همراهی و همگامی ارتش و سپاه پاسدارن این روزها صحنه قدرت نظامی در جهان معاصر را چنان تغییر داده که تمام قدرتهای پوشالی جهانی به توان نظامی ایران صحه گذاشتند و گواه این ادعا نیز همین عملیات وعده صادق است.اما امروز ۲۹فروردین در تقویم رسمی کشور به نام روز ارتش جمهوری اسلامی نامگذاری شده است. روزی برای بزرگداشت خاطره رشادتهای امیران، افسران و سربازان دلاور ارتش که در دهههای اخیر با خلق حماسههایی تاریخی و ماندگار، شعار زیبای «ارتش فدای ملت» را نه در لفظ که در عمل واقعیت بخشیدهاند.شاید تصویری که درذهن بسیاری ازما ازارتشی بودن ونظامیگری نقش بسته است، تصویری یک بعدی است که در آن نظم و انضباطی خشک و محیطی عبوث و سخت جاری است، ولی واقعیت این است که ارتش ایران برخلاف بسیاری از ارتشهای جهان، در کنار انضباط و قانونمندی ستوده، پراست ازنیروهایی با روحیات وخلقیات لطیف که جنگ ودرگیری نظامی را با لحظات زیبای انسانی همراه کردهاند.جالب اینجاست که در میان نیروهای ارتش چه قبل و چه بعد از انقلاب، شاعران و داستاننویسان و ادبایی بودهاند که نظم مثالزدنی زندگی نظامی رابه نظم واژگان گره زدهاند ودرشعرها و داستانهایشان لحظات زیبایی را برای مخاطبان آفریدهاند. در شادباش این روز بزرگ، مروری داریم بر زندگی چند ادیب نامدار ارتشی.
شاعری که سرگرد شد
آنهایی که با ادبیات قبل از انقلاب بهخصوص تاریخ جلسات ادبی آشنایی دارند، حتما نام عبدالعلی نگارنده را شنیدهاند که یکی از مشهورترین جلسات ادبی ایران را تأسیس کرد و جلساتش به گردهمایی هفتگی شاعران بزرگ خراسان بدل شد. نگارنده، گرچه بهعنوان یکی از شاعران حلقه ادبی خراسان مشهور بود، خود زاده اصفهان بود. در سال ۱۲۷۸ در این شهر زاده شد و در این شهر و در عراق؛ فقه، اصول و ادبیات عرب آموخت و در همانجا فرانسه و انگلیسی یاد گرفت اما بهدلیل مشکلاتی به کشور بازگشت و به استخدام ارتش درآمد تا اینکه در سال ۱۳۳۶ با درجه سرگردی بازنشسته شد. او چنان در کار خود غرق بود که وقتی در سالهای جوانی برای خود تخلص انتخاب کرد، نخست «سرباز» تخلص میکرد، ولی بعد آن را به «نگارنده» تغییر داد. نگارنده در بازگشت به ایران، به مشهد رفت و در آنجا مقیم شد. در سال ۱۳۲۶ انجمن ادبی فردوسی را تأسیس کرد که بسیاری از شعرا و ادبای مشهور خراسان عضو آن بودند. خانه او به سرعت به محل رفت و آمد چهرههای برجسته ادبیات و فرهنگ خراسان در آن زمان تبدیل شد. علاوه بر رهبر انقلاب که در جوانی به همراه برادرشان آیتا... سیدمحمد خامنهای در این جلسات حضور داشتند، چهرههای مشهور دیگری چون محمدرضا شفیعی کدکنی، محمدرضا حکیمی، احمد کمالپور، محمد قهرمان، ذبیحا... صاحبکار، قاسم رسا، علیاکبر فیاض، احمدعلی رجایی، غلامحسین یوسفی، سیدجلالالدین آشتیانی، علی شریعتی، غلامرضا قدسینژاد، علی باقرزاده و... در این جلسات حضور داشتند.کتابهای نگارنده عبارتند از شرار اندیشه، رساله الفبای شعر (تحول در بحث عروض و اوزان شعری)، آیین من و مجموعه آثار عبدالعلی نگارنده که با تحقیق و تصحیح جواد هاشمی (تربت) در سال ۱۳۹۲ توسط انتشارات آرام دل منتشر شده است. زندهیاد استاد محمدرضا حکیمی مقدمه جامعی بر مجموعه «شرار اندیشه» نوشت و درباره این چهره و شعرش چنین اظهارنظر کرد: «گاهی در نازک خیالیهای غزل، نگارنده را در اوج مینگریم که ترانهاش به تارهای دل چنگ میزند و روح را از بن و بنیاد به ارتعاش میاندازد».اما دلیل عمده شهرت شعرهای نگارنده، توجه او به شعر آیینی بود. اینکه یکی از افسران ارتش شاهنشاهی، چنین اعتقادات مذهبی آشکاری داشته باشد و آن را بیان و منتشر کند، نشاندهنده اعتقاد و التزام او به اسلام و شیفتگیاش به اهل بیت(ع) است. نگارنده خود گفته بود:
به ملتی که مرامش بود مرام حسین
من احترام گذارم به احترام حسین
از آن جهت شده ایوان کربلا دل ما
که افتتاح شده از ازل به نام حسین
هنوز تشنه، بگرید چو آب مینوشد
هنوز میشنود گوش دل پیام حسین ...
زبان به موعظه بگشود و من نمیگویم
چه روی داد و چرا قطع شد کلام حسین
به باغ سرو خرامان به خاک خون میریخت
فتاد چون به زمین سرو خوشخرام حسین
نه چون حسین کسی سجده کرد در عالم
نه کس قیام نموده است چون قیام حسین
حسین بس که مقامش بلند مرتبه است
بهجز خدای نداند کسی مقام حسین
سرانجام سرگرد نگارنده در آبان ۱۳۴۷ در تهران بدرود حیات گفت و در قبرستان ابن بابویه شهر ری به خاک سپرده شد.
سرگرد نازنین به روایت رهبر
رهبرانقلاب در بیان خاطرات خود، به انجمن ارزشمند ادبی مشهد اشاره و از زندهیاد نگارنده با عنوان سرگرد بازنشسته و پیرمرد خیلی نازنین یاد کردهاند. ایشان گفتهاند: «چیزی که به او نمیآمد، این بود که یک روز سرگرد بوده باشد! همیشه من تعجب میکردم و میگفتم شما که سرگرد بودی، چه کار میکردی؟! مرد بسیار لطیفی بود. خانه او مرکز انجمن ادبی فردوسی بود که من هم هر وقت از قم به مشهد میآمدم، حتما در آن شرکت میکردم. یکی از کارهایی که آنجا انجام میگرفت، این بود که وقتی کسی غزلی یا قصیدهای میخواند، آن را ویراستاری طولی میکردند؛ یعنی میگفتند که جای این بیت اینجا نیست؛ جایش قبل از این بیت قبلی است. این، نکته مهمی است. ما بهترین شاعرها را در مشهد داشتیم. انصافا دریک دورهای شعرای مشهد ما در کشور بهترین بودند. ما همه را از نزدیک میشناختیم؛ شعرای مشهد جزو بهترینها بودند؛ هم قصیدهسراهاشان، هم غزلسراهاشان. در مشهد از اول تا آخر، درآن دورهای که این افراد روی کار آمدندوپرورش پیدا کردند، سه تا انجمن وجود داشت؛ یکیاش انجمن مرحوم نگارنده بود که توی خانه خود او تشکیل میشد.ایشان اجارهنشین هم بود وهرچندوقت یک بار خانهاش عوض میشد؛ لذا اینهایی که میخواستند شرکت کنند بروند توی آن خانه جدید، باید آدرس جدید میگرفتند. بنده آن وقت قم بودم. هر وقت مشهد میآمدم، حتما به آن جلسه میرفتم؛ تا بعد که ازقم برگشتم.این یک انجمن بود؛۱۵ ــ ۱۰نفر درآن شرکت میکردند.یک سماوری هم آنجاروشن بودکه چاییاش را خود مرحوم نگارنده میریخت.این آقای شفیعی کدکنی،میرزازاده، قهرمان،قدسی،اینها همه پرورش یافته همین جلسهاند.»
از نیروی هوایی به حوزه هنری
یکی دیگر ازشاعران ارتشی که او را متأسفانه سال گذشته از دست دادیم، استاد عباس براتیپور است. او متولد۱۳۲۲در تهران بود و بعد از اینکه دررشته ریاضی دیپلم گرفت، در سال۱۳۴۱به استخدام نیروی هوایی درآمد.براتیپور از اواخر دوران تحصیل در دبیرستان به شعر و شاعری علاقهمند شد و شعرش از همان ابتدا بهدلیل روحیه مذهبی شدیدی که داشت، در مدح و منقبت خاندان رسالت بود. در دوران خدمت بهعنوان افسر نیروی هوایی چندسالی برای آموزش دوبار به آمریکا اعزام شد و همانجا شاگرد ممتاز دوره تحصیلاتی افسران شد.براتیپور در کنار کار بهعنوان یک ارتشی، از همان دوران دانشآموزی کتابهای شعر شاعران متقدم را بهصورت جدی مطالعه میکرد ودانش ادبی اوباوجود اینکه رشته تحصیلی وکاریاش ادبیات نبود،بسیار بود. اتفاقا یکی از اتفاقات مهم در زندگی ادبی براتیپور با یک هنرمند ارتشی دیگر گره خورد. او زمانی در مشهد اقامت گزید و به همین دلیل به جلسات انجمن ادبی منزل استاد نگارنده میرفت و همین رفتوآمد و آشنایی با شاعران نامدار روزگار، دریچههای تازهای روی شعرش باز کرد.براتیپور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از شاعرانی بود که در حوزه هنری به فعالیت ادبی مشغول شد. او سالهای طولانی مدیریت جلسات شعر حوزه هنری رابه عهده داشت و علاوه بر این در بنیاد جانبازان و روزنامه رسالت نیز مسئولیت داشت و یکی از دغدغههای همیشگیاش،حمایت از جوانان و میدان دادن به آنها برای حضور در عرصه ادبیات جدی بود. همچنین او ازجمله کسانی بود که در پایهگذاری نشستهای دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامی نقش برجستهای داشت و۱۳سال مدیریت این جلسات را برعهده داشت.خود او درباره شکلگیری این جلسات گفته است: «آقا قبلا هم گفته بودند من دوست دارم یک جلسهای با شعرا داشته باشم، خب قبل از آن جلساتی داشتیم بعد از رحلت حضرت امام(ره)آقای زم به من گفتند: آقا چنین درخواستی دارند. گفتم اشکالی ندارد، یک تعدادی از شعرا راانتخاب کردیم وخدمت رهبر انقلاب رسیدیم. ـ اولین نشست بعد ازرحلت حضرت امام(ره)فکرکنم سال۶۸ یا۶۹ بود باحضور شاید ۱۰، ۱۵نفر.خیلی جالب است برایتان بگویم اولین جلسه که میخواستیم شرکت کنیم، مجری جلسه اول مرحوم اوستا بود شاید هفت هشت نفر بودیم؛ بنده، استاد سبزواری، استاد اوستا، مشفق و شاهرخی بود. خانم سپیده کاشانی و خانم وحیدی بودند. ما رفتیم و آقا بعد از احوالپرسی فرمودند: حالا شعر بخوانید، من و آقای اوستا گفتیم آقا کیفها و کتابهای ما راجلوی در ورودی گرفتهاند! سریع فرمودند: چه کسی گفته است بگیرند؟! بروید بیاورید، زود بروید. کیفها را همانجا نزدیک گذاشته بودند، بعد آوردند و یکی یکی شروع کردیم به شعر خواندن... .»
یاران چه غریبانه
شاید هیچ شعری به اندازه «یاران چه غریبانه رفتند از این خانه» نتوانسته باشد روایتگر مظلومیت رزمندگان ایرانی در دفاعمقدس باشد و به همین دلیل در ذهن و زبان مردم ماندگار شده است. این شعر را پرویز بیگی حبیبآبادی سروده است که او نیز یک ارتشی باسابقه است که بعد از چندین سال خدمت در نیروی هوایی، چندسال قبل بازنشسته شد. بیگی حبیبآبادی متولد ۱۳۳۳ در حبیبآباد برخوار اصفهان است و بعد از اینکه در سال ۱۳۵۲ دیپلم ریاضی را دریافت کرد، وارد نیروی هوایی شد و درطول جنگ تحمیلی از آسمان کشور در بخش پدافندی نیروی هوایی دفاع کرد.او در بیان خاطراتش از پیوند میان شغل خود و ادبیات گفته است: خیلی مواقع در مأموریتها جلسات شعرخوانی راه میانداختم. درسال ۷۱ با یک ناوچه به مدت دو ماه در آبهای خلیجفارس و اقیانوس هند مأموریت داشتیم. زندگی در دریا بسیار سخت است. من در این مأموریت جلسات شعرخوانی راه انداختم. آنجا متوجه شدم از پرسنل ناوچه که حدود ۲۰۰ نفر بودند، دو نفر استعداد خوبی در شعر و شاعری دارند. کمکشان کردم تا به شعر جدیتر بپردازند. در همان مدت مأموریت با مبانی شعر آشنا شدند.غریبانه(مجموعه شعر)، گل، غزل، گلوله(مجموعه شعر گردآوری شده)، تیغ، قلم، تغزل(مجموعه شعر گردآوری شده)، زخم، غزل، زاویه (مجموعه شعر گردآوری شده)، گزیده ادبیات معاصر(مجموعه شعر)، حماسههای همیشه(مجموعه چند جلدی پژوهشی درباره شعر دفاع مقدس، تاملی در تذکره نصرآبادی، تاملی در تذکره روز روشن، تاملی در تذکره تحفه سامی، تاملی در تذکره حدیقهالشعرا،تاملی در تذکره مجالس النفایس،سرگذشت یادها(زندگی نامه مشفق کاشانی)،درختی که میدود(مجموعه شعر)و...ازآثار این شاعر است.بیگی حبیبآبادی همچنین درعرصه مدیریت فرهنگی و ادبی سابقهای طولانی دارد و علاوه بر دبیری موفق چندین دوره کنگره شعر دفاع مقدس، انتشاراتی برای نشر تخصصی کتابهای شعر به نام فصل پنجم تأسیس کرده است.
روایتگر نبردهای دریایی
فیروز زنوزی جلالی، از داستاننویسان بنام روزگارما بود که اوهم لباس مقدس ارتش را برتن داشت، منتها او از دریادلان نیروی دریایی ارتش بود و به همین واسطه تعدادی از داستانهای خوب درباره نبردهای دریایی ارتش را نگاشته است. زنوزی جلالی در آبان ۱۳۲۹ در شهر خرمآباد به دنیا آمد و در۵اردیبهشت ۱۳۹۶درگذشت.او فعالیت ادبی خود را پیش از انقلاب با انتشار داستان و مقالاتی در مجله فردوسی آغاز کرد و بعد از انقلاب با انتشار چند مجموعه داستان و رمان و نیز حضور پررنگ در عرصه نقد ادبی و برگزاری کلاسهای داستاننویسی و داوری آثار جوایز و جشنوارههای ادبی به یکی از پرکارترین داستاننویسان کشور در دورهای طولانی تبدیل شد. او در خانوادهای نظامی به دنیا آمده بود وخود نیز از۲۰سالگی به عضویت نیروی دریایی ارتش درآمد. زندگی در بوشهر به دلیل شغلش، باعث شد برای غلبه بر رنج غربت به ادبیات پناه آورد و حاصل نوشتن و خواندنهای فراوانش، اولین داستانش«یک لحظه بیش نیست»بود که درفردوسی منتشرشد.زنوزی در عرصههای مختلف صاحب اثر است. در حوزه نمایشنامهنویسی میتوان از نمایشهای مثنوی کوچه، درختی در برزخ،غریبه، فاجعه نوزدهمین،تیغ برپشت، سلطان و کاتب، نماز، جُنگهای هنری دریا و... نام برد.همچنین فیلمنامههای شور و شیرین و این کوچولوی پردرد سر از او منتشر شده است.کتابهای باران برزمین سوخته:بررسی ونقد آثار احمد محمود وآسیبشناسی ادبیات داستانی معاصر آثاراو درزمینه نقدادبی است.از رمانهای زنوزی میتوان به مخلوق و قاعده بازی اشاره کرد که این دومی، درسال ۱۳۸۷برگزیده جایزه ادبی جلال آلاحمد شد.