از یک جایی به بعد ما باید یاد بگیریم که نقش والدینمان را برای خود ایفا و تربیت کنیم تا زندگی هدفمند و خوبی داشته باشیم. باید یاد بگیریم گاهی با تحکم به خود درونمان بگوییم: «هی! داریم با زندگیمان چه کار میکنیم و آمدنمان بهرچه بود؟ دیگر بساط عیش و نوش بس است و باید برای این زندگی کاری بکنیم.» یا گاهی با مهربانی برسرخودمان دست بکشیم و بگوییم:« ایول! کارت عالی بود؛ باز هم ادامه بده.» همیشه وجود یک والد، درونمان برای اینکه اگر جای اشتباهی رفتیم آژیر خطر بکشد و سر به راهمان کند، لازم است. پس امروز و اینجا میخواهیم راجع به تربیت صحبت کنیم اما نگران نباشید دمپایی در کار نیست... .
به خودت جایزه بده!
مهمترین کاری که والدینمان برای تربیت ما انجام میدهند، تنبیه و تشویق است. مثلا ما از شکم مادر تازه بیرون آمده نمیدانستیم چه کاری خوب است و چه کاری بد! رفتهرفته با هرتنبیه و تشویقی که شدیم یاد گرفتیم کارهایی که در ازای آنها قاقالیلی و شکلات و بستنی و عروسک میگیریم خوب هستند و کارهایی که در ازای آنها «برو اتاقت به کارهای بدت فکر کن»میشنویم بد هستند. پس مهم است که حالا خودمان این تنبیه و تشویق را برای خود داشته باشیم. برای تشویق کردن خودمان، باید اول یک سری اهداف هرچند کوچک و در حد تمیز کردن کشوی میزمان ترتیب بدهیم که وقتی به آنها رسیدیم، پاداش بگیریم. پاداش هم کارهایی هستند که از انجام دادنش لذت میبریم؛ مثلا فیلم دیدن، کتاب خواندن، آشپزی و... پس از این به بعد با خودت قرار بگذار که به هر هدف کوچکی رسیدی وآن راتیک زدی،در ازای آن یک جایزه هرچندکوچک به خودت بدهی تاموتور انگیزهات را روشن نگهدارد.
سیستم نوازش سخت!
گاهی هم لازم است خودمان را تنبیه کنیم. منتها چیزی که این بین خیلی اهمیت دارد، این است که ما نباید خودمان را زیاد سرزنش کنیم و به خودمان دائم سرکوفت بزنیم. چیزی که این روزها مثل نقل و نبات ریخته است، آدمهایی هستند که از بس خودشان را تنبیه کردند دیگر حتی آدمی که در آینه میبینند را هم به خاطر اشتباهاتش دوست ندارند و باید ساعتها پیش مشاور و روانشناس بروند تا به خود شفقتی برسند. این را فراموش نکنید که شما فقط خودتان را دارید، پس باید با کسی که همیشه همراهتان است دوست باشید! اما ازاینها گذشته باخندهای شیطانی میخواهم بگویم که گاهی هم لازم است گوش خودمان را بپیچانیم وخودمان حسابمان را برسیم؛ قبل از آنکه خدا به حسابمان برسد. سیستم تنبیه خود اینطور است که اگر کاری کردید که خلاف مواضعتان بود، خودتان را با انجام ندادن کاری که دوست دارید تنبیه کنید. مثلا آن شب سریال موردعلاقهتان را نبینید یا به دورهمی با دوستانتان نروید یا بستنیای که در فریزر جاساز کرده بودید تا برادرتان پیدا نکند رانخورید! البته اگرتقوایش را داشته باشید که از خیر بستنی بگذرید!
عادت خوب بساز!
وقتی بحث از عادتسازی و روتین میشود شاید کمی تصاویر و حرفهای زردی که این روزها بازار داغی هم در مجازیات دارد، به ذهنتان بیاید مثل: روتین حرفهایها اینجوریه! پنج صبح بیدار شو! و... . اما باید یک جا مرز بین حرفهای زرد و غیر زرد مشخص شود. چیزی که حقیقت علمی دارد این است که رفتارهای ما، زندگی ما را شکل میدهند؛ پس مهم هستند و رفتارهایی که هرروز آنها را تکرار میکنیم، قطعا تأثیرات عمیقتری هم خواهند گذاشت. لذا لازم است برای تربیت خودمان عادات درست و مفیدی قرار بدهیم. عادت مفید را چه چیز تعیین میکند؟ کارهایی که به سلامتی روح و جسم ما کمک میکند، قطعا مفید هستند و باید دقایقی از یک روزمان را به خودشان اختصاص بدهند. حالا این کارها را بر حسب خودتان انتخاب کنید. مثلا کسی با بدنسازی روحش تازه میشود و کسی با مراقبه و مدیتیشن. مهم این است که با تشویق و تنبیه خودتان بر آنها استمرار داشته باشید.
حیا کن، عادت بد رو رها کن!
یک چرخ و فلکی برای هر عادتی که انجام میدهیم، وجود دارد. اتاقک اول چرخوفلک محرکی است که ما با دیدن و شنیدن و حس کردن آن محرک ولعمان به آن کار برانگیخته میشود، پاداش و دوپامینی که آن کار قرار است در ما ترشح شود را تصور میکنیم، پس انگیزه پیدا میکنیم تا آن کار را انجام دهیم. اتاقک بعدی این است که به ولعمان پاسخ میدهیم و در نهایت و در اوج به پاداش میرسیم و دوباره روزی از نو. حالا شما عادت بدی مثل مصرف سیگار یا اعتیاد به کافئین را در نظر بگیرید. وقتی چرخهاش را بدانیم، قطع کردن این ریسمان هم کارراحتتری میشود.چون میدانیم در ابتدا باید محرک را از بین ببریم. مثلا با دوستانی که اهل دودودم هستند،نشست وبرخاست نکنیم یا خیلی بهکافه نرویم ودستگاه قهوهساز را برای مدتیازدیدمانبرداریم. دروهله بعدی جایگزین کردن یک عادت خوب به حذف عادت بد کمکمیکند. مثلا اگرهمین چرخه راراجع به ورزش کردن داشته باشیم چه؟ با دیدن وسایل ورزشی برانگیخته شویم و ورزش کنیم وبعد به پاداش ورضایت درونی برسیم؛ آنوقت احتمالا با خودتان هم بیشتر حال بکنید!
تربیتپذیر باش!
نمیدانم آن دست از آدمهایی که مثل سنگ سفت هستند و هیچ حرفی را از هیچ کس نمیپذیرند و گمان میکنند قبله عالم هستند را دیدهاید یا نه؟! ولی شما از آنها نباشید. یک بخشی از تربیت ما درمسیر گوشزدها و نصایحی است که میشنویم. میدانم که لحن کسی که دارد ما را نصیحت میکند، خیلی مهم است اما اگر حرفی را میشنویم پنبه در گوشمان نگذاریم؛ شاید نکتهای آن لابهلا به دردمان خورد. مثلا اگر دوستتان با لحنی صمیمانه و به دور از جمع به شما میگوید:« کاش فلان حرف را به اقدس نمیزدی» نگویید:« خیلی خوب کردم و باز هم میکنم!» کمی منعطفتر باشید و حداقل به آن موضوع فکر کنید. شاید واقعا اشتباه از سمت شما بوده واتفاقا شما باید ازآن دوست ممنون باشید که شمارادربهتر شدن خودتان یاری داده است.چون دوست، کسی نیست که همیشه تصدیقمان کند بلکه کسی است که با ما صداقت داشته باشد.این را امام صادق(ع) گفتهاند. القصه که پذیرا باشید تا کامروا شوید.