این اثر،سرگذشت زندگی بانویی است متولد۱۳۳۰خورشیدی به نام اشرفسادات منتظری که مثل بسیاری از بانوان همنسل خود زندگی ساده و معمولی داشته است؛ در نوجوانی ازدواج سنتی داشته، آفتاب، مهتابندیده بوده، اهل مدارا و سازش با زندگی، وفادار به همسر، عاشق فرزندان و در یک کلام کدبانو و همسری فداکار بوده است. این تعریف اولیهای است که کتاب از یک زن بدون تحصیلات آکادمیک در دورهای که مرزبندی عمیق وشکاف جدی بین زنان جامعه ایرانی وجود داشته، به ما میدهد. اشرفسادات در این مرزبندی در طیف زنان مذهبی و سنتی قرار میگیرد.اما قصه این زن به پستوی خانه ومطبخ ختم نمیشود؛ او گرچه واحدهای درسی جنبش مدنی و مبارزه را در هیچ دانشگاه و گروه سیاسی نگذرانده اما دروجود خود چیزی به نام «من هستم» را بهخوبی به نمایش میگذارد.او در سطح زنانگی خود فرزندانی به دنیا میآورد ولی ازاتفاقات اطراف جامعه غافل نیست. «خانم سادات» در بستر اتفاقات سیاسی جامعه، زن مذهبی سجادهنشین و فارغ از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران نیست. اودغدغههای فرهنگی و مذهبی خود را دارد و میکوشد تا همراه مردم در این تحولات سهمی داشته باشد. گرچه همسرش در این راه چندان نقش فعالی ندارد اما مانع راه و حرکت «زن» نمیشود.
زنی آزادیخواه
قصه حضور شجاعانه اشرفسادات منتظری در تحولات سیاسی ایران در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از صف نماز جماعت مسجد شکل گرفت. مکانی که بستر تغییرات اندیشهای بسیاری از ایرانیان دهههای ۴۰ و ۵۰ بود. حضور او در راهپیماییها، خلاقیتهایی که برای پیشبرد اهداف خود پیاده میکرده، همراهکردن خواهران و بعدها همسرش برای حضور در میدان و حتی مهاجرتهای کوتاهمدت از قم به تهران برای حضور در صحنه مبارزات با پشتوانههای مذهبی و اندیشه ظلمستیزانه این زن همراه بوده است. اینکه زنی جوان با چند فرزند قد و نیمقد، در همه عرصههای سیاسی قبل و بعد از انقلاب ۵۷ حضور داشته، خواندنی است. اشرفسادات نه یک زن چریک و نه وابسته جریانهای سیاسی معاصر بوده، بلکه تنها زنی آزادیخواه بوده که میخواست کشور بر مدار دین و آزادی اداره شود، ظلم حاکمیت روح او را رنجانده و از یک زن خانهدار به زنی میداندار در عرصه مبارزه و بعد کمک به جبهه بدل شده است.
«تنها گریه کن» فقط قصه محمد نیست
میان قصه پرفرازونشیب زندگی خانم منتظری تولد یک پسر بهنام محمد با بیماری جدی مغزی اصل ماجرای کتاب است. محمد که به ادعای مادر، شفایافته رسولا... است، همدم و محرم راز مادر میشود و زمانی که پا به سن نوجوانی میگذارد، جنگ تحمیلی اوج میگیرد و او را وارد دنیای جدید مبارزه برای وطن و دین میکند. قصه شهادت محمد معماریان مثل قصه شهادت بسیاری از جوانان دهه ۶۰ غمانگیز و تاثیرگذار است. اما «تنها گریه کن» فقط قصه محمد نیست، قصه مادری است که او را تربیت کرده است. محمد مصداق سخن ناب علی(ع) است که «فرزندان ما آن چیزی نمیشوند که ما میخواهیم، بلکه آن کسی میشوند که ما هستیم». او مانند مادرش بهدنبال آزادی است. این همان خط سیری است که از کتاب میتوان دریافت. راوی و نویسنده کتاب تلاش خود را برای اثرگذاری نقش تربیتی مادر و پدر در تربیت فرزندان کردهاند که یکی از نکات ارزنده کتاب، تاکید بر همین نقش است؛ گرچه رنگ ولعاب جایگاه«حاجحبیب» بهعنوان همسرحامی اشرفسادات و پدر خانواده میتوانست پررنگتر باشد.موضوع زندگی اشرفسادات منتظری؛ مادر شهید محمد معماریان که خانه و زندگی خود را در دوران جنگ به پایگاه بسیج حضرت زهرا(س) تبدیل و زندگی خود و فرزندان را وقف خدمت به جبهه کرده، از چنان جذابیتی برخوردار است که میتوان سوژه تولیدات هنری دیگری فراتر از یک کتاب نحیف باشد. آنچه با مطالعه کتاب بهخوبی قابل درک است، اهتمام نویسنده به روایت سبک زندگی زنان دوران انقلاب و جنگ است. سبکی که گمشده زندگی امروز جامعه ماست و شاید بسیاری از ما در کودکی ناظر بیرونی آن در لباس آن دوران بودیم.
پراکندهگویی، خواننده را آزار میدهد!
ردپای توجه و دقت خانم اکرم اسلامی؛ نویسنده کتاب به دو مسأله مهم سبک زندگی زن مسلمان ایرانی در دوران دفاعمقدس و اهمیت تربیت فرزندان در بستر خانواده و جامعه را در تمام فصول کتاب میتوان دید. اما با وجود این ویژگی ارزنده و قابل تقدیر، آنچه هنگام «خواندن کتاب»، خواننده را درگیر میکند، پراکندهگوییهای راوی است. البته برای یک خانم مسن که مشکلات بسیاری را پشت سرگذاشته است، این امر کاملا طبیعی به نظر میرسد اما نویسنده اثر میتوانست با پرسشگریهای مداوم به راوی اجازه خروج از بحث را ندهد و هر فصل کتاب را در همان خط سیری که خود در نظر داشته، حفظ کند. این پراکندهگویی یکی از مشکلاتی است که با وجود جذابیت شخصیت و داستان زندگی خانم منتظری، خواننده کتاب را آزار میدهد.نکته دیگر اینکه، یکی از مسائلی که با وجود نقل ماجرا توسط راوی، نویسنده باید با زیرکی آن را به گونهای نقل میکرد که شائبهای در ذهن خواننده کتاب بر جای نگذارد، ماجرای رؤیای صادقه اشرفسادات در صبح عاشوراست. اصل رؤیای صادقه و دیدار با آیتا... گلپایگانی میتوانست پایان قصه خانم سادات کتاب باشد.