چنانچه شواهد نشان میدهد، نبض اتاق فکر ستاد تبلیغاتی نامزد اصلاحطلبان در انتخابات چهاردهم ریاست جمهوری را مجددا تکنوکراتهای همسو با حسن روحانی در دست گرفته و آنها هستند که با طراحی خود درصدد جهتدهی به گفتار و رفتار مسعود پزشکیان در فرآیند انتخابات جاری وجلب آرای مردم به نفع خویش هستند.حسن روحانی درانتخابات سال۹۲سوار بر موج تحریمهای غرب با قرار دادن موضوع پرونده هستهای به عنوان دال مرکزی کارزار انتخاباتی خود، با ایجاد یک دوقطبی کاملا موثر، بنیان فکری و برنامههای خود را بر محور سیاست خارجی بنا ساخت تا از این رهگذر بتواند مردم متضرر از تحریم را با آرزوی رفع آن به سمت خود جلب کند.
تفاوت امروز با آن روزها اما در این است که اینبار کارنامهای به قطر هشت سال دربرابر دیدگان مردم کاملا هویداست و نتیجه اتصال تمام شئون زندگی جامعه ایرانی به توافق با چند کشور خاص، از روز روشنتر است؛ بهویژه آنکه تغییر ریل آن مدل رفتار در سه سال گذشته نشان داد که کدام رویکرد به صلاح و صواب نزدیکتر بوده و منافع ملی را بیشتر محقق کرده است.
از آن سو،طی سالهای گذشته و پس از آنکه محور غربی- صهیونیستی به این فهم رسیده که توان تغییر نظام سیاسی در ایران و فروپاشی جمهوری اسلامی را ندارد، تمام تلاش خود را بر راهبرد«دولت ضعیف» متمرکز ساخته تا بهزعم خود ضمن کماثر کردن نقشآفرینی ایران در مناسبات منطقهای وبینالمللی، کشور را از داخل دچار ناکارآمدی کرده و از این رهگذر موجب کاهش سرمایه اجتماعی نظام وفرسایشی کردن ارکان آن شود.ازهمین جهت است که قطعا بازی خطرناک دوقطبیسازی برجامی باهدف رأیآوری از سوی جریان حاکم بر ستاد پزشکیان،خواسته یا ناخواسته مکمل راهبرد آمریکاییها برای موجسواری بر آینده کشوری است که تازه توانسته از زیر آوار تفکر برجاممحور،خود راخلاص کند وباافزایش مولفههای اقتداروقدرت ملی طعم تحقق منافع ملیرا بچشد.
در نقطه مقابل، نامزدهای جریان انقلاب با تبیین دقیق راهبرد کلان نظام در حوزه سیاست خارجی که منطبق با روح قانون اساسی و همراستا با سه اصل تغییرناپذیر عزت، حکمت و مصلحت است، کوشیدهاند ضمن تبیین دقیق برنامههای خود در این جهت، فضا را برای فهم دقیق آحاد مردم نسبت به رویکرد صحیح کشور در حوزه سیاست خارجی فراهم کنند.ناگفته پیداست، نگاهی که قانون اقدام راهبردی مجلس را به غلط مانعی بر سر توافق میبیند یا همگامی «میدان» و «دیپلماسی» را ناقض دستورالعملهای ادعایی حقوق بینالملل میپندارد، خواسته یا ناخواسته فهم درستی از منافع ملی در جهانی که قانون جنگل بر آن حاکم است، ندارد؛ حال آنکه به اذعان عموم کارشناسان بینالمللی، جایگاه امروز ایران اسلامی در نظام بینالملل، اتفاقا نتیجه نگاه و تفکری است که با فهم دقیق از مناسبات قدرت در جهان، توانسته خود را به عنوان یکی از قدرتهای نوظهور در نظم نوین جهانی تثبیت کند.