به گزارش خبرنگار جامجم، تحقیقات جنایی در این پرونده از اردیبهشت امسال و با گزارش ناپدیدشدن مرد میانسالی در پاکدشت آغاز شد. همسر این مرد در تحقیقات گفت: شوهرم با خودروی پژوی خود مسافرکشی میکند. دیروز برای کار از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. تلفنهمراهش هم خاموش است. نگرانش هستم و میترسم بلایی سر او آمده باشد.
پس ازاین شکایت، تحقیقات برای یافتن مرد میانسال به اسم فرهاد آغاز شد. با بررسی تماسهای فرهاد مشخص شد او آخرینبار با پسر جوانی بهنام اشکان تماس گرفته است. از سوی دیگر خودروی پژو در مقابل خانهای پیدا شد که بررسی فیلم دوربینهای مداربسته نشان داد فرهاد به خانهای در همان حوالی رفته است. زنی همراه پسرش دراین خانه زندگی میکردند که با تمرکز تحقیقات روی آنها دریافتند پسر جوان همان اشکان است.
مادروپسر دستگیر شدند که زن۵۰ساله در تحقیقات لب به اعتراف گشود و گفت: «من شاغلم و با خودروی کرایهای سر کار میروم. پسرم قصد خرید خودرو داشت. یک روزکه سوارماشین فرهاد شده بودم، متوجه شدم قصد فروش خودروی خود را دارد. بههمینخاطر او را برای معامله به خانه دعوت کردم. فرهاد واشکان درحال صحبت برای معامله خودرو بودندکه من به سرویسبهداشتی رفتم. وقتی برگشتم، آنها درگیر شده بودند. اشکان سیمی را دور گردن فرهاد انداخت و خفهاش کرد. شبانه جسد را به بیابانهای پاکدشت برده و رها کردیم.»
پس از این اعترافات، ماموران جسد راننده را کشف کرده و برای تعیین علت مرگ به پزشکیقانونی انتقال دادند.اشکان وقتی راز قتل را فاششده دید، ادعای عجیبی را مطرح کردوگفت: «من درزندگی با افراد زیادی در رفتوآمدم و بههمینخاطر شخصیتشناسی خوبی دارم. آن روز با دیدن فرهاد متوجه شدم او برای معامله ماشین به خانه ما نیامده و به مادرم نظر دارد. بههمینخاطر عصبانی شده و او را خفهکردم.»
پس از اعتراف به این جنایت و بازسازی صحنه قتل، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد و مادر و پسر در شعبه دهم از خود دفاع کردند. در ابتدای جلسه دادگاه، اولیایدم مقتول برای اشکان قصاص و برای مادرش اشد مجازات را خواستند.سپس اشکان در جایگاه ایستاد و ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: «آنروز فرهاد به خانهمان آمده بود تا ماشینش را بخرم. بعد از توافقهای اولیه به پارکینگ رفتم تا مدارک را از ماشین بیاورم. وقتی برگشتم صحنه بدی را دیدم. مادرم و فرهاد شرایط خوبی نداشتند. مادرم را به داخل اتاق هل داده و سیم شارژر را دور گردن فرهاد پیچیدم و خفهاش کردم. من قتل را قبول دارم و پشیمان نیستم. بهخاطر غیرتم مرتکب قتل شدم. بعد از قتل مادرم فقط در انتقال جسد به من کمک کرد.»
مادر اشکان که با قرار وثیقه آزاد بود، در جایگاه ایستاد و اتهام قتل را رد کرد و گفت: «وقتی فرهاد و اشکان درگیر شدند، پسرم مرا به داخل اتاق هل داد و در را به رویم قفل کرد. نمیتوانستم خارج شوم. وقتی اشکان در را باز کرد با جسد فرهاد روبهرو شدم. در انتقال جسد کمک کردم اما در قتل نقشی نداشتم.»
پس از آخرین دفاعیات متهمان و وکلای آنها، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.