آیا نمایش‌های جدید می‌توانند موفقیت سال گذشته تئاتر را ادامه دهند؟

صحنه، بهاری می‌شود

در گفت‌وگوی «جام‌جم» با علیرضا کوشک‌جلالی مطرح شد

وحشی‌گری، ‌پنهان پشت لفافه تمدن

علیرضا کوشک‌جلالی نمایش «آرت» اثر یاسمینا رضا را این روزها در سالن ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایران‌شهر، روی صحنه برده است. آرت که در ایران با نام «هنر» نیز شناخته می‌شود ازسال۱۹۹۶تا سال۲۰۰۲در سالن‌های تئاتر بسیاری از شهرهای جهان روی صحنه رفته و جزو پرفروش‌ترین نمایش‌های سال‌های اخیر بوده است.
کد خبر: ۱۴۶۱۳۵۲
نویسنده سحر سلطانی - گروه فرهنگ و هنر
وحشی‌گری، ‌پنهان پشت لفافه تمدن
 
موضوع نمایش‌نامه آرت درباره چند دوست است که یکی از آنها تابلوی نقاشی مدرنی خریده که درواقع یک بوم خالی است، آنها بر سرنقاشی تابلو بحث و مشاجره می‌کنند و دوستی‌شان به‌هم می‌خورد. تم اصلی نمایشنامه آرت، خودفریبی انسان معاصر در برابر کالازدگی است. یاسمینا رضا در مقدمه این کتاب می‌گوید: «خودفریبی برای من بخش مهمی از زندگی است. خودفریبی امروز بر انسان‌ها حکومت می‌کند. خودفریبی عنصر مسلط نهاد بشری در جهان امروز است. خودفریبی تنها دروغ گفتن به دیگران نیست بلکه دروغ گفتن به خود است...». علیرضا کوشک‌جلالی که از کارگردانان پرکار ایرانی محسوب می‌شود، در سال‌های گذشته نمایش‌هایی همچون «پستچی پابلو نرودا»، «مسخ»، «بازرس»، «موسیو ابراهیم»، «خدای کشتار»، «پوزه چرمی»، «سیستم گرون هلم» و «جنون محض» را روی صحنه برده و در چند سال اخیر، توجه به‌خصوصی به امر آموزش تئاتر شهرستان‌ها داشته و به همراه هنرمندان شهرستانی، آثار متعددی روی صحنه برده است. به بهانه اجرای نمایش هنر، گفت‌وگویی با این هنرمند داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
وحشی‌گری، ‌پنهان پشت لفافه تمدن

 نمایش آرت چه میزان بیانگر هنر مصرفی امروز است یا در گستره‌ای بزرگ‌تر، جهان امروز را نمایندگی می‌کند؟
برخورد با تابلوی سفید و بحث‌های پیرامون هنر در این نمایش، تنها بهانه‌ای است برای یاسمینا رضا تا به جنگ دروغ به خود و دروغ به دیگران که ستون فقرات این متن است، برود. در حقیقت تم اصلی نمایشنامه آرت، خودفریبی و دروغ است. یاسمینا در این‌باره به خبرنگار گاردین می‌گوید: «خودفریبی و دروغ به دیگران برای من بخش مهمی از زندگی است و من امروز به‌خصوص آن را با دنبال کردن چهره‌های سیاسی می‌بینم. خودفریبی و دروغ امروز بر جهان حکومت می‌کند. خودفریبی عنصر مسلط نهاد بشری شده است. خودفریبی و دروغ گفتن به دیگران، شکلی از محافظت و ناشی از احساسات دیگر مثل احساس غرور، نخوت، ترس و درآمیختن با دیگران است.» یاسمینا در بیشتر آثارش به تحلیل و کالبدشکافی رفتار متظاهرانه ثروتمندان نوکیسه پرداخته و خشونت و وحشی‌گری‌هایی را که پشت لفافه تمدن پنهان شده، برملا کرده است. او مشکلات بسیار پیچیده روابط انسانی را با زبردستی خاصی در قالب کمدی مطرح می‌کند.
 
آیا مباحث چند لایه اخلاقی و اجتماعی که در آرت مطرح می‌شود، فقط در مورد جوامع پیشرفته است یا کشورهای در حال پیشرفت نیز مصداق‌ها و ما‌به‌ازاهای خودش را دارد؟
قطعا، با این‌که این نمایشنامه متنی جهانشمول است ولی ریشه اصلی در مشکلات جوامع اروپایی به‌خصوص فرانسه دارد. یک مسأله جالب در مورد برخورد روشنفکران در خمیرمایه این اثر به چشم می‌خورد. رضا در مورد آرت می‌گوید: «تراژدی این داستان، این نیست که سرج (یکی از شخصیت‌های نمایش) یک تابلو سفید خریده، بلکه مشکل اینجاست که دیگر نمی‌توان با او خندید.» این یعنی نقد روشنفکری و همین‌طور پیش‌زمینه این نمایشنامه را این‌گونه بیان می‌کند: «این اتفاق برای خودم افتاد. یکی از دوستانم تابلویی خرید سفید. او دکتر پوست بود و من از او قیمت تابلو را پرسیدم، و او در پاسخ گفت: ۲۰۰ هزار فرانک. من با صدای بلند زدم زیر خنده. او هم همین‌طور. ما دوست باقی موندیم، چون با هم خندیدیم. وقتی نمایشنامه رو خواند، باز هم خندید. اما این مسأله باعث نشد کماکان عاشق تابلوش نباشه.» حالا باید نگاهی به اطراف خودمان بیندازیم؛ با چند نفر از دوستانی که نظر مخالف ما را دارند، می‌شود خندید؟ کدام گروه و دسته‌ای وجود دارد که به نظر دیگران احترام بگذارد و همدیگر را متهم نکنند؟
 
خشونت در آرت هم وجود دارد. این خشونت را چقدر مشابه «خدای کشتار» نمایش دیگری که روی صحنه برده‌اید، می‌دانید؟ 
شباهت بسیار است ودرحقیقت این سبک یاسمینا رضا درنوشتن بود که در هنر و خدای کشتار بررسی شده است. او با یک موضوع ساده شروع می‌کند و آرام‌آرام خواننده و تماشاگر را به هزارتوی وحشتناک انسان‌های مزور و دورو هدایت و شخصیت‌ها را وادار می‌کند تا ماسک‌های «دمکرات، آزادیخواه و انسان‌دوستی‌شان‌» را یکی ‌یکی بر خاک بیفکنند تا ما انسان‌هایی ببینیم از نظر روحی لخت و عور؛ انسان‌هایی وحشی و خشن که برای رسیدن به قدرت و اثبات خویش به همه دروغ می‌گویند، حتی به خودشان. نگاهی به جهان بیندازید؛ عطر چندش‌آور دروغ همه را مست کرده، بوی جنگ همه جا پیچیده؛ جنگ‌هایی که ریشه در دروغ دارند، ریشه در شست‌وشوی مغزی جهان.
 
یاسمینا رضا امروز از چه جایگاهی در ادبیات نمایشی برخوردار است؟
رضا در تمام آثارش همه آنچه را که خود به‌عنوان ارزش‌های اجتماعی و عاطفی در ابتدای داستان مطرح می‌کند، به سخره می‌گیرد و مرز میان تمدن و وحشی‌گری را مخدوش می‌سازد. برخی منتقدان تئاتر معتقدند یاسمینا رضا، «تئاتر مردمی سطح بالا» را پایه گذاشته اما باید گفت که تئاتر مردمی همیشه «سطح بالا» بوده، زیرا اغلب نمایشنامه‌های کمدی، به‌ویژه کمدیا دلارته رنگ سیاسی داشتند. در کارهای آریستوفان، شکسپیر، مولیر، چخوف، چاپلین، وودی‌آلن و... شوخی و مزاح، با انتقادی برنده همراه است و همیشه یک وجه جدی در این کارها بوده است. امروزه تصور آدم‌ها از بوولوار تئاتر، فقط نمایشنامه‌های فکاهی و سبُک است. این واکنش نمونه‌وار بسیاری از منتقدان است که خندیدن را، سبک می‌دانند، گویی باید از خندیدن پرهیز کرد یا معتقدند نمایش خنده‌دار، سطح پایین است. این باقیمانده‌ عقب‌افتاده‌ زمانی است که تئاتر یک رسانه‌ هدایتگر بود و رنگ سیاسی خیلی شدیدی داشت. امروز دیگر این‌طور نیست. یاسمینا رضا، ژانر جدید خاصی را کشف نکرده، زیرا او در اغلب آثارش، روابط انسانی را دستمایه قرار داده است. برتولت برشت درباره رابطه تماشاگر با تئاتر می‌گوید: تماشاگر در بدو ورود به سالن به فکر تفریح است. او به تالار می‌آید که لذت ببرد. حال اگر چیزی هم یاد گرفت که اتفاق بسیار خوبی رخ داده است. این نظر از زبان نمایشنامه‌نویس و کارگردانی بیان شده که در نیمه اول قرن بیستم میلادی در آلمان، تئاتر حماسی را پایه‌گذاری کرد و در آثارش به طرح نکات اخلاقی و آموزنده می‌پرداخت. برشت سعی می‌کرد پیش از آن‌که مخاطبانش را به سوی همذات‌پنداری با قهرمانان نمایشنامه‌هایش سوق دهد، با استفاده از تکنیک فاصله‌گذاری آنها را بیشتر به تفکر و اندیشیدن وادارد. با این حال، هموست که از ضرورت تفریح و لذت‌بردن در جریان تماشای نمایش صحبت می‌کند. این چیزی است که آثار یاسمینا رضا، با رعایت آن توانسته هم محبوب انبوه تماشاگران شود و هم نظر موافق منتقدان هنری را برانگیزد.
 
این کمدی و تراژدی‌بودن متن در اجرا کار بسیار سختی است. فکر می‌کنید چقدر در این زمینه موفق بوده‌اید.
این فرم نمایش را سال‌هاست دنبال می‌کنم، چه در نوشتن و چه در کارگردانی. این‌که بتوان در نمایش‌هایی چون «جنون محض» و «آرت» مثل فیلم‌های چاپلین با یک چشم خندید و با چشم دیگر گریست، چالشی است که همیشه با آغوش باز به استقبال آن رفته‌ام.
 
طراحی صحنه‌ای که در نظر گرفته‌اید با کمتر نشانه‌های عینی وملموس  آمیخته است.چقدر این طراحی مینیمالیسم عمدی است؟
صحنه زاییده متن و نگاه کارگردان است، پس هرچه اشیا کمتر باشد، بازیگران، متن و کارگردانی بیشتر خود را نشان می‌دهند. من همیشه از هیاهوی بسیار برای هیچ گریزان بوده‌ام و حتی کارگردانان بزرگی مثل پیتر بروک هم عاشق صحنه خالی بودند.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها