مجموعهای که به نوعی ادای دین به ادبیات کهن ایرانی است و مخاطب با داستانهای شیرین ایرانی در خلال قصه اصلی مواجه میشود که او را با خود به افسانهها و داستانهای دوران کودکی میبرد. این مجموعه از حضور بازیگران توانمندی هم بهره گرفته که هرکدام بهنوعی پیشینه تئاتری دارند و تمام تلاششان را کردهاند تا بازی درست و متفاوتی را ارائه بدهند. ازجمله محیا دهقانی که در این سریال نقش ماهمنیر، دختر حاکم مستوران را بازی میکند. وی که این اواخر در سریال «نجلا» هم حضور داشت، در این سریال بازی روان و متفاوتی را ارائه کرده که این تفاوت را میتوان در لحن، صدا و بازی او بهخوبی دید. دهقانی ساعتی را مهمان جامجم شد و به سؤالات ما پاسخ داد که شاید خواندن آن برای شما هم خالی از لطف نباشد. پس در این گفتوگو همراه ما باشید.
این اواخر در دو مجموعهای حضور پیدا کردید که باید گفت جزو پرچالشترین و سختترین اما جذابترین کارها و نقشهایی بود که تا به امروز بازی کردهاید؛ یعنی سریالهای نجلا و مستوران. شاید همین موضوع باعث شد ابتدا حضور در مستوران را نپذیرید اما قصه و نقش ماهمنیر شما را با خود همراه این پروژه کرد. در این باره توضیح میدهید؟
زمانی که با من تماس گرفتند و سیناپس کار را برای من فرستادند، من فیلمنامه را دوست داشتم. اما وقتی برای صحبت درباره کار رفتم، بهدلیل اینکه کار تاریخی بود و من تازه نجلا را تمام کردهبودم و نیاز به استراحت داشتم، میخواستم بگویم نه که همان روز با صحبتهایی که با تهیهکننده و کارگردان داشتیم و با دیدن دو قسمت از فصل یک مستوران، همان جا قرارداد را امضا کردم. به نظرم کار بسیار متفاوت و فضایش هم به ذهنیت من خیلی نزدیک بود و اینکه، از کهن الگوها بود و یکسری چیزهایی که در دوران دانشجویی برای ما سؤال ایجاد شدهبود که چرا درباره شاهنامه یا هزارویکشب و از این دست کارها ساخته نمیشود؟ اما وقتی دیدم این اتفاق و فرآیند را تیم سازنده رقم میزند، بنابراین پذیرفتم و حدد یک ماه و نیمی که تا آغاز فیلمبرداری زمان داشتیم، تمرین میکردم و مدام با تهیهکننده و کارگردان صحبت میکردم و دوست داشتم شخصیت ماهمنیر را فراتر از دختر حاکم ببینیم. پیشنهادی که خیلی دوست داشتم و مطرح کردم این بود که باید ارتباط این دختر با مردم باشد.
منظورتان این است شخصیتش مخالف پدرش باشد که چندان حاکم خوب و مردمی نیست؟
بله. دقیقا پیشنهادم این بود که برخلاف پدرش باشد و رفتار کند. یعنی نگارگری کند و بچهها را به کاخ دعوت کند و با آنها وقت بگذراند. کاری که پدرش اصلا انجام نمیدهد. نکات دیگری هم بود که بههر حال در قسمتهای آینده با آنها مواجه میشوید. به نوعی این کاراکتر از تیپ به شخصیت تبدیل شد.
یکی از نکات مهمی که درقصه این سریال وجود دارد، حضور زنان قدرتمند و تاثیرگذاری است که شخصیتهای مستقل و محکمی دارند. چیزی که شاید خیلی شبیه به زنان ۵۰۰سال پیش نباشد اما جزو نکات مثبت و مهم این سریال محسوب میشوند. ماهمنیر هم ازاین قضیه مستثنا نیست و بههمین دلیل مخاطب بادختر یکییکدانه حاکم روبهرو نیست، بلکه با یک دختر محکم ومستقلی روبهروست که همسرش راخودش انتخاب میکند وگویا قرار است دست به کارهایدیگری هم بزند.
اصلا یکی از جذابیتهای این کار برای من همین نکته بود. اینکه او نفر اول یک موضوعی است که باعث میشود دغدغهاش صرفا عاشقانهها و دلدادگی نباشد. او میتواند حرف بزند و ایده داشتهباشد و بهعنوان یک زن قدرتمند عمل کند و حتی مثل هر انسان دیگری در این مسیر اشتباهاتی هم داشتهباشد. اساسا زن ایرانی سایهنشین نیست. من فکر میکنم در این سریال به زنها ارزش داده شده و مانند اغلب کارهایی که میبینیم زنها در سایه نیستند، چون پشت این کار پر از تحقیق و پژوهش است و به یک سناریو تبدیل شده و بعد به مرحله تولید رسیده که خروجی این کار زحمت همه عوامل است.
خودتان هم دربحث تحقیق و پژوهش فعالیتی داشتید؟ منظورم این است که برای نزدیک شدن به فضای آن دوران و آدمهایی که در آن زمان زندگی میکردند و ادبیات و فرهنگ آن سالها، مطالعه داشتید یا اینکه به فیلمنامه و هدایت کارگردان برای رسیدن به این نقش و این فضا بسنده کردید؟
اتفاقی که افتاد این بود که من زمان و مکانی برای این قصه در نظر نگرفتم. یعنی به منابعی رجوع نمیکردم که برایم زمان و مکانی را تعریف کند، چون این سریال یک رئالیسم جادویی و برگرفته از تخیلات بشری است. به همین دلیل به عنوان بازیگر، دوست داشتم با تخیل خودم این کاراکتر را بسازم. حتی برای صدای این شخصیت یک تعریفی داشتم. همچنین سعی کردم برای نگاه و زبان بدن این شخصیت هم تفاوت را ایجاد کنم.
باتوجه به قیاسی که میتوانیم از نقشهای شما داشتهباشیم، میتوانیم بگوییم بیانی که برای این شخصیت طراحی کرده و در نظر گرفتهاید، کاملا متفاوت از کارهای قبلی شماست؟
شاید برایتان جالب باشد بگویم که با یکی از دوستانم قسمت دوم سریال را تماشا میکردیم که از من پرسید محیا روی صدای تو صداگذاری کردند؟ گفتم نه صدای خودم بود. با تعجب گفت خیلی متفاوت است.میتوانم بگویم برای صدای ماه منیر هم طراحی کردم. چون بخشی از کار به صدا، گریم، لباس و میزانسن کارگردان و پارتنری که مقابلت بازی میکند، برمیگردد. همه اینهاست که یک شخصیت را میسازد و هر کدام از آنها را بگیری کاراکتر ناقص میشود. به همین دلیل است که برخی بازیگران روی دور تکرار میافتند و مخاطب متوجه میشود این بازیگر در یک کار دیگر فقط لباسش تغییر میکند و به همان شکل کار قبلی بازی میکند. به همین دلیل برای من به عنوان بازیگری که این همه سال کار کرده، امروز روزی است که میتواند از این فرصت استفاده کند و خودش را محک بزند. ضمن اینکه مخاطب باید باور کند تو برای این زمان نیستی و برای آن دوران هستی. من به عنوان بازیگر این تصور را داشتم و تلاشم را هم کردم که به شخصیت ماه منیر جان بدهم.
نمونه و الگویی هم در این زمینه نداشتید که بخواهید با الهام از آن شخصیت ماه منیر را برای خودتان بسازید. بنابراین همین موضوع هم کار شما را سخت میکرد.
البته من شبیه بودن را دوست ندارم. اما خب کاری پیش از مستوران به این شکل و در این فضا ساخته نشدهبود. به نظرم آدم باید اشتباه باشد، اما شبیه نباشد. سر سریال «نجلا» هم این اتفاق افتاد. من اصلا گویش و لهجه آبادانی بلد نبودم. اما این چالش برایم خیلی لذتبخش بود. چون در این اتفاق، قدرت بازیگر بالا میرود و به کاراکترش کمک میکند. ماه منیر هم با آن ادبیات و صداست که جواب میدهد. در نجلا هم جواب داد. یعنی بازیگر موظف است همانطور که به تحلیل شخصیت فکر میکند، به زبان و بیانش هم فکر کند. حالا این بیان و زبان با هر کاراکتری تغییر میکند. من سعی کردم نکاتی را که استادان مختلف در این راه به من یاد دادند، امروز به کار بگیرم.
خودتان چقدر به اسطورهها علاقه دارید؟ اینکه خودتان را در فضای داستان و افسانهای میبینید که زمانی در کودکی فقط شنونده آن داستانها بودید چقدر برای تان جذاب است؟
من «لیلی و مجنون» و «بیژن و منیژه» را خیلی دوست داشتم. همیشه در ذهنم به این فکر میکردم که چطور میشود در صحنه تئاتر من این را در یک تک لوکیشن از نگاه مجنون ببینم. البته این موضوع به سال ۱۳۹۱ برمیگردد. بنابراین وقتی فیلمنامه مستوران را خواندم، برایم جالب بود که به همان چیزی که فکر میکردم، اتفاق افتادهاست.
چقدر لازم است ما برای نسل نوجوان و جوان امروز گریزی به ادبیات کهن فارسی بزنیم و قصهها و افسانهها را در قالب سریال به تصویر بکشیم؟
به نظرم این به تخصص افرادی برمیگردد که دست به قلم و نویسنده هستند. به هر حال نگارش متن چنین آثاری کار سختی است. اینکه مستوران، یک اتفاق رئالیسم جادویی است و در عین حال میبینید که پشتوانه آن چه تحقیق و پژوهشی است، با این حال خیلی ساده میگوید: «یکی بود یکی نبود». یک نویسنده ماهر میتواند چنین کاری را انجام بدهد. ما کلی قصه در شاهنامه و هزار و یک شب داریم که نویسندههای ما میتوانند آنها را به تصویر بکشند. از طرفی عشق در جامعه امروزی به قدری سطح پایینی پیدا کرده که عشقهایی که از آن دوران برای ما تعریف میکردند جایگاه و ارزش دیگری دارد. انگار آنها فراموش شدهاند و نیاز به یادآوری و فرهنگسازی دارد. پس ما باید از این قالب استفاده کنیم و این فرهنگ را برگردانیم. ما افرادی هستیم که با ادبیاتمان در دنیا میشناسند. شاعران بزرگی هم داریم. بنابراین باید به هویت اصلیمان برگردیم. ما امروز نیاز به سیاهنمایی نداریم، بلکه به امیدبخشی نیاز داریم.
یکی از سخت ترین بخشهای کار مربوط به دیالوگها و اشعاری است که ماه منیر میخواند. برای تان دیالوگها و حفظ اشعار سخت نبود؟
سخت بود. اما در عین حال برایم جذاب هم بود. نکته جالبی را برای تان تعریف کنم: من در تمرین سوارکاری خیلی بد زمین خوردم. یعنی اسب تاخت رفت و من روی زمین افتادم و ترسیدم. به همین خاطر وقتی ضبط شروع شد، من در عین حال که از اسب میترسیدم باید دیالوگهای به این سختی هم میگفتم و تمرکزم را حفظ میکردم. سرما و گرما هم جزو سختیهای کار بود. خاطرم هست در لوکیشن خانه لطفعلی ما باید درباره چیزهای مهمی صحبت میکردیم. در عین حال از سرما هم میلرزیدیم. بنابراین شرایط خیلی سخت اما قشنگی بود.
کارکردن با آقایهاشمی بهعنوان کارگردان سریال چطوربود؟ چقدر دست شما را برای خلاقیت و ایدهپردازی باز میگذاشت؟
کار کردن با آقای هاشمی بسیار لذتبخش بود. آقای هاشمی کولهباری از تجربیاتی را که در برنامهریزی و دستیاری داشت، در این کار خرج کرد و باعث شد همه بازیگران به راحتی به او اعتماد کنند و هر کدام با ایده سر صحنه بیایند. این اعتماد و مدیریت کارگردان به بازیگر اعتماد به نفس میدهد. ضمن اینکه به شدت از ایدهها و خلاقیت در کار استقبال میکرد. در حرفه ما گپ و گفتوگو کارگردان و بازیگر خیلی مهم است.
چه بازخوردی از مخاطبان سریال گرفتید و چه نظراتی درباره کلیت سریال و نقش ماهمنیر داشتند؟ آیا در بازخوردها متوجه شدید مردم چقدر این نوع قصهگویی را دوست دارند؟
من در فضای مجازی با نظرات خوبی درباره سریال روبهرو شدم. حتی کسانی که میگفتند ما تلویزیون تماشا نمیکنیم هم مخاطب این سریال هستند. برای من نه صرفا به عنوان بازیگر این سریال که به عنوان یک تماشاگر و مخاطب مستوران، خیلی جذاب است. چون یاد جملات مادرم میافتم که میگفت قدیمها که تلویزیون نبود، دور هم زیر کرسی مینشستند و بزرگترها میگفتند: «یکی بود یکی نبود» و هر کسی قصهای داشت و تعریف میکرد. مدل روایت این داستان من را به یاد این حرف مادرم میاندازد. ضمن اینکه راوی و دوبیتیهایی را که خانم قاسمی ابتدای سریال میخوانند، هم دوست دارم و به نظرم جذاب و متفاوت است و مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد.
با توجه به تجربیاتی که از این کار بهدست آوردید، دوست دارید باز هم در چنین فضایی قرار بگیرید و نقشی را بازی کنید که برگرفته از ادبیات کهن است؟
کار سختی است. اما این فضا را دوست دارم؛ چون کاری است که حرفی برای گفتن دارد و فضای متفاوتی به نسبت سایر کارها دارد.
اگر سکوت کنم ،آدم بیرحمی هستم
دهقانی درباره واکنش خود نسبت به حادثه تروریستی کرمان که جنجال برانگیز شد به جامجم میگوید: من هیچ نگاه سیاسی به هیچ چیزی ندارم. جون نه سوادش را دارم و نه آگاهی اش را دارم. اما وقتی در جامعه هستم و در جهان یک اتفاق تروریستی می افتد محکوم است. چون خون بسیاری از مردم بی گناه ریخته شده است و من در چنین مواقعی اگر بخواهم سکوت کنم آدم بی رحمی هستم. چون اینجا مسئله انسانیت مطرح است. اگر امروز بلایی سر من بیاید و تو خوشحال شوی، تو انسان نیستی. حتی اگر دشمن من باشی. از قدیم هم می گویند برای دشمنت آرزوهای خوب کن. من برای حادثه کرمان هم فقط تسلیت گفتم. جهان هستی هوشمند است و از هر دستی بدهی از همان دست می گیری. بنابراین باید حقیقت را گفت. هر چند که به مذاق عده ای تلخ باشد و خوش نیاید. من هم به عنوان یک انسان احساسم را گفتم. چون آن زن و مرد و کودک گناهی نداشتند.