کشف حجاب وقفه‌ای برای حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی بود
یک پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در گفتگو با جام جم آنلاین:

کشف حجاب وقفه‌ای برای حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی بود

علت تنفر فرقه‌های انحرافی از امیر کبیر چیست؟

سیاست مشت آهنین در برابر جنایات منحرفان

امروز ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ قمری سالروز اعدام میرزا علی محمد شیرازی بنیانگذار فرقه دست ساز بابیه است که همزمان با پیدایش این جریان انگلیسی، کشور درگیر برخی از تلاطمات سیاسی و اجتماعی شد.
کد خبر: ۱۴۴۸۳۶۵
نویسنده فتاح غلامی - جام جم آنلاین
 
سیاست مشت آهنین در برابر جنایات منحرفان
 
 
به گزارش جام جم آنلاین، زمانی که جانشینان شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی پایه گذاران شیخیه بر سر رهبری این جریان فکری با هم درگیر شدند، سیدعلی محمد نامی از شیراز که جزو شاگردان سیدکاظم محسوب می‌شد بعد از تنش در میان شیخیه، در سال ۱۲۵۹ قمری فرصت را مناسب دید و در جریان سفر از مکه به بوشهر خود را "رکن باب" یا نایب امام زمان نامید.
 
از این پس کسانی که دل در گرو او داشتند و افکار و عقاید عجیب و غریبش را پذیرفته بودند به عنوان پیروان فرقه بابیه در تاریخ معاصر ایران شناخته شدند. تاریخ شیعه البته تا پیش از این، خالی از ظهور و بروز چهره‌ها مدعی نمایندگی از جانب مهدی موعود (عج) نبود. هراز گاهی که شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه درگیر تلاطمات روزگار بود و قدرت‌های حاکم در نهایت ضعف و سستی قرار داشتند و زمانه با مردم سرسازگاری نداشت، این افراد با فرصت طلبی به طرح ادعا‌های خود می‌پرداختند و چند صباحی تقلایی می‌کردند و برخی از مردم ساده اندیش هم زودباورانه به جمع کوچک آن‌ها می‌پیوستند.
 
برغم تکاپو‌های اولیه این جریان‌های نوپدید شبه دینی و شکل گیری برخی تجمعات کم رمق از مجموعه حامیان، اما این مدعیان فروغ پرتلالویی نداشتند و با زد و خورد‌هایی که هم از جانب مردم و هم از سوی حاکمیت مستقر صورت می‌گرفت جمعشان پراکنده می‌شد و فرجام فرد مدعی هم چیزی جز یا فرار و تبعید یا زندان و اعدام نبود. 
 

فرقه سازی استعمار 

 
اگر تا قبل از دوره صفویه، مدعیان صرفا براساس ادعا‌های شخصی یا فهم خود از شرایط زمانی به طرح دیدگاه‌های خود می‌پرداختند و تقلایی می‌کردند و بعد‌ها مثل برق و باد هم از خاطره‌ها دور می‌شدند، اما اواخر دوره شاهان صفوی و زمانی که این سلسله در نهایت ضعف و فتور قرار داشت برخی از جریان‌های خطرناک که صرفا برداشت ظاهری از دین داشتند امکان جولان پیدا کردند و این روند در اواخر حکومت زندیه به اوج خود رسید.
 
نکته قابل تامل اینکه، قدرت‌های استعمارگر که از میانه حکومت صفوی، ایران و کشور‌های پیرامونی را محلی مناسبت برای تامین منافع خود می‌دانستند با شناخت دقیق از ریشه‌های قوی دینی در ببین مردم ایران به فکر ایجاد فرقه‌های جدید و دست ساز افتادند تا پیوند‌های میان جامعه و مذهب را تضعیف کنند. این حرکت که از قرن هیجدهم و نوزدهم میلادی در ایران و دیگر کشور‌های خاورمیانه شروع شد هدفی جز ایجاد انحراف در عقاید شیعه نداشت و طبعا برای رسیدن به این هدف باید میان علمای دینی به عنوان زعمای مذهب شیعه و مردم شکاف ایجاد می‌کردند. 
 

رشد جریان انحرافی در دورن فترت

 
در عقاید شیعه، مراجع تقلید به عنوان نایبان امام زمان شمرده می‌شدند و به همین خاطر، پروژه نابودکردن ساختار نیابت عامه مراجع تقلید در دستور کار جاسوسان و عوامل نفوذی در دستور کار غرب قرار داشت.  رشد جریان اخبارگری در مناطقی از حجاز و گسترش آن در برخی از نواحی ایران ریشه در چنین برنامه ریزی‌هایی قرار داشت. درباره شیخ احمد احسائی رهبر فرقه شیخیه حرف و حدیث بسیار است و به همین خاطر قضاوت و داوری درباره او و عقایدش کار مشکلی است، اما واقعیت آن است که عمده استناد جانشینان و شاگردانش به مبانی فکری او مربوط به بخش افکار خرافی و آمیخته به اوهام، مغالطه و غلوگرایی می‌شد که از عقل گرایی گریزان بود و به برداشت‌های شخصی از آموزه‌های دینی بسنده می‌کرد. 
 

من باب زمان هستم

 
دلبستگی به این فضای مالیخولیایی و همچنین تحریک برخی از عناصر نفوذی جریان استعمار در بین برخی از شاگردان احسایی و رشتی زمینه ساز طرح ادعا‌های بزرگ از سوی علی محمد شیرازی شد. 
 
ماجرای علی محمد باب البته تفاوت‌هایی با دیگر مدعیان مهدویت داشت. برابر با شرح حالی که از او در منابع متعدد آمده، علی محمد تحصیلات درخور و قابل توجهی در حوزه مباحث دینی نداشت و فهم و درک او از آموزه‌های مذهبی در حد کلیات بود و حتی به استناد آثاری که از او برجای مانده معلومات دست و پا شکسته‌ای در زبان و ادبیات عرب داشت، اما با وجود همه این کاستی‌ها به طرح ادعا‌هایی پرداخت که اساسا مرد میدان اثبات آن نبود. 
 
سیاست مشت آهنین در برابر جنایات باب و بهاء
 
او می‌گفت من باب زمان هستم و مردم برای پی بردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدس ازلی و ابدی باید به ناچار از این باب بگذرند و به حقیقت برسند، پس باید به من ایمان بیاورند تا به آن اسرار دست یابند. از زمانی که این ادعا توسط او مطرح شد مردم و علما شدیدا اعتراض کردند و به مقابله با او پرداختند. در همین مسیر مناظره‌هایی برگزار شد و در جریان این گفت و گوها، بی سوادی او در تلفظ و اعراب گذاری جملات عربی مشخص شد و به همین خاطر در ۱۲۶۱ قمری در بوشهر به دستور والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد. دستگیری دوم او در زمان محمدشاه قاجار بود که او را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در اطراف ارومیه آورند و سپس او را به تبریز تبعید کردند.
 
با وجود زندانی بودن باب، اما پیروان او به تکاپو‌های خود ادامه دادند. بابیان در زمانی به تشدید فعالیت خود پرداختند که کشور بواسطه فوت محمدشاه دومین پادشاه قاجار و بر سر تخت نشستن ناصرالدین شاه جوان در دوره‌ای از ناامنی و فساد بسر می‌برد. ایران آن زمان با شورش‌های داخلی زیادی شده بود و امنیت در حال رخ بستن از کشور بود. فرقه بابیه و متعاقب آن جریان نفوذی بهاییت در شرایطی کار خود را شروع کرد که مردم از نظر اقتصادی و اجتماعی سامان درستی نداشتند و از سویی دیگر، به خاطر مشکلات فراوانی که در کشور رخ داده بود سطح سواد و آگاهی مردم در سطوح پایینی بود. 
 
به عبارت دیگر زمانی بابیان فعالیت خود را شروع کردند که جامعه ایرانی از فساد و ظلم قاجاریه به تنگ آمده بود و برخی از افراد جامعه امید تغییر وضع موجود را داشتند. از سویی دیگر طرح ادعا‌هایی مبنی بر اینکه مریدان فرقه باب مبشر و مبلغ امام زمان هستند تصور می‌کردند که گرویدن به فرقه بابیه یعنی التزام به ولایت حضرت، ولی عصر و به همین خاطر برخی از افراد به امید بهبود وضعیت به فرقه بابیه گرایش پیدا کردند. 
 

فرقه گرایان خشونت طلب 

 
بابیه از زمان محمدشاه کار خودر ا شروع کرده بود، اما تحرکات جدی آن‌ها در دوره ناصرالدین شاه بود. چون در اوایل روی کار آمدن شاه جوان، برخی نواحی ایران درگیر شورش شد که مهمترین آن‌ها فتنه سالار بود. حسن خان سالار که پسردایی محمدشاه بود و در دوران پادشاهی او استانداری خراسان را به عهده داشت در جریان آشفتگی اوضاع از فصت استفاده کرد و طی پنج سال دست سه شورش زد. 
 
آغاز آشوب را باید دوران فترتی دانست که علی محمد شیرازی رهبر فرقه بابیه از این فرصت سوءاستفاده کرد و به نشر افکار و عقایدش پرداخت و پیروان این فرقه هم در بین مردم دست برای گرویدن به این جریان دست به تبلیغات وسیعی زدند. یکی از نمونه‌های مهم این تحرکات مربوط به فعالیت ملاحسین بشرویه و ملامحمدعلی بارفروشی از نزدیکان علی محمد باب می‌شد که در منطقه گسترده‌ای از مازندران، خراسان، زنجان و یزد شروع به اقدامات تبلیغی کرد و از هیچ گونه خشونتی هم فروگذار نبودند. 
 
در چنین شرایطی ناصرالدین شاه بر تخت سلطنت نشست و در اولین اقدام خود محمدتقی خان فراهانی معروف به امیرکبیر را به عنوان صدراعظم خود انتخاب کرد. 
 
تلاش‌های اصلاحی این چهره برجسته تاریخ در دوران سه ساله صدارت خود در حوزه امور داخلی و خارجی بسیار تاثیرگذار بود و منشا تحولاتی در کشور شد. یکی از مهمترین اقدامات او در این عرصه مقابله با فتنه بابیان بود. 
 
عباس اقبال آشتیانی مورخ تاریخ معاصر در کتاب خود با عنوان "برآمدن، زندگی، صدرات و فرجام کار میرزا تقی خان امیرکبیر" درباره تلاش موثر او در برخورد با تحرکات مسموم این جریان انحرافی می‌نویسد: امیرکبیر «با سیاست و درایت دریافت که این فتنه و آتش آن از گور انگلیسی‌ها برمی خیزد و اگر درصدد رفع آن برنیاید بنیان مملکت سست خواهد شد.»
 
این ارزیابی بخوبی نشان می‌دهد که امیرکبیر هم بخوبی دریافت بود که دو جریان استعماری روس و انگلیس برغم همه رقابت‌هایی که در ایران دارند درباره حمایت از بابیان متفق القول بودند و همین مساله هم حکایت از پشتیبانی پیدا و پنهان جریان سلطه از تحرکات این فرقه تازه تاسیس دارد. 
 
نوع برخورد شاه جوان البته در ابتدای کار تا حدودی منعطفانه بود، اما زمانی که در معرض یک واقعه تروریستی از سوی اعضای این جریان در مسیر کاروانش در منطقه نیاوران صورت گرفت و تفصیل آن با شرح کامل در روزنامه صور اسرافیل آمده است سیاست برخورد با فرقه را در پیش گرفت.  امیرکبیر آگاه بود که باید سر فتنه را بخواباند، چون اگر این روند ادامه داشته باشند کشور با معضل ناامنی گسترده مواجه خواهد شد. 
 
او با هوشیاری دریافته بود که تا باب زنده است اصحاب و پیروان او آرام نخواهند نشست. او البته خواهان اعدام محمدعلی باب بود، اما سیاست همراه با هوشمندی بود. از همین رو بعد از دستگیری او، امیرکبیر در پی آن بود که از طریق فتاوای علما حکم اعدام رئیس فرقه بابیه را اجرایی کند، اما رسیدن به یک نظر مشترک در ابتدای امر کاری دشوار به نظر می‌رسید، چون بخشی از علمای معتبر شیعی با توجه به آثار قلمی ادعا‌های علی محمد باب نه به این خاطر که افکار او را خطرناک نمی‌دانستند بلکه وی را شخصی دارای اختلالات فکری و عدم تعادل روحی و روانی تشخیص دادند و به همین خاطر تا مدتی تا نزدیک به دو سال از امضای حکم اعدام او خودداری کردند.
 
ابوالفضل گلپایگانی یکی از نویسندگان این فرقه در کتاب "کشف الغطا" به موضوع شکل گیری مجمعی از علما در تبریز اشاره می‌کند که درپی شکل گیری این مجمع، علی محمد باب را از زندان به این جلسه آوردند و در نهایت با اشاره به توبه نامه‌ای که از سوی باب نگاشته شده بود برخی علما این پاسخ را دادند که هر کدام از مدعیات علی محمد شیرازی به صورت جداگانه باعث ارتداد و موجب قتل است و آن چیزی که باعث تاخیر در صورت این حکم شده شبهه خبط دماغ و جنون است و اگر این شبهه برطرف شود باید احکام مرتد فطری را بر این فرد مدعی جاری کرد. 
 
امیرکبیر با هوشیاری دریافته بود که تا باب زنده است اصحاب و مریدانش آرام و آسوده نخواهند نشست و از این رو به شاه پیشنهاد داد که فتوای علما درباره مرتد بودن باب و اعدام او را به اجرا بگذارد. 
 
با این تصمیم علی محمد شیرازی را به همراه ملا محمدعلی زنوزی و سید حسن یزدی از قلعه چهریق به تبریز آوردند و پس از چند محاکمه و مناظره مجدد با او، محتوای مطالب مطرح شده در جلسات مناظره را به پیش حاجی میرزا باقر امام جمعه تبریز و ملا محمد ممقانی معروف به حجت الاسلام بردند. پس از سوال و جواب آن‌ها و نصیحتی که حجت الاسلام با باب مبنی بر توبه و بازگشت او داشت و امتناع باب فتوا به اعدام او دادند. با صدور این حکم، امیرکبیر دستور اعدام باب را صادر کرد و باب را از زندان بیرون آوردند و در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ تیرباران کردند. 
 
بعد از اعدام باب، موجی از نفرت درباره امیرکبیر طیفی از بابیان و بهاییان را فرا گرفت و این تنفر از اقدامات این صدراعظم برجسته ایران دوست تا امروز هم ادامه دارد.
در همین زمینه نورالدین چهاردهی در کتاب " باب کیست و سخن او چیست؟ " به دشمنی آشتی ناپذیر بابی‌ها و بهاییان نسبت به امیر کبیر اشاره می‌کند و می‌گوید آن‌ها این شخص بزرگ را لعن می‌فرستند و او را در حد یزید و شمر می‌شمارند.
 
در آثار بهاییان به خاطر مقاومت امیر کبیر در برابر این فتنه بزرگ توصیف‌های توهین آمیزی درباره او شده است و او را «اتابک سفاک بی باک» و «وزیر بی تدبیر» لقب دادند و حتی یکی از مورخان بهایی به نام اشراق خاوری در کتاب مطالع الانوار خود مدعی شده کشتن امیر نظام در حمام فین کاشان ناشی از عقوبتی است که او بواسطه اعدام باب و جلوگیری از کار بهابیان مرتکب شده است.
 
تردیدی نیست که اگر دوران صدارت امیرکبیر ادامه پیدا می‌کرد و او می‌توانست برنامه‌های اصلاحی خود در نظم امور و تدبیر سیاست داخلی کشور و نحوه تعاملات خارجی به مرحله اجرا بگذارد خسارات جبران ناپذیری متوجه فرق انحرافی می‌شد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها