حاجقربانعلی متخلص به داننده، پدر چنگیز حبیبیان و نخستین معلمش در خواندن بود. او که معتقد است مداحی سوزوگدازخوانی صرف نیست و ستایش به سزای خاندان وحی است، تاکنون در روند خوانندگی خود نیز این موضوع را نشان داده و شش قطعه زیبا برای امیرالمومنین(ع) و وصف حیدر کرار به زبان فارسی و آذری خوانده است. حبیبیان مداحی اهل بیت را از افتخاراتش به شمار میآورد و معتقد است مداحی، هنری الهی است؛ فرآیندی است که همه را با دلی روشن از معرفت به آستان اهل بیت متوجه میسازد و چنین توفیقی جز با دانش وآگاهی تاریخی درست و پژوهش به دست نمیآید. درآستانه ولادت حضرت علی(ع) در مجلس انسی، پای همدلیهای چنگیز حبیبیان نشستیم و دل به سخنانش دادیم. او که دانشآموخته مهندسی معماری (دکترا) است البته فیض بسیار از محضر استادان موسیقی برده است!
مرحوم خالقی در تاریخ موسیقی از شماری واعظان و منبریان سرشناس پایتخت یادکرده که صفای مجلس، رونق و دلنشینی سخنانشان به خاطر آشنایی عمیق با موسیقی ایرانی بوده؛ از این پیشینه خانوادگیتان یعنی از هیأتداری آغاز کنیم؟
فضای جامعه در این چندسال به ویژه به گونهای شده که نمیتوانی همان را که در دل داری بازگو نمایی. شما چون میدانید و از ما شناخت دارید، عرض میکنم عموما به جوانان نمیگویم هیأت داریم، هیأتی هستیم، هیأت میرویم زیرا به گونهای دیگر برداشت میکنند و تصورشان جور دیگری میشود! واقعا آنچه ما از هیأت یادگرفتیم این بوده که باید انسانی آزاده باشی. هیأترفتن و هیأتی بودن همواره به اهلش آموزانده که باید انسانی آزاده باشند. اخیرا از شما خواندم که اجازه ندهید تاریخ فراموش کند و این جنایات و کودککشیهای صهیونیستها را از یاد ببرد؛ باید این مقاومت و پایندگی را با هنر ماندگار کنید. این رویکرد و کنشگری شما را بیریا بگویم، برآمده از آزادگی شما تلقی کردم که نتیجه همان هیأترفتنهاست.
اصل مطلب این است: کنون گر میتوانی چاره بیچارگان فرما/ چو کار از دست بیرون شد چه سود آنگه پشیمانی!
الان که میتوانم حرف بزنم و شاید حرفم تاثیری داشته باشد، باید حداقل وظیفهام را به انجام برسانم. وقتی فضا گل و بلبل باشد که حرف زدن کاری ندارد. آزادگی باید برای همه و ویژه همه باشد. آزادگی گفتم، نه آزادی! آزاده زندگی کردن و جوانمردانه زیستن. ما امام حسینی هستیم. همه چیز را با هم باید ببینیم؛ وقتی از غزه و فلسطین میگوییم باید سیستان را هم بگوییم؛ چرا تا حرف حق میزنیم، بد به نظر میآییم و با گفتن حرف راست، بد تلقی میشویم! این فضا باید تغییرکند و باید به فرمایش حضرت حافظ: گوش سخنشنو داشته باشیم. باید از کودکان و زنان زبالهگرد هم بگوییم، در یک جامعه تشیع نباید شیعه فقیر وجودداشته باشد؛ نباید مردمی ببینی که تا کمر در سطلهای زباله خم میشوند. در جامعهای که پیرو امام علی (ع) است، نباید زنی مستمند باشد، نباید خانوادهای با فقر بهسر ببرد و نان شب نداشته باشد؛ مگر امام ما حضرت علی(ع) نمیفرمود خودم میتوانم گرسنه بمانم اما نمیتوانم گرسنه ببینم! البته بگویم منتقد بودن خوب است اما نه برای این که بار خودت را ببندی، بلکه در خدمت مردم و برای جامعهات باشی و به همه خدمت کنی. همانگونه که حضرت علی(ع) خدمت میکرد. به هرحال انشاءا... که رخدادهای خوب و اتفاقهای نیک بیفتد. البته بگویم با توجه به رویکرد جهانی مردم به مقاومت غزه و طوفان الاقصی، هنرمندان ما نیز کمکاری نکردهاند، چون خبر دارم تا توانستهاند صدای مظلوم و فریاد حق بودهاند و این که با توجه به ظرفیتها بهویژه در رسانهملی باید بیشتر کار کنیم، سخنی دیگر است.
از ویژگی این آزادگی بگویید که اهل بیت به ما آموختند؟
شاید بر اثر آزادگی و حقطلبی برای شما اتفاق ناگواری بیفتد اما مگر برای حضرت امام حسین(ع) نیفتاد؟ حضرت امام حسین(ع) و آن طفل شیرخوارش شهید شدند که چنین اتفاقاتی مانند غزه را دیگر شاهد نباشیم، چرا باید چند هزار بچه کشته شوند! به چه جرمی! یا این همه شهدای امنیت و بسیجی. اگر آزاده باشیم این چنین اتفاقاتی نمیافتد. اخیرا در برنامهای دیدم بانویی میگفت مملکت مال حزباللهیهاست، این سخن با فرهنگ دیرینه ایران اسلامی سازگار نیست. اتفاقا جالب است صهیونیستها هم میگویند فلسطین مال ماست. ملکیت و وطن را مردم ساکن در هرجا تعیین میکنند، نه یهودیان و شیعه و سنی یا دیگر اقلیتهای فلسطینی؛ مگر به این سادگیهاست. این شعر چقدر یادآوریاش در اینجا مصداق دارد: بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست/ باور کنیم پاسخ آیینه، سنگ نیست/ بنوشتهاند بر در و دیوار باغ ما/ وقتی بیا که حوصله غنچه تنگ نیست... آیا فلسطین مال آنهاست؟ خیر، حرف ناهموار و نادرست میزنند.
با توجه به کارهایی که آفریدهاید چه رازی کار هنری را از کار مصرفی جدا میکند؟ کدام ویژگی است که کار هنری را جاودانه میسازد؟
به نظر من، انتخاب یک شعر ناب و برجسته و ممتاز میتواند این مهم را رقم بزند. مثلا برای متن یک اثر از منظومه حیدربابای استاد شهریار، سه فراز عجیب و غریبش را برگزیدم که برگردان فارسی آن میشود: در روزگارانی سخت و دشوار، شباهنگام رسید / همه جا تیره و تار گردید / جهان برای من خرابه شام گردید . اتفاقا دوستان گفتند چرا این فرازها را برگزیدی؟ گفتم اینها را برای سالهای بعد برای آینده میخوانم، نه برای مقطع کنونی. یا در جایی دیگر «حیدربابا ! دنیای دروغینی است، جهان از نوح و سلیمان بجا مانده است»؛ شهریار در اینجا دو نماد مهم قدرت و ثروت و عمر دراز را آورده و تاکید کرده اینها هم نماندند و رفتند؛ قرآن هم میگوید آیا وقت آن نرسیده که به خودتان بیایید! همان هشداری که شنیدنش یک دزد حرفهای مانند فضیل عیاض را چنان دگرگون ساخت که به انسانی شریف و عارف تبدیل شد. اینگونه نکات و مفاهیم خاص بود که مرا به گزینش این بخش از شعر راغب کرد.
برگردیم به راز ماندگاری متن هنری؟
وقتی از رخدادی با صراحت در کار هنری مثلا ترانه یا شعر یادکنی و آن رخداد را عینا بازتاب بدهی، کار مهمی نکردهای زیرا وقتی آن رخداد که تمام شود، اثر هنری یا شعر هم تمام میشود! پس باید از واقعیت یک رخداد ویژه، فراتر رفت و به درون آن نفوذ کرد و روحش را شناخت. یعنی باید در روند خلاقیت و آفرینش اثر هنری بتوان با روح جهان پیوند برقرار کرد تا قادرباشی در روندی شرکت کنی که زمانبردار نیست و جاودانه است. یعنی درنهایت بتوان بهعنوان یک هنرمند، بازتاب همان روح هستی شد و چکیدهای از آن را در هر اثر هنری منعکس ساخت. باید هنرمندانه بهگونهای سخن گفت که مانند اشعار حافظ فرازمانی باشد. وقتی شعرش را میخوانی، انگار که امروز چنین اشعاری را سروده است.
برای کارهای آیینی و ستایشگرانه مثلا یادمان حضرت علی (ع) و امام زمان (عج) چه ویژگیهایی را در اثر رعایت میکنید؟
برای حضرت علی (ع) و امام زمان آثاری را خواندهام و همواره به شاعر تاکید داشتم هر شعر عاشقانهای نمیخواهم که بگویی برای امیرالمومنین(ع) و حضرت مهدی (عج) است و همین! بلکه باید در شعر اشاره به ایشان روشن و رسا باشد و ویژه امام سروده شده باشد. البته درباره متن کلام تاکید کنم که باید شعر و ترانه، دارای بار و ابعادی جهانی باشد بهویژه رویکردی فراشخصی داشته باشد و خودنمایی به شمار نیاید و مهمتر این که کار نباید خنثی باشد. به نظر من شعر خوب خیلی مهم است و میتواند در ماندگاری یک اثر خیلی تعیینکننده باشد و نقش خوبی در آیندهدار بودن کار داشته باشد. البته کارهای مقطعی هم لازم است و باید که هنرمند به حماسه روز و روزگارش توجه کند و آن حماسه را در کارش بازتاب دهد؛ اشکالی هم ندارد. اما نباید نکاتی را که قبلا گفتیم از یادبرد یعنی توجه ویژه به روح رخدادها و جان جهان. مثلا فقط با نام بردن از فلسطین به اجرا و ارائه کاری بسنده نکرد، اثر باید دلی باشد یعنی دل شاعر بشکند و در اثر آن سوز و گداز اصیل، کاری بیافریند تا همه متاثر شوند حتی خود آمریکاییها و دشمن هم که میشنود، دلش بشکند و بسوزد.
این روزها همه ناامید سخن میگویند؛ به نظر شما چه چیزی امید را تازه میکند؟
امیدی که شدیدا به آن اعتقاد دارم دو سو دارد: امید به ظهور حضرت آقا (عج) و دیگری رستاخیز (قیامت) است که پای هر دو ایستادهام. باور به قیامت باعث میشود؛ چندمیلیارد بیتالمال با حساب شخصی از کشور خارج نشود مثل محمودخاوری! کسی که بیتالمال را بالا میکشد و به حساب شخصیاش واریز میکند اگر ذرهای به قیامت و دوزخ باور داشت، چنین میکرد؟ آن هم کسی که قرار بوده خادم ملت باشد.
موسیقی، زبان جهان است؛ آذربایجان و ترکیه اخیرا خوب در این زمینه کار کردهاند، چگونه میتوان بدون تکرار و تقلید نوآفرید و البته از گنج ملی موسیقی ایرانیان هم بخوبی بهره برد؟
آذربایجان خودمان موسیقی «عاشیقلر» دارد. پدربزرگ خود من عاشیق بود. ساز عاشیقی میزد و میخواند. عاشیقها رسالت داشتند روایات و احادیث را در قالب شعر در چند ده بخش میخواندند. محلتجمعشان قهوهخانهها بود و رسانههای اجتماعی که در کار نبود. آموزههای دینی و فرهنگی را در قالب کارهایشان روایت میکردند. خود «عاشیقلر» ما خیلی از موسیقی همسایههامان غنیتر است. موسیقی ما بسیار متنوع و پیشگام است. خودمان خیلی موسیقی سرشار اما مظلومی داریم. شما از موسیقی سیستان یا خراسان چقدر آگاهی داری! باید روی اینها کار شود و البته اصل موضوع یعنی خود موسیقی هنوز درگیر چالش است، حلال و حرامش به روشنی مشخص نشده و بحثی مفصل میطلبد.
هنرمندان خوشنامی که پیشینه روشن و پسندیده دارند، برای الگوشدن در پاپ سزاوارترند و رسانههای فراگیر خودی بایستی روی چنین چهرههایی مانور بدهند و میدانداری را از رسانههای هجومی بیگانه و چهرهسازیهای آنها بگیرند که اشخاصی عموما پرحاشیه و بهویژه آلودهدامن را جار میزنند؟
وقتی متولی مشخص نباشد یا احساس شود متولیان نمیخواهند، همچنین احساس شود، برای موسیقی و کلامش ارزشی در نظر نمیگیرند؛ دقیقا همین فضایی میشود که حتی از فعالیت مافیای موسیقی سخن میرود. وقتی به هر کسی مجوز پخش بدهند و هر کسی هر چیزی را بخواند، باتوجه به شرایطی که جوان و نسل امروز خوراک فرهنگی لازم دارد، ناگزیر همانها را میپذیرند که شایسته نیست و نباید! زیرا که اولا ما به آنها تولیدات فاخر جایگزین و خوراک فرهنگی شایستهشان را ندادهایم که مثلا این را بهجای آن گوش بدهند! دوما بهخاطر کمکاری و بیدقتی خود ماست که جوان امروز، معیار انتخاب درست دستش نیست و توان نقد هنری ندارد. وقتی فقط یک گزینه پیش روی جوانان پا در راه بگذاری، همان را میشنوند و گمان میکنند خوب است، زیرا شما به عنوان مسئول، اجازه ندادی گزینه دیگری روی میز باشد. خود من ۱۲ سال است کنسرت نداشتهام! اگر بنشینیم و تلاشی بهخرج ندهم باز ۱۲ سال دیگر میگذرد، اتفاق امیدوارکنندهای نمیافتد و آن وقت پیر شدهایم و دیگر هیچ شوقی هم برای خواندن نمانده و نمیماند! وقتی متولیان امر آنگونه که باید به فکر فرهنگ و ارتقای هنر کشور نیستند، همین میشود که میبینیم.من دلسوزانه حرف میزنم! وقتی کسی پس از سالها تلاش به مرحله تولید محتوا میرسد، باید جذب شود، باید با او گفتمان کنند و حرفهایش را بشنوند و از او برای جامعه و ارتقای فرهنگ و اجتماع بهره ببرند و به نفع جامعه استفاده کنند. در جامعه هنری با گفتمان همهچیز درست میشود؛ اگر اهل گفتمان باشیم. این نکته همیشه یادمان باشد که: هنر بهترین زمینه گفتمان را فراهم میآورد؛ اگر اهل، هنرور، هنردوست و طرفدار هنر باشیم.
یک اثر هنری موفق در چگونه فضایی بهوجود میآید / آیا زمینهچینی و فضاسازی قبلی برای تولید محتوای ماندگار لازم است و اگر هست، آن چگونه زمینههایی است؟
قطعا باید فضایی آزاد وجود داشته باشد. برای پدیدآوردن اشعار یا کارهای هنری یا موسیقی خوب در فضای آزادتری میتوان به آفرینش متن هنری مانا دست یازید. بیهیچ گمانی، نخستین نیاز برای خلق محتوای ماندگار همین فضای باز است که باید فراهم آورد و زمینهای شایسته که بایستی طراحی کرد تا اثرهنری بتواند مانا باشد و به جاودانگی برسد. تا ببینیم افرادی که مدعی هنر هستند و میآیند تا دستی بالا کنند، کاری بسازند و تاثیری بگذارند، چگونه با این مسأله برخورد میکنند و مطلب مینویسند و چه متنهایی در جهان هنر پدید میآورند.
معماری یک ترانه که شما میخوانید یا یک اثر هنری استانداردشده و مانا را در نظر بگیریم؛ بنیادش بر چه چیزهایی استوار است؟ چه چیزهایی پرآوازه و پایندهاش میسازد و چه گزندها و آسیبهایی در مسیر درخشش و بالیدنش قرار دارد؟
این پرسش را بهتر بود که یک شاعر یا ترانهسرا پاسخ بدهد اما تا آنجایی که به من مربوط میشود به شما پاسخ لازم را خواهم داد. در بخش موسیقی و خواندن اگر که یک مثلث را در نظر بیاوریم، یکی از اضلاع آن قطعا ترانه خوب است. خود من ترانهمحور هستم و بیشتر به ترانه، شعر و کلام ناب توجه دارم، بعد موسیقی و سپس صدا که درواقع همان آوا بهشمار میآید. اگر همین باشد که شما در پرسش میفرمایید، بیشک شیرینی چنین اثری تا سالهای سال در دهان مخاطب ماندگار و خاطرهآفرین خواهد بود و هر نسل به زعم خود، با برداشت و احساسی که از ترانه میگیرد و با شوری که در وجودش آفریده میشود، قطعا با چنین ترانهای همزیستی میکند و بخشی از زندگی و تداعیهای آزاد خوبیهای زندگانی و امیدهای روشن و مانای وجودش، همین ترانهای است که درباره چون و چندش با همدیگر گفتوگوها کرده و خواهیم کرد؛ زیرا جاودانگی چیزی نیست که در یک یا چند کلام و فراز بگنجد.
بخشی از خاطرات نسلها شدن، انگار توفیقی الهی است اما در آثار مانا و جاودانه به غیر از همه ملزومات و بایستها از شما میپرسم آیا نیت خواننده و پدیدآورنده اثر هم شرط است؟جای بحث دارد؟ یا خیر؟
شما که بهتر میدانید ما در اینباره حدیثی هم داریم که الاعمال بالنیات فرموده حضرت علی(ع) در بخش حکمتهای نهجالبلاغه است. یعنی شما باید نیت خیر داشته باشی و در تولید یک اثر هنری نیز باید چنین اتفاقی بیفتد و من که در خدمت شما هستم هرگز و هرگز خودتان که شناخت دارید و میدانید قصدم تملق نیست چه در پیشگاه شما چه خوانندگان این مطلب؛ در استودیو برای اجرای کارهایم همواره با وضو وارد میشوم زیرا آنجا را یک حریم مقدس میدانم.
چندین سال پیش یادم هست تلویزیون بودید و من شاهد بودم پیش از اجرای ربنا سه روزه روزه گرفتید و با همان روزه برای اجرا و ضبط حاضر شدید!
چون میخواهم کار را برای خدا انجام بدهم. چرا برای نماز وضو میگیریم و با وضو آماده میشویم با خدا راز و نیاز کنیم. من هم اینگونه میاندیشم و در کار و زندگی هیچ فرقی میان اینها نمیبینم و هر دو را برای خدا میدانم. اعتقادم این است و باوری قلبی است، شاید برخی بگویند این دارد چه میگوید! اما بحث اعتقادها و باورهاست که به یک شخص مربوط میشود. چنین چیزهایی و اینگونه باورها را روکردن و به دیگران نمایاندن یا معرفی کردن هرگز نه از جهت خودنمایی و خوشنمایی بلکه از رهگذر فاما بنعمت ربک فحدث است. این توفیقها را باید رواج داد. باید ببینیم وقتی بهخاطر خدا خالص و ناب به کاری میپردازیم چه بهره مهم و چشمگیری نصیبمان میشود، چه نیکیها و چه درخششهایی سراغمان میآید و چه آوردهایی به ما جلب میشود و چقدر خوب است.
برای یک موسیقیدان از نظر شما چه چیز یا چه چیزهایی بسیار بااهمیت است و رعایتشان یا بهدست آوردنشان یا داشتنشان یا ادراکشان برای هنرمند بسیار مهم و حیاتی تلقی میشود؟
وقتی یک موسیقیدان اثری را خلق میکند، در آن لحظه به نظرم دارد کاری خداگونه در اندازه خودش انجام میدهد. نوعی آفرینشگری زیبایی است. باز هم تاکید کنم برای این که سوءتفاهم برای مخاطبانمان پیش نیاید، درباره نسبت دادن خلق و خلاقیت به انسان باید به سخنان علامه طباطبایی گوش جان سپرد. ایشان این موضوع را به روشنی بیان کرده و معلوم کردند که انسان هم میتواند خالق باشد. هنرمند وقتی یک کار هنری خلق میکند از همان فیاض بودن سرشار و پر میشود. در همان لحظه خلق یک اثر با حس فیاضبودن و خلق سروکار دارد. یک شخص هنرمند فرقی ندارد شاعر، نویسنده یا موسیقیدان باشد. وقت خلق آن اثر اگر کاری بیافریند که انسان را به تعالی برساند، قطعا اثری والا، بلند و موثر توانسته بیافریند و خلق کند. یک هنرمند یا موسیقیدان رسالتی دارد، مانند پیامبران که رسالتی داشتند. هنرمند این رسالت را دارد که در پرتو آن شعور آسمانی و خداداده یک اثر خوب را خلق کند که مانا و ماندگار باشد و در روح و روان همه اثر بگذارد و حتی خود خالق، اثر را تغییر دهد و متعالیتر کند.
یادی از استاد صبحدل و فراز علی ولیا...
نکتهای درباره حاجحسین صبحدل برای یادگاری به شما بگویم. ایشان سال ۵۵ یا ۵۶ به مکه مشرف میشود. در آنجا یکی از امیران وقت پیش ایشان چک سفید میگذارد و تقاضا میکند اذانشان را بازخوانی کنند. منتها علی ولیا... را حذف کند اما استاد نمیپذیرد. الان میتوان با رایانه خیلی کارهای ادیت و پیراست اثر را بهسادگی انجام داد و آن زمان به این اندازه امکانات نبود. تاکید کنم این خاطره را کسی برای من گفت که از چشمهایم بیشتر قبولش دارم. همین نیایش جناب قاسم رفعتی: «سحرگهان که موذن...»، حاصل بینش و استادی مرحوم صبحدل است که خودش داستانی دارد. میدانیم در صدابرداری اول، یکی از مصرعهایش اشکال قافیه دارد و با همان پخش شد و میشود.حاج حسین صبحدل خیلی آدم بزرگی بودند. خودم در آن زمان به رادیو مراجعه کردم رفتم میدان ارک، نگهبانی زنگ زد به حاج حسین که نوجوانی آمده تست خواندن بدهد شاید برای شان جالب بوده که گفتند بیاید. مرحوم عباس صالحی هم حضور داشت که صدای قشنگی دارد و دعای سحر را خوانده که به نظر من از ذبیحی هم قشنگتر خوانده. آقای صالحی روزه بودند و قرار بود در استودیو بخوانند. حاج حسین اسمم را که پرسید، گفت: میخواهم به تو حبیب بگویم اشکالی که ندارد! گفتم اختیار دارید حاج آقا! ما هیات داریم و پدرم هم مداح است اجازه داد یک قطعه خواندم سپس گفتند فعلا برویم مناجات آقای صالحی را بشنویم، خواندنشان یکربع طول کشید و حاجحسین گفت حبیب برو توی استودیو.با این که در هیات از چهارسالگی میخواندم فضا مرا گرفت، زیرا استودیوی میدان ارک بهویژه قدیمیهاش مثل اتاق مرگ صدا بود هرچقدر داد بزنی صدا هیچ انعکاسی ندارد. حنجرهام خشک شد، آبجوش آوردند یکساعتونیم تلاش کردیم و صدا درنیامد. استاد صبحدل گفت دوشنبه آینده همینجا باش. غرضم یادمان آن روح بزرگی است که ایشان داشت. او میخواست به من درس بدهد که به این آسانیها نیست که خیال میکنی! دوشنبه از یکساعتونیم کار ما حدود پنج دقیقه را برگزید با تیغ ادیت کرد و... شعری از مهدی سهیلی را خواندم: چرا تو ای شکستهدل خدا خدا نمیکنی/ خدای چارهساز را چرا صدا نمیکنی/ به قطرهقطره اشک تو خدا نظاره میکند/ چرا به بخت گریهها خدا خدا نمیکنی... .ماه رمضان بود، استاد گفت حبیب جان امشب سحر از رادیو پخش میشود. همه خانواده بیدار بودیم تا سحر! و صدایم از رادیو برای نخستبار پخش شد. خانه ما در هفت چنار سمت ۱۵متری امیری بود. استاد صاحبدل تاکید کرد دیگر باید به کلاس آواز ایرانی بروی، استادان حاتم عسکری، شاپور رحیمی، بستک، هلی، کرامت اصلانی که واقعا دیگر همتا ندارند. البته تاکید کنم که الان هم دارم درس یاد میگیرم چه در هیات چه در موسیقی، حتی پیش استادان جوان میروم و هیچ اشکالی هم ندارد زیرا میخواهم بهتر شوم.
قطعات چنگیز حبیبیان در مدح مولا علی(ع)
یاشیل بایراق
یاشیل بایراق با ترانهای از اسماعیل فرزانه و آهنگسازی ساسان جمالیان است که چنگیز حبیبیان به شیوه ارکستر اجرا کردهاست.در مطلع این آهنگ آذری آمدهاست: بیر نفر گلدی جوانمرد لرین تاج سری/ کعبه دن چیخدی سماواتا ایشیغی یایدی علی/ گجه نین باغرینی هر یاندا یاران آیدی علی/ شهیلا فضا گلدی علی المرتضی گلدی
جلوهگر راز
چنگیز حبیبیان جلوه گر راز اثر مشفق کاشانی را به شیوه ارکستر و با آهنگی ساخته مرداد زرینی اجرا کرد. این شعر اینگونه آغاز میشود: خیز و به یک سو فکن پرده پندار را/ تا نگری بیحجاب، جلوه دیدار را/ کوکب اقبال را، جلوهگه راز را/ مهر فروزنده را، ماه شب تار را
یا علی(ع)
آهنگ یاعلی، اثر افشین سرافراز است که با محمدرضا چراغعلی به شیوه ارکستر توسط چنگیز حبیبیان به همراه گروه کر خوانده شدهاست. در مطلع این شعر آمده است: هنوزم اسم تو رمز همه درهای بسته است/ هنوزم یاد تو یاری گر دستای خسته است/ هنوزم شعر من، با ذکر تو عاشق ترینه/ هنوزم هر سخن، انگشتر و نامت نگینه
مناجات علی(ع)
چنگیز حبیبیان این موسیقی مذهبی را با آهنگسازی حسینعلی رجبی اسلامی خوانده است.نوای بلبل شوریده از بستان نمیآید/ مناجات علی دیگر ز نخلستان نمیآید/ مگر محراب و منبر شد به خون مرتضی رنگین/ که دیگر صوت قرآنش به گوش جان نمیآید/ یتیمان عرب امشب همه گویند ای مادر/ چرا بابای ما دیگر سر پیمان نمیآید
جام جهاننمای عشق
جام جهاننمای عشق شعری از جهان آرائی است که پس از آهنگسازی توسط حسینعلی رجبی اسلامی توسط چنگیز حبیبیان خوانده شده است.مطلع این قطعه اینگونه است: ای کعبه عشق زادگاهت/ مهتاب خجل ز روی ماهت/ خورشید اسیر یک نگاهت/ ای جان به فدای روی ماهت/ از کعبه برون بنه قدم را/ بشکن بت فتنه و ستم را
محراب جان
محراب جان اثری از معلم خوزستانی است که با آهنگسازی طهمورث پورشیرمحمد توسط مرکز موسیقی و سرود منتشر شدهاست.مطلع این آهنگ چنگیز حبیبیان اینگونه است: استادجبرئیل امین مولاامیرالمومنین/ ای قبله اهل یقین مولا امیرالمومنین/ شمس الضحی حبلالمتین مولا امیرالمومنین/ دل جلوهگاه روی تو/ محراب جان ابروی تو