرارداد. آنتونی گیدنز جامعه‌شناس انگلیسی، معتقد است که میان لباس و جایگاه و هویت فرد در اجتماع رابطه مستقیمي وجود دارد. گیدنز می‌گوید، در بسیاری از فرهنگ‌های پیشامدرن، سر و لباس در درجه‌ نخست، هویت اجتماعی و نه هویت فردی را مشخص می‌کرد اما امروزه لباس و هویت اجتماعی و فردی باهم قرینند. لباس در این حالت دارای دلالت‌های جنسیتی، پایگاه طبقاتی و منزلت حرفه‌ای نیز هست.

در ایران مفهوم لباس بعد از تحولات عصر مدرن در سطح وسیعی به یک‌شاخص هویتی و طبقاتی و طی چندسال اخیر به یک امر سیال مبدل شده است. سفرهای طولانی به اروپا و واردکردن کالاهای غربی در عصر قاجار و به‌ویژه در دوران ناصرالدین‌شاه از دوربین عکاسی گرفته تا لباس و عطر و چرخ‌خیاطی، همه و همه موجب شد تا رخسار زندگی ایرانی و سبک زندگی در شهرهایی چون تهران و تبریز و دیگر شهرها به یک‌باره دگرگون شود. اولین تغییرات را می‌­توان در این دوره در نوع پوشش مردمان مشاهده کرد؛ از عکس‌­ها و تصاویر طراحی‌شده در نقاشی­‌های این دوران می‌­توان پی برد که تغییرات قابل‌توجهی به نسبت دوره‌­های پیشین در پوشش و لباس مردم روی‌داده که در نوع خود قابل‌توجه است. در این دوره برای اولین بار طبقه­ نوظهورِ متوسط در شهرهای برزگ شکل گرفت. این طبقه بانیان تحول لباس در این شهرها و مناطق گوناگون ایران بودند. هر چند در بسیاری از مناطق همین طبقه و انتظارات و مطالبات سیاسی آن‌ها عامل استقبال سراسری مردم از پوشش غربیان و امحاي کامل پوشاک سنتی بودند. پوشاک سنتی(بومی و محلی) زنان و مردان، به میانجی تکنولوژی‌های مدرن و دستگاه‌های نوین تحول یافت و از خطر امحا رهایی یافت. هرچند این پوشاک همچنان حامل ویژگی­‌های لباس ملی یعنی نماینده­ هویت قومی و جنسیتی است اما با رشد هویت سیال و انواع خرده‌-فرهنگ­‌ها شاهد پوشاک سنتی با مدل­‌های سیال‌تری هستیم که خود نشانگر این ادعاست که هنوز کردها به‌طور خاص بخشی از مطالبات و مواضع خود را چه در سطوح سیاسی و اجتماعی و چه در قالب فردی به میانجی همین زبان پوشش و لباس‌شان به کرسی می‌نشانند. وشاک سنتی (بومی و محلی) در سطح وسیعی امروزه زبان ملی و سیال مردمانی هستند که چه به شکل آگاهانه و چه ناآگاهانه در موقعیتی قرارگرفته‌­اند که به میانجی همین لباس‌­ها (چه در اشکال سنتی و چه مدل­‌های نوین آن) در برابر هم صف‌­آرایی کرده‌­اند.

در نهایت مي­توان ادعا كرد كه با فرا رسيدن دنياي جديد، برخي از انـواع نمادهـاي ظـاهري و كردارهاي بدني اهميت خاص يافته­اند. در بسياري از عرصه­هاي فرهنگي پسامدرن، نمـاي ظـاهري بدن تابع استاندارهاي ثابتي بر معيارهاي سنتي مي­باشد و سبك و انتخاب لباس تا اندازه­اي ابزاري براي انتخاب فرديت بوده است. بـه نظـر لايـس، دوره اخيـر مدرنيتـه، فرهنـگ بصري و نمايشي است. ارزش تجاري پارچه­اي كه براي لباس انسان در جامعه­هاي امروز به كار مي­رود، بستگي به مـد روز بودن و اعتبار آوري آن دارد و كمتر به كاربرد مكانيكي آن براي پوشنده لباس مربوط مي شـود؛ از اين رو، بسيار عادي است كه شخص در يك محيط رسمي و غير عادي لباس ناراحـت بپوشـد تـا خوش­پوش جلوه كند. لباس خوب شاهد آشكاري بر موفقيت مالي است و در نتيجه شاهد بـر ارزش اجتماعي پوشنده آن است. لباس تشريفاتي و عالي، نه تنها گوياي آن هستند كه پوشنده مـي­توانـد براي مصرف كردن به نسبت زياد هزينه كند، نشان­دهنده آن نيز هست كه مـي­توانـد بـدون هـيچگونه تلاش توليدي، مصرف كند. در مقايسه با لباس مردان، لباس زنان بـراي نمـايش دادن و پرهيـز پوشنده از كارهاي توليدي پيشرفته­تر و تكامل يافته­تر است. اتلاف كالاها به صورت تظاهري و تن­آسايي تظاهري بيانگر پيروزي و نيروي برتر است. به باور زيمل عميق­ترين مشكل زندگي مدرن از اين امر ناشي مي­شـود كـه فرد مي­خواهد خود مختاري­اش را در برابر نيروهاي اجتماعي، سخت و شـديد حفـظ نمايـد. ايـن مسايل و مشكلات به خصوص در شهرهاي بزرگ ديده مي­شود. بنابراين، الگوهاي مصرف مدرن تـا حدودي مي­تواند نتيجه زندگي در شهرهاي بزرگ يا ديگر شهرها باشند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها