درگیر لقمه روزانه‌مان شده‌ایم 
محمدحسین حیدری عکاس پیشکسوت دفاع‌ مقدس در گفت‌وگو با جام جم از اهمال کاری‌های مسئولان فرهنگی و بی‌تدبیری‌های آنان می‌گوید

درگیر لقمه روزانه‌مان شده‌ایم 

گفت‌و‌گو با کارگردان مستند «همسفر» به مناسبت آغاز سال نوی میلادی

وقتی مکانیک ارمنی جهادگر انقلابی شد

همزمان با سالروز میلاد حضرت مسیح(ع) و آغاز سال نوی مسیحی، بازخوانی تلاش و همیاری ایرانیان مسیحی در ساختن ایرانی آباد و سربلند دوشادوش هموطنان خود، جذابیتی دیگر دارد. یکی از این ایرانیان روبرت شاهوردیان است که روایتی از تلاش او در جهادسازندگی در مستند «همسفر» به کارگردانی محمدحسین حیدری به تصویر کشیده شده است.
کد خبر: ۱۴۳۸۶۹۰
 
در این فیلم شخصیت موثر آبادانی بشاگرد ازجمله آقای شاهوردیان وحاج عبدا... و برادران والی به مخاطبان معرفی می‌شوند که هرکدام با وجود تفاوت‌های‌شان برای یک هدف، یعنی انجام کار خیر برای منطقه محروم بشاگرد هم‌قصه و هم‌داستان شدند. حیدری قبلا فیلم مستند «مهین» را ساخته بود و «همسفر» دومین فیلم بلند اوست. این فیلم دربخش شهید آوینی جشنواره حقیقت نیز حضور داشت. کارگردان این اثر درگفت‌و‌گو با «جام‌جم» درباره مستندش صحبت کرده است که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

چه روندی را پشت سر گذاشتید تا تصمیم بگیرید «همسفر» را کارگردانی کنید؟
ساخت مستند همسفر به من پیشنهاد شد و ما موضوع را دیدیم و قرار بود مستندی درباره روبرت شاهوردیان بسازیم، اما وقتی در تحقیقات پیش رفتیم به خانواده والی و حاج عبدا...والی رسیدیم و به این شکل مستند را ساختیم. خط اولیه داستان درباره مکانیک ارمنی به نام روبرت شاهوردیان است که حدود ۳۰سال برای تعمیر وسایل نقلیه سنگین و تخصصی از شهر به بشاگرد می‌رفت و شنیدن همین ماجرا جذاب است. هرچقدر که پیش می‌رفتیم و باخانواده والی مثل حاج امیر و حاج محمود صحبت کردیم و با شخصیت و خصوصیت‌های مرحوم عبدا... والی آشنا شدیم، بیشتر به ساخت مستند ترغیب شدیم. به هرحال، عبدا... والی کسی نیست که بتوانیم به سادگی از کنارش رد شویم و زمانی که اطلاعات بیشتری از او به دست می‌آوریم، جذبش می‌شویم. 
 
به نظر می‌رسد که همسفر، ۲ مستند پرتره از ۲ فرد متفاوت است. 
اگر بخواهید این‌گونه حساب کنید، پرتره‌ها بیشتر می‌شود، چون برادرهای‌شان هم هستند که هرکدام ماجرا و علاقه جداگانه‌ای دارند. در واقع نمی‌توانیم بگوییم مستند پرتره، بلکه بیشتر روایت است وفضای همسفر داخل فیلم به گونه‌ای نشان داده می‌شود که چطور آدم‌ها با علایق مختلف می‌توانند از مقطعی به بعد کنار هم قرار گیرند و همسفر یک نفر شوند. 
 
چه سختی‌هایی برای ساخت این مستند از سر گذراندید؟
وقتی مستند را می‌بینید، متوجه می‌شوید که ما لوکیشن زیاد داریم و مصاحبه‌های ما در یک لوکیشن نیست و اکثر مصاحبه‌ها در یک لوکیشن باز اتفاق افتاده و این نوع لوکیشن هم سختی‌های خاص خود را دارد. اگر بخواهیم در محیط باز کار کنیم، مشکل نور و صدا و اتفاق‌هایی داریم که در لحظه انجام کار رخ می‌دهد  و شما هم کنترلی روی آن ندارید. مسیر سفر ما طولانی بود و دو سفر به بشاگرد داشتیم که همگی از تهران با ماشین و به شکل زمینی بود. چندین جلسه هم در تهران در کارگاه بودیم و جاهای مختلفی که می‌خواستیم مصاحبه بگیریم، برای‌مان سخت بود، چون باید لوکیشنی پیدا می‌کردیم که به بافت کار بخورد و دوستان هم بتوانند در آن زمان تعیین شده بیایند. از طرف دیگر، برادران والی مدتی است که رسانه‌ای شدند و با دیگران کار کرده بودند و این کار را برای من سخت می‌کرد. جوان‌ترین برادر مرحوم حاج عبدا... ۵۰ سال دارد و اگر مستندهای دیگر حاج‌ عبدا... را دیده باشید، برادران به اندازه فیلم ما راحت نیستند. همچنین روبرت شاهوردیان هم کم حرف بود و ساعت‌ها حرف نمی‌زد و فقط کار می‌کرد. به عنوان مثال، فیلمبرداری ما اردیبهشت تمام شد و تازه اوایل مهر توانستیم با روبرت صحبت کنیم. کسانی که در فضای فنی هستند، ذهن‌شان را روی کارشان متمرکز می‌کنند و انگار بیشتر با کارشان با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و چندان سخنور نیستند و حاج امیر خیلی به من کمک کرد. البته خود حاج امیر هم قبلا در هیچ مستندی حضور نداشت. علاوه بر این، در زمانی که به بشاگرد رفتیم بسیاری از قدیمی‌ها از آنجا رفته بودند و این، کار ما را سخت می‌کرد. بنابراین، برای ما سخت بود به نقطه‌ای برسیم که این‌قدر با ما راحت باشند و این اعتمادسازی خیلی سخت بود و به زمان نیاز داشتیم.
 
چه پژوهش‌هایی در مورد حاج عبدا... والی انجام دادید و پس از ساخت مستند به چه شناختی از عبدا... والی رسیدید؟
کتاب خیلی خوبی درباره عبدا... والی به نام «تا خمینی‌شهر» نوشته شده و روندی از زندگی این شخصیت‌ها را گذاشته است. به‌طور معمول پژوهش‌ مستندهای من طولانی می‌شود و به همین دلیل کل ساخت این پروژه دو سال زمان برد. پس از پژوهش، سراغ مطالعات میدانی رفتیم، چون ابتدای کار شاید این در ذهن‌تان بیاید که همه‌چیز اغراق شده است اما به‌تدریج متوجه می‌شوید اغراقی در کار نیست و برای‌مان عجیب می‌شود که شاید بسیاری از شخصیت‌های فیلم امتیازات خوب‌شان را بدون حقوق و با به جان خریدن سختی‌ها واگذار می‌کنند تا لحظه‌ای کنار مرحوم حاج‌عبدا... والی باشند و در واقع جذب او می‌شوند؛ به‌عنوان مثال در فیلم محمود والی، عاشق فوتبال است اما آن را کنار می‌گذارد. همچنین حاج‌امیر در کردستان پست و منصبی داشته که آن را رها می‌کند و کنار حاج‌عبدا... می‌آید و این رابطه شکل می‌گیرد. مثل روبرت شاهوردیان هم خیلی‌ها بودند که به عشق حاج‌عبدا... به بشاگرد می‌آیند و کارهای زیادی انجام می‌دهند. پس از آن نیز این جریان برعکس می‌شود و برادران و بچه‌محل‌ها عاشق همسفر شدن با حاج‌عبدا... هستند و سختی راه برای‌شان هیچ است. ویژگی اصلی حاج‌عبدا... والی این بود که می‌توانست آدم‌ها را مثل آهن‌ربا جذب خود کند و متأسفانه الان از این شکل آدم‌ها نداریم.
 
آیا شما با قرار دادن ۲ شخصیت کنار هم می‌خواستید به مخاطبان فیلم بگویید کار خیر ربطی به گرایش مذهبی افراد ندارد و همین کار خیر موجب اتحاد افراد با هم می‌شود؟
بالاخره حاج‌عبدا... از خانواده ‌ای مذهبی است که اعتقاداتی دارند و وقتی دو طرف به یکدیگر احترام می‌گذارند، به معنای احترام به اعتقادات یکدیگر هم محسوب می‌شود. روبرت شاهوردیان و حاج‌عبدا... دو اعتقاد متفاوت داشتند اما با یک هدف مشترک کنار هم قرار گرفتند و کار هم به‌خوبی انجام شده و دو نفر از هم رضایت دارند. بنابراین متفاوت بودن نوع دین در فیلم موجب تفرقه بین این دو نفر نشده است. متأسفانه در حال حاضر شرایط در جامعه به‌گونه‌ای است که گاهی با وجود یک اختلاف کوچک نمی‌توانیم کنار هم قرار بگیریم و کاری را پیش ببریم. 
 
در ابتدای فیلم هم نماهایی از کلیسا و مسجد را با هم می‌بینیم که آقای شاهوردیان صحبت می‌کنند و تماشاگر متوجه ربط اینها باهم نمی‌شود اما هرچه فیلم جلو می‌رود، درک این نماها آسان‌تر می‌شود. آیا فکر نمی‌کنید که این مفاهیم کمی دیر به مخاطبان منتقل شد؟
شاید تا حدودی حرف شما درست باشد اما اگر از ابتدای فیلم رابطه میان برادرها را نمی‌گفتیم که آنها هم از خیلی چیزهای‌شان گذشتند تا کنار حاج‌عبدا... قرار بگیرند، غیرقابل‌باور می‌شد. وقتی مسیر فیلم پیش می‌رود، این تفاوت‌ها برای شما دغدغه نیست و به این سؤال که چرا این افراد کنار هم قرار گرفتند، پاسخ داده شده است. شاید امکان کوتاه‌تر کردن مستند وجود داشت اما به‌دلیل این‌که همه‌چیز مثل دومینو به هم متصل است، ماجرا ناگفته باقی می‌ماند. 
 
چه ارزیابی از قرار گرفتن فیلم‌تان در جشنواره حقیقت دارید؟
بچه‌های مستند خیلی زحمت می‌کشند و جشنواره حقیقت تنها ویترینی است که مستندسازان به شکل سالانه در ایران دارند و وجود این جشنواره برای مستندسازان حس خوبی دارد و الان هم هزینه‌های تولید بالا رفته است اما بالاخره این جشنواره هم خط‌مشی مشخصی دارد و اگر فضای جنبی وجود داشته باشد که فیلم‌های متنوع‌تری دیده شود، بهتر است. به‌دلیل محدود بودن بودجه ما باید با سرمایه‌گذاران دولتی با زمان کمتری کار کنیم و فیلم بسازیم. 

مسلمان و مسیحی زیر سایه یک پرچم
همراهی و همدلی اقلیت‌های مذهبی با دیگر اقشار جامعه ایران در جنگ تحمیلی بالاترین جلوه خود را نشان داده است. خون شهدای ارمنی، آشوری، کلیمی و زرتشتی با خون هموطنان مسلمان خود در‌هم آمیخت و آنان با شجاعت و دلیری در برابر دشمن ایستادند و در این دوران بود که تفاوت‌ها رنگ باخت. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز چند بار از ایثار و وطن‌دوستی شهدای مسیحی تمجید کرده و به دیدار خانواده‌های معظم این شهدا رفته‌اند و در مهمانی آنان به‌مناسبت سال نوی مسیحی شرکت کرده‌اند. «همسفر» جلوه‌ای از همین وحدت و یکدلی زیر نام ایران و تحت سایه پرچم سه‌رنگ این سرزمین است. شاید کمتر کسی باور کند که یک ارمنی در جهاد سازندگی شرکت داشته باشد و توانایی‌های خود در امور فنی را در خدمت پیشرفت و آبادانی کشور قرار داده باشد. چیزی که همسفر را جذاب می‌کند، همین کشف سوژه و غافلگیری مخاطب است که ناخودآگاه برای او این سؤال را پیش می‌آورد که یک مسیحی در جهاد سازندگی که یک نهاد انقلابی بود، چه می‌کرده است؟ برای پاسخ به این پرسش پیشنهاد می‌کنیم فیلم را حتما ببینید. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
اجتهاد زنان سیره عُقلاست

درگفت‌وگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کرده‌ایم

اجتهاد زنان سیره عُقلاست

نیازمندی ها