حمید خوشآیند با نظارت احد کریمخانی دست بهکار شد تا این خواسته را جامه عمل بپوشاند و حاصلش شد کتابی با نام «نفوذ در عصر پهلوی». نشست بررسی این کتاب را چند روز قبل از آغاز دهه فجر در کافهکتاب زیتون با حضور تعدادی از اهالی کتاب و تاریخ به همت دوستان انتشارات خطمقدم برگزار کردیم و حالا، گزارش مشروح آن، در این روزهای شاد و فرحبخش پیش روی شماست.
پیگیری نفوذ، تأکید رهبری
بحث نفوذ موضوعی کاملا شفاف و روشن است. ما دو بحث در این حوزه داریم. اگر دستهبندی کنیم دو نوع نفوذ داریم. یکی نفوذ بعد از انقلاب و در مقطع کنونی است و دیگری بحث نفوذ در عصر پهلوی است که در مورد آن هم گفته شده و کتابهایی نوشته شدهاست. در سال ۹۹ با حجتالاسلام علی شیرازی (نماینده سابق ولیفقیه در سپاه قدس) جلسهای داشتیم. ایشان درخواست جلسهای دادند و گفتند چند نفر بیاییم و دوستانی که در حوزه تالیف و تحلیل و... کار کرده بودند در آن جلسه بودیم. ظاهرا ایشان با رهبر معظم انقلاب جلسهای داشتند و پیرامون همین مسائل تاریخ انقلاب و... در جمع محدودی گفتوگویی انجام شد و رهبر انقلاب بحثی را باز کردند و گفتند یکی از دغدغههایی که من دارم، بحث نفوذ است؛ آن هم نفوذ در عصر پهلوی، روی این موضوع کار شود و در اختیار نهادهای مختلف، دانشگاهها و افکار عمومی قرار بگیرد. این ماموریت به ما محول شد. آقای کریمخانی نیز بهعنوان ناظر در این کار حضور داشتند.
چرا این مطالب را دوباره جمع کنیم؟!
کار را شروع کردیم و حدود دو سال طول کشید. ابتدای کارسؤالی برای من پیش آمده بود. کتابهای مختلفی چاپ شده و نقلقول از دوره پهلوی زیاد است. چه نیازی است که ما بنشینیم و این مطالب را دوباره جمع کنیم؟! به نوعی تکرار مکررات است، ولی هر چه کار جلو میرفت متوجه میشدیم اسناد و مطالب و موضوعاتی وجود دارد که شاید در کمتر جایی گفته و نوشته شدهاست و اگر نوشته شده دسترسی به آنها آسان نیست. یکسری اسناد و مدارک از نهادهای مختلف گرفتیم. به مرکز اسناد انقلاب اسلامی و دیگر مراکز هم رفتیم، ولی ما بهعنوان پژوهشگر میتوانستیم به این اسناد و مدارک دسترسی پیدا کنیم و دانشجو یا فردی عادی نمیتواند به این اسناد دسترسی پیدا کند.
حجم انبوهی از دادهها
ما با حجم انبوهی از دادههای پراکنده مواجه شدیم و به ذهن من رسید اگر کسی بخواهد در مورد نفوذ در عصر پهلوی وقت بگذارد و مطالعه کند، هم زمانبر است و هم از حوصله آن فرد خارج است. منابع زیاد بود و از این لحاظ سختی کار وجود داشت. یکسری از مطالب را نمیشد گفت. به مواردی برمیخوردیم و میخواستیم راجع به برخی چهرهها بنویسیم، ولی نمیشد چون چهرههای شاخصی بودند. من بررسی کردم و متوجه شدم از دوره قاجاریه تا پایان دوره پهلوی در طول ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال، ۸۶ صدراعظم و نخستوزیر داشتیم که به استثنای سهنفر از آنها که یکی امیرکبیر بود، بقیه نفوذی بودند. عمدتا از انگلیس خط میگرفتند. وقتی خاطرات فرح را میخوانید با حجم انبوهی از خاطرات روبهرو میشوید، ولی در آن کتاب تنها یکی دو خط به درد کار ما میخورد و به نفوذ اشاره میشد.
برای تفکیک این مطالب، تعریف شما از نفوذ چه بود؟
نفوذ تعریف مشخصی دارد. در ادبیات سیاسی یک تعریف از نفوذ وجود دارد و در بحث مطالعات تاریخی نیز تعریف دیگری وجود دارد. آنچه در ذهن من بود و در این کتاب نیز اشاره شد، «اعمال قدرت به صورت نرم» بود؛ بدون اینکه شخص متوجه شود. در دوره پهلوی هم اِعمال قدرت وجود داشت بدون اینکه ارکان مختلف نظام سیاسی متوجه شوند. برخی جاها بسیار آشکار بود و میتوان در دوره پهلوی از نفوذ آشکار صحبت کرد. مثلا در صحبت از هویدا که به طورآشکاری شخصیتی نفوذی بود یا تمامی نخستوزیرها که بدون استثنا نفوذی بودند.
اینکه یک نفر به طورمستقیم به جایی مامور شود، مدلی فراگیرتر بوده یا آن فرد درحین کار خود مجبور به هماهنگی با سیستم بود؟
وقتی کتاب مطالعه شود کاملا مشخص است درمواردی به طور مستقیم میآمدند وهماهنگی وجود داشت. وقتی نظام پهلوی روی کار آمد از دوره رضاخان وازسال۱۲۹۹ با توجه به تجربه دوره قاجار و اتفاقاتی که باعث شد برخی از چهرهها، شخصیتها و نفرات از بین بروند و سقوط کنند برخی خود را وصل میکردند و با آمریکاییها و انگلیسیها همکاری میکردند. مخصوصا قبل از کودتای ۲۸مرداد ۸۰درصد کار در دست انگلیسیها بود. وقتی وضعیت داخل و دربار را مساعد نمیدیدند و متوجه میشدند اعتراضاتی وجود دارد، فرد هماهنگ میشد، صحبتی میکردند و بدهبستانی وجود داشت.
ملی کردن نفت برای درآمد دولت!
در مقطع دیگری از دوره پهلوی، در بحث نفوذ، قدرتها که دو قدرت آمریکا و انگلیس و به طور محدودی نیز اسرائیل بودند، بنا به تشخیص خود عمل میکردند. مصدق فردی فراماسونر بود ومدتی دراین حوزه فعال بود. درطراحی کودتای اسفند ۱۲۹۹ که رضاخان بر سر کار بیاید، شش تا هفت نفر فعال بودندکه یکی مصدق بود. در مجلس پنجم شورای ملی نیز رضاخان مقطعی قهر کرد و خانهنشین شد و فرصتی بود تا کنار گذاشته شود. ولی مصدق ازجمله افرادی بود که با رضاخان صحبت کرد و گفت ما غیر از شما کسی را نداریم و او را مجددا به رأس کار آورد. البته مصدق فردی متعادلتر بود و دیدگاههای مستقلتری داشت. مصدق با انگلیسیها پدرکشتگی نداشت بلکه فردی بود که به دنبال قدرت بود و طرح و نقشه راهی را در ذهن خود تعریف کرده بود و فضای مشکلات کشور را بررسی کرده بود. مصدق نفت را ملی کرد تا منبع درآمد دولتش مشخص شود.در مورد نفوذ، در زمانی حالت بینابینی بود و هم خودشان مشخص میکردند و هم طرف میرفت با آنها میبست. با دربار هماهنگیهایی میشد و اعلام میشد که این گزینه ما است و ازنظر ماخوب است و ملاحظات شما درباره این شخص باید در چارچوب ملاحظات ما باشد.
اگر این کتاب به طور کامل مطالعه شود پاسخی بر این سئوال خواهد بود که چرا انقلاب شد؟
اگر این کتاب را از صفر تا صد بخوانید، وحشت میکنید. نفوذ داریم تا نفوذ؛ نه با این حد و حجم و در این سطح! محمدرضا به سوییس رفت تا در دانشکده نظامی درس بخواند. منشاء نفوذ در ایران بیشتر در حوزههای نظامی، تسلیحاتی و امنیتی بود. آن زمان حوزه امنیتی چندان باب نبود و از دوره قاجار و ناصرالدین شاه، منشاء نظامی بود. رضاخان روحیهای خاص داشت و میخواست به عنوان فرمانده عالی نظامی با قدرت وباعظمت خود را نشان بدهد لذادوست داشت بچههای خود را به دانشکدههای عالی نظامی در کشورهای اروپایی بفرستد. انگلیسیها ازهمان دانشکده، مستخدمی را درکنار محمدرضا پهلوی قرار داده بودند. فردوست یار غار محمدرضا بود و از کودکی با هم رفیق بودند. رضاخان او را هم با محمدرضا به سوییس میفرستاد. او هم خاطراتی در مورد ظهور و سقوط سلطنت پهلوی دارد و جعبه سیاه پهلوی است. من در این کتاب از آقای فردوست نقل قول کردهام. او این داستان را تعریف کرده است. «ارنست پرون» مستخدم را در کنار محمدرضا قرار میدهند. این نفوذ بدون توجه محمدرضا اتفاق میافتد؛ بدون اینکه او بداند این فرد نفوذی است. ارنست پرون که فردی معلول بود، ذهن محمدرضا را هدایت و سازماندهی میکرد. او در تعیین نخستوزیر حرف اول را میزد. محمدرضا پهلوی حرف او را قبول داشت. این فرد نفوذی تا زمانی که محمدرضا پهلوی در ایران بود، در دربار ایران کار میکرد.وقتی میخواستیم یک نسخه از این کتاب را به رهبر انقلاب تقدیم کنیم با اطمینان کامل گفتم این کتاب دایرهالمعارف نفوذ در دوره پهلوی است.
آیا به نفوذ نیروهای انقلابی در عصر پهلوی هم اشاره کردید؟
نفوذ نیروهای انقلابی در دستگاه پهلوی موضوع دیگری است و نمیدانم به چه شکلی میتوان در این کتاب به این سمت رفت. تمرکز ما از ابتدا این بوده که رهبر انقلاب مطالبهای تحت عنوان نفوذ در عصر پهلوی دارند. آقا اهل مطالعه هستند و مطالعات تاریخی دارند. دوستان اهل مطالعه حتما با این وضعیت روبهرو شدهاند که کتابی میخوانیم و میگوییم ایکاش جامعه از فلان مطالب هم اطلاع داشته باشد.در مورد نفوذ در عصر پهلوی این کتاب هم بعد تاریخی دارد و هم بعد سیاسی. دوستان قطعا کتاب «ایران بین دو انقلاب» نوشته آقای یرواند آبراهامیان را مطالعه کردهاند. کتابی معتبر از نشر نی است. این کتاب چندین بار چاپ شده و منبع آزمون دکتری است. وقتی ما در دانشگاه بودیم اساتید شناختهشده علامه در حوزه علوم سیاسی این کتاب را معرفی میکردند و میگفتند اگر فردی دانشجوی علوم سیاسی باشد و این کتاب را نخواند این یک ضعف و خلأ است. من این کتاب را سه بار خواندهام. آن کتاب را با کتاب «نفوذ در عصر پهلوی» مقایسه کنید. آن کتاب، کتاب خوبی است و در حوزه مطالعات دوره پهلوی اطلاعات خوبی در اختیار فرد میگذارد و اتفاقا به مباحث نفوذ هم اشاره دارد و گفته میشود که فلان فرد را با نظر آمریکا بر سر کار آوردهاند. یا فلان فرد مهرهای از طرف انگلیس است. من در یکی دو سال اخیر با خودم میگویم ایکاش نفوذ هم بهعنوان کتابی دانشگاهی معرفی شود. اگر این کتاب ۱۰درنظر گرفته شود، کتاب آقای آبراهامیان یک است. چون آنجا بهطور سطحی و گذرا به مسائل نگاه شده است. ولی امروز به کتاب شاخص در دانشگاههای ما تبدیل شده و اساتید بهویژه اساتید چپ، علاقه زیادی به این اثر دارند. این ضعف به خود ما برمیگردد. ما در حوزه نفوذ دوره قبل و بعد انقلاب را داریم؛ برای دوره قبل از انقلاب این کتاب را معرفی کنید. هرکسی باهر ذائقه، دیدگاه و تفکری میتواند از این کتاب استفاده کند. محتوا شعاری نیست و تماما نقلقول است. من چیزهایی اضافه و تأویل کردهام و بحث را باز نمودهام اما کدها همه مربوط به افرادی است که در آن دوره بودند.
آیا میتوان گفت نفوذ با توجه به اهداف آمریکا و برای حفظ حکومت سیاسی وقت بوده است؟
ایران تنها کشوری در منطقه است که در طول تاریخ بهطور مستقیم مستعمره نشده ولی بهطور غیرمستقیم مستعمره بوده صورت گرفته که همین بحث نفوذ است. نفوذ، شکل غیرمستقیم مستعمره است. عمدتا این نفوذ توسط قدرتهای بزرگ و انگلیس و آمریکا و روسیه بود. اینها منافعی اقتصادی دارند و سرزمینی تحت عنوان ایران وجود دارد، شاید محمدرضا دو سال دیگر را میدید و اینها ۵۰ سال بعد را میدیدند. اینها حتی به ذهنشان هم خطور نمیکرد که ما در سال ۵۷ با اتفاقی همچون انقلاب روبهرو خواهیم بود. برخی از قراردادهایی که بسته شده حتی تا چند سال قبل هم تاریخ داشته است، چون امید داشتند.