کم کم با منوی قهوهها و شیکها و کیکها آشنا شدهایم و دیگر نمیخواهیم «بامدیریت جدید» را از منو سفارش بدهیم. خلاصه که کافه شده بخش ناگسستنی روزها و شبهای ما و محلِ خاطرههای تلخ و شیرین،پس یحتمل برایمان جالب باشد که این کافه که امروز این مختصات را دارد از کجا پدید آمده و چه سیری را گذرانده تا امروزه به این کافههایِ ادایی و غیر ادایی در سطح کشور و جهان تبدیل شده.امروز و اینجا قرار است قطار تاریخ را به عقب ببریم و کمی در کافههای قدیمی سیر کنیم.
اروپا و کافههای شورشی
وقتی ملت اروپا کمکم از خوابِ عمیق قرون وسطا بیدار شد و تلاش کرد با تولید علم، کمرِ کلیسا و آموزههای خرافی را بشکند، شروع کرد به مبارزه با نظامهای سلطنتی و کلیسایِ آن زمان؛ و این مبارزه از قشر تحصیل کرده و روشن فکر آغاز شد، این آدمها برای گپ و گفت و به اشتراک گذاشتن عقاید خود از مکانهایی استفاده میکردند و کنار هم جمع میشدند که رفته رفته به این محلها کافه گفته شد. به خصوص در جریان انقلاب کبیر فرانسه که جرقه انقلابهای لیبرالیستی و آزادیگرایانه اروپا بود، این اتفاق پررنگتر شد و بیشتر به رسمیت شناخته شد. کافیشاپها که در ابتدای امر بیشتر برای افراد متمول و برگزاری جشن و پایکوبی بود تبدیل به یک مکان ناب برای دورهمیهایِ سیاسی و جلسات اجتماعی شد.
کافه و پسا کرونا
پاندمی عجیب و غریب کرونا و آن سالهای تاریک، سبک زندگیمان را خیلی تغییر داد و همه چیز را به طرز غریبی آنلاین یا برخط کرد. کار کردنمان، درس خواندنمان، دیدارهایمان و تفریحاتمان همه به کلی مجازی شدند و ما ماندیم و یک صفحه پر نور که از داخلش باید کل زندگیمان را کنترل میکردیم، ما آن واکسنهای با برکت را زدیم و این ویروس منحوس رخت بربست اما همچنان یادگاریهایش برای ما باقی ماند. مثلا به صورت آنلاین کلاس برگزار کردن و دورکاری جزئی از زندگی خیلی از ما شد. حالا این روزها در دوران پسا کرونا به وفور و کرات شاهد کافههایی هستیم که اختصاصا برای همین کار تعبیه شدهاند و آدمهای زیادی که محل کار و کلاس و محل برگزاری مراسمات و قرارهای کاری و دوستانهشان همه و همه در این مکان صورت میگیرد. به نظر شما تا چند سال آینده کافهها چه تغییراتی میکنند؟
آغاز کافهنشینی در ایران
از آنجا که همیشه مرکز همه چیز برای پایتختنشینان است، حدود ۲۰۰ سال پیش اکثر شعرا و ادیبان در نصف جهان و پایتخت حکومتِ صفویان جمع میشدند و به نحوی اصفهان مهدِ هنر و فرهنگ و ادب ایران زمین بود، رفته رفته قهوهخانهها پدید آمد و محلی شد برای گرد هم نشستن شعرا و شعر خواندن و قهوه نوشیدن.و همین امر باعث به وجود آمدن سبکهایِ جدید در نظم فارسی شد. شاید برایتان جالب باشد که قهوهخانهها در آن زمان چه شمایلی داشتند اما باید بدانید این که جدیدا مد شده حیاط خانههای قدیمی را کافه میکنند امر جدیدی نیست و آن زمان قهوهخانه در فضای سرباز با حوض و باغچه بود و برنامههایی مثل نقالی و شاهنامهخوانی و قصهگویی و گاه روحوضی در آنجا اجرا میشد. توجه کنید که قهوهخانه فضایی کاملا مردانه بود.
نقطه عطف کافهنشینی در تاریخ ایران
با اشغال ایران توسط غربیها بعد از دوره قاجاریه، ظاهر قهوهخانههای ما هم تغییر کرد، انگلیسیها چای را وارد فرهنگ ما کردند و ایرانیهای قهوه خور را چای خور شدند. در این سالها کمکم کافهها پاتوق قشر فرهنگی و نویسندگان و شعرای ایرانی شد و کسانی مثل صادق هدایت، بزرگ علوی، سیمین دانشور، فروغ فرخزاد و … دورهم در کافهها جمع میشدند و درباره مسائل روز دنیا و بحثهای سیاسی و اجتماعی گفتوگو میکردند، کافهها بیشتر در مرکز شهر بود مثلا اگر سریال شهرزاد را دیده باشید یحتمل کافه نادری را خوب به خاطر دارید که فرهاد آن گردنبند مرغ آمین را بر گردن شهرزاد انداخت. آن کافه یکی از مهمترین کافههای آن دوران بود اما کافه و کافهنشینی هنوز آنقدر همه گیر نشده بود و خوانش اذهان عمومی از کافهنشینان افراد فرهیخته و روشنفکر و از ما بهتران بود.
کافهها در حال و هوای انقلاب
نمیدانم چرا اما انگار قهوه به اندیشههای انقلابی و جنجالی دامن میزند و پر و بالشان میدهد، کافهها همیشه نقش مهمی در جریانهای تاریخ معاصرمان داشتند از همان انقلاب فرانسه و اروپا بگیر تا انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در ایران، همانطور که گفته شد بعد از ورود غربیها کافهها بیشتر پاتوق افراد فرهیخته و روشنفکر بود و تازه شمایل غربی پیدا کرده بود مثلا زنان پا به پای مردان در محافل میآمدند و خیلی اوقات در کافهها رقص و رقاصه و آوازهخوان وجود داشت، از این نظر افراد انقلابی آن زمان که پایبند به دین و شریعت بودند تصور مثبتی از کافهها در ذهنشان نقش نبسته بود و در جریان انقلاب اسلامی و دهههای بعد از آن اکثرا فرمهای مشخصی از افراد به کافهها رفت و آمد داشتند و در اذهان مردم هنوز کلیشه اینکه فقط این افراد به کافهها میروند وجود داشت.
کافه، پدیدهای همهگیر
در سالهای اخیر به خصوص از دهه نود به بعد استقبال و رفت و آمد مردم به کافهها به طرز عجیبی گسترش پیدا کرد، عوامل متعددی در این اتفاق سهیم بودند؛ مثل کوچکتر و تنگتر شدن خانه، ارتباط کمتر با خانواده و فامیل و ارتباط بیشتر با دوستان و در کل سبک زندگی غربی ما را وادار کرد که بیشتر به کافهها رجوع کنیم و برای تازه کردن دیدار دوستانمان و حتی مراسم و تولدها هم از این فضا استفاده کنیم، از آن طرف سرمایهداران فارغ از تخصص و ذوق فرهنگی و هنری و صرفا به دلیل سودآوری به ساخت و تاسیس کافهها روی آوردند و امروزه تقریبا در هر سبکی و در هر منطقه و شهری به تعداد موهای سرمان میتوانیم کافه پیدا کنیم.