جامعه ایران هم با محتواها و حجم وسیعی از تمایزات قومی، دینی، فرهنگی و نژادی خود بزرگترین آزمایشگاه انسانی است که نشان میدهد چگونه وجوه گوناگون روابط مادی و معنوی درونی آن به صورت متلائم، ساختارمند یا خودبهخود و غیرساختارمند راه حفظ پیوند و بقا را پیدا کرده تا اجزای ضروری حیات اجتماعیاش با هم حیاتشان را تداوم بخشند و ایران و مردمش بر گرد نورانیترین باورها منسجم و بسیج شود و باقی بماند.این نظمبخشی خردمندانه جامعهای عاقل، عامل مهم تداوم یافتن آن بوده است. فرهنگ غنی ایرانی که کانون هدایتگر نگرش و معارف عمیق الهی اسلامی است بهخوبی این بقای شناختی را محقق کرده است. یکی از مهمترین ظهور اینقدرت انسجامبخشی در عمر من، زمانی پدیدار شد که محرم و عید همزمان شدند. بسیاری دچار پریشانی بودند که نکند مردم حرمت نگاه ندارند و بسیاری این دو را بهعنوان نماد مهمترین شادمانی و عزای ملی از یکسو و مذهبی از سوی دیگر دچار تعارض ماهوی میدیدند. بخشی از روشنفکران یا نیروهای ضد اسلام تبلیغ تضاد و تقابل میکردند اما حکیمان عارف که چشمی دیگر و فهمی دیگر داشتند، قصهای دیگر ساز کردند. آن زمان جلسهای هفتگی در خانه مهندس صالحی برگزار میشد که سخنرانی حاج اسماعیل دولابی بود و گاهی با لطفی همراه میشد و از لاهیجان به تهران میآمدم و در آن عمی و اصم شرکت میکردم. در اسفندماه در جلسهای حاج اسماعیل این مصادف شدن نوروز و عاشورا را با دیدی دیگر و چشمی دیگر و فهمی تکاندهنده مطرح کرد و گفت در قرین شدن این دو هیچ نگرانی وجود ندارد. دو عید با هم شدهاند و این لطف مضاعف است و سپس توضیح داد که عاشورا عید و عهد بزرگ عبودیت ناب و نمایش نابترین عبودیت انسان است و باطن آن همه عید و سرور و نشاط آدمی است در اثبات عشق بیکران به معبودش و آن برافروختگی چهره عاشقانه حسین که به دیدار و لقای یار میشتافت و پیروز و پیمانگزارانه به لحظه شهادت و دیدار یار نزدیک میشد، نشان آن نوروزی پیروز انسان بود و حیات جاودان و مرگناپذیر در آغوش دلدار و نوروز هم که آیه الهی رستاخیز و رویش و حیات طبیعت است در باطن عید حشر و دیدار ابدی و سبز شدن است و ماهیتی عاشورایی دارد و هیچ جدل تعارضی وجود ندارد و جدل از جهل است. درحقیقت مرحوم حاجاسماعیل دولابی، عارف واصل با معرفتی الهی/ اسلامی ناب و ژرف و خردی ایرانی و شکوهمند فرهنگی از انسجامبخشی بزرگ ارائه میدهد و ضمنا حیا و وقار ایرانی در عشق به حسین و سوء شهادتش، شهید را جزئی از شخصیت نوروز میکند.
فرهنگ انسجامبخش در تقارن سوء و سرور
تغبیری از عالمی ربانی درباره نوروز شنیدم که آن را نو شدن طبیعت بیان میکرد و عید حیوانی و رمضان را نو شدن جان و عیدی روحانی. با جسارت بگویم این درکی متافیزیکی و ارسطویی است و با معرفت قرآنی انطباق ندارد. در اسلام ما با طبیعت و ماوراالطبیعه یونانی روبهرو نیستیم. با ظاهر و باطن روبهروییم. جهان روح در دل جهان مادی جا دارد. چون روح درون جسم انسان. پس طبیعت هم کسانی از عالم غیب است و در آن خدا جاری است. به هر سو بنگرم کوه و در و دشت/ نشان از قامت رعنا تو بینم. چنین است که روح اصیل ایرانی به خورشید معرفت ژرف قرآنی در دلش تعارضی بین نوروز و ماه مبارک رمضان و روز طبیعت وروز شهادت امیرمومنان علیهالسلام نمیبیند.علی، آیتا...العظمی وآیتکبری است و۱۳فروردین هم روز آیتصغری روز طبیعت چون نشانه خداست. میماند فرهنگ انسجامبخش در این تقارن استجایی سوء و سرور.هر ایرانی شریفی که فرهنگمند است، میداند که شرف و حیا و ارادت به ساحت نور بزرگ حکم میکند در روز ۱۳فروردین به بیحیایی و حرامخواری نپردازد که هیچ انسان شریفی در اوقات عادی هم از شادی تعبیری چنین مبتذل ندارد و هر انسان فرهیخته تقارن استثنایی را لحاظ میکند. مردم دوزخی و لاابالی و شرابخوار و فاسد هم که همیشه شادیشان با حرام آمیخته و وقتی مزاحمت اجتماعی فراهم میکنند قانون راه مهارشان را روشن میکند.
رفراندوم مردم فرهنگمند
حقیقت آن است که امروز وجه دیگری از معناسازی جعلی در جامه ما مداخله میکند که ربطی نه به روح ایرانی دارد و نه به روح اسلامی مردم. دشمن غدار جهانی و وحشی و در کمین تکهپاره کردن ایران با تمام قوا میکوشد که اقشار ناتوان با فرهنگ رنگباخته و هویت از کف رفته و غربزده را به فساد بکشد و ابزار و غلام خود کند تا امکان تجدید بردگی و بازگشت سلطه شیطانی را به دست خود فراهم کنند. این نیروی شیطان بزرگ بهجای فرهنگ انسجامبخش، ضد فرهنگ بحرانزا و گسست و تفرقه کار را ترویج میکند و با نگاهی خصمانه به وانمودی تضاد بین۱۳فروردین و بهدر آمدن از خانه و گذراندن در دل طبیعت و بر خاک نشستن و سوگ شهادت انسان کامل علی امیرالمومنین علیهالسلام میپردازد. ملت ایران عروسک خیمهشببازی و ملتی بیریشه نیست که به هر سازی برقصد. او عمیقا با نشانها و اسمای نیکوی الهی پیوند ژرف و ناگسستنی دارد و برخلاف خودباختگان به ارزشهای اخلاقی و دینی پایبند است. چنین است که شب ۱۳فروردین مساجد و حسینیههای ایران پر از عاشقان خدا بود که شب قدر را و معنای بزرگش را وانهادند تا در جعل فرو روند. انسان کامل بود. آنان نور اولی و اول خداوند را در برابر بیایمانان و مشرکان و منافقان اندکشمار تنها ننهادند و این رفراندومی بود که مردم فرهنگمند پس دادند و دنبال روایت شیطان تفرقه و تجاوز نرفتند.
انسجام فرهنگی برای جهلزدایی
این پیروزی و آزمایش و نتایج عملی و زنده و پیش چشمش را چگونه پاس بداریم؟ با شناخت عالمانه، با دانشوری و ارائه فهمی صحیح و تعریفی درست ازانسجام فرهنگی وشناخت اهمیت عناصر آن. انسجام فرهنگی است که اجازه میدهد همه مجموعه مشترکات ارزشمند فرهنگ ایرانی را حفظ کنیم و بدانیم این مجموعه مادی و معنوی فرهنگی در اجتماعی معین و زمان و مکان مشخص کنونی نقش مهمی در گسترش تداوم یافتن کارکردی و شناختی ایران دارد.نظام ارزشهای شیعی از اصلیترین کانونهای معرفتی انسجامبخش است و اگر تفسیر عالمانه و عارفانه آن را که در نگاه مرجعیتهای اهل معرفتی چون امام و آقای بهجت و آقای دولابی و... جاری است دریابیم و بگذاریم بهترین وسیله برای ایستادگی و خنثی کردن درک مبتذل غربزدههای بیوطن است. واقعیت آن است که اسلام کارکردی و اجتهاد کاربردی با اشراف به مسائل جاری ما بسیار کند است. آزاداندیشی فقهی در حوزهها باید دامن زده شود و سخن ناب و نورانی به فرهنگ عمومی مردم بدل شود و جهلزدایی شود تا چنین اسلام آمریکایی وارد میدان نشود و مردم ایران را دچار دوزخ تفرقه و از خودبیگانگی و بیمعرفتی و دینزدایی نکند و مایه اغتشاش نشود.