این فیلم به موضوع کشتار خاموش گروه زیادی از سرخپوستان آمریکایی در دهه ۱۹۲۰ میپردازد و در آن مضمون نژادپرستی که در سالهای اخیر در برخی از فیلمهای آمریکایی مورد توجه قرار گرفته است، درونمایه اصلی فیلم است. این فیلم که اثری طولانی و پرافتوخیز،برخلاف بسیاری ازفیلمهای آمریکاییکه موضوع نژاد رادرچالش همیشگی میان سفیدپوستان وسیاهپوستان میدید، به موضوع ستم تاریخی به سرخپوستان آمریکا میپردازد.
سابقه جعل تاریخ
تصویر سرخپوستان در سینمای آمریکا، با مجموعه فیلمهای وسترن که دردهههای۵۰و۶۰ رایج بود، گره خورده است. در این فیلمها، سرخپوستان «دیگری»هایی به تصویر کشیده میشدندکه مخالفان تمدن و پیشرفت جامعه آمریکایی بودند. آنان یاغیانی بودند که دربرابر دولت مدرن قد علم کرده و میخواستند با نیزه و آتش در برابر اقتدار فدرالیسم آمریکایی که به سلاح گرم مسلط بود، بایستند. دراین مجموعه فیلمها تقابل میان سفیدپوستان و سرخپوستان به شکل تقابل مدرنیسم و بربریت بازنمایی میشد. در این گروه از فیلمها، اشارهای به این حقیقت آشکار نمیشد که این تقابل درحقیقت رودررویی میان مدافعان سرزمین پدری و مهاجمانی بود که سرزمینهایشان را اشغال کرده بودند. سینمایهالیوود در آن سالها، خود را به جهالت زده بود تا این سؤال مطرح نشود که آن گروهی که با نیزه و دیگر سلاحهای در دسترس قصد دفاع از سرزمین پدری خود را داشتند، به چه دلیلی و به کدامین گناه به دست مهاجمانی که به سرزمینشان آمده بودند، کشته میشدند. درفیلم اسکورسیزی هم این پرسش عامدانه مورد غفلت قرار گرفته است. قاتلان ماه کامل سویه نگاه خود را به سمت دیگری چرخانده است و بهجای تقابل سفید و سرخ، از تقابل ستمگران و ستمدیدگان سخن میگوید. ادعای اولیه فیلم این است که در اینجا گروهی ازسفیدپوستان - و نه همه آنان- در موضع ستمگرند و با طمعکاری، دغلبازی و جعل سعی دارند ثروتهای سرخپوستان را از چنگشان دربیاورند. سرخپوستان در این فیلم، صاحبان زمین هستند اما سادهدلانی بودهاند که در چنبره گروهی از انسانهای فاسد گیر افتادهاند و بدون اینکه متوجه باشند یا بدون اینکه بتوانند کاری کنند، شاهد از دست رفتن ثروت و زمینهایشان هستند.
برزخ خوب و بد بودن
اگر در فیلمهای وسترن، غارت سرزمینهای سرخپوستان با شکل عریان با حمله و کشتار به تصویر کشیده میشد در سینمای امروز هالیوود، دیگر تصویری از این نسلکشی همهجانبه و خونین نمیبینیم. درست است که سرخپوستان همچنان مظلومند و زیر سایه سنگین نژادپرستی جامعه آمریکایی قرار دارند اما غارت آنها با شیوههایی متمدنانهتر و از طریق معاملات فریبکارانه، ازدواجهای سودجویانه و زدوبندهای قانونی صورت میگیرد. ویلیام کینگهیل با بازی رابرت دنیرو، سلطان این اخاذیهای قانونی است که البته گاه به روشهای مافیایی انجام میشود و با قتلهای هدفمند و محدود درکنار شیوههای شبهقانونی صورت میگیرد. او که قصد دارد ثروت یک خانواده سرخپوست را بالا بکشد. رابرت دنیرو درنقش دایی مهربان و نیکوکار ظاهر میشود وخواهرزاده بیدست وپایش ارنست بابازی دیکاپریو رابه ازدواج زنی سرخپوست به نام مولی با بازی لیلی گلدستون درمیآورد. دیکاپریو در تمام فیلم در برزخ میان انسانی است که از یکسو در بازی پلید داییاش گرفتار شده است و از سویی دیگر دلش با همسرش و خانواده اوست. انسانی که نیمه خوب و نیمه بدش، پیشبرنده داستان فیلم است. گاهی در نقشه شوم داییاش نقش اصلی را دارد و گاهی نیز به ذات انسانی خود بازمیگرددوبازی دایی را بههم میزند. البته که بازی بازیگران فیلم بهخصوص دیکاپریو و لیلی گلدستون چنان خوب و بادقت و متکی بر احساسات انسانی است که این تضاد و تقابل در طول داستان فیلم بهخوبی اجرا شده است و مخاطب را اذیت نمیکند.
اسکورسیزی، مدافع لیبرالدموکراسی آمریکایی
موضوع اصلی داستان قاتلان ماه کامل به کشاکش غیرانسانی و سخیف میان باند سفیدپوستان کلاش برای بالاکشیدن ثروث و دارایی مردمان سادهدل سرخپوست میپردازد. موضوع استثمار نظاممند سرخپوستان و دیگر اقلیتهای نژادی واقعیتی است که در جامعه آمریکا وجود دارد و فیلم از این منظر، حقیقتی تاریخی را بیان میکند .
ترکیب حقیقت و دروغ
اما مسأله از جایی شروع میشود که اسکورسیزی، همه واقعیت را بیان نمیکند. ورق ماجرای فیلم از روزی برمیگردد که زن سرخپوست تصمیمی مهم وتاریخی میگیرد وبه دیدار رئیسجمهور آمریکا میرود. این صحنه، نمادی از رودررویی بخش مظلوم، استثمار شده و سرکوب شده جامعه آمریکا با نماد نظام سرمایهداری لیبرال است. دراینجاست که فیلم، راه خود را از واقعیت جدا میکند و در کنار نظام سیاسی آمریکا میایستد.
تبدیل جنایت سازمانیافته
بهدنبال این دیدار و پرداخت رشوه، رئیسجمهور دستور میدهد که ماجرای قتلها در میان سرخپوستان، بررسی شود و از اینجاست که فیلم برخلاف بخش کند نخست، ضرباهنگ تندی میگیرد. مقامات پلیس فدرال به منطقه میآیند و بهسرعت تحقیقات شکل میگیرد. آنها در بررسی پرونده قتلها به ایرادات مهمی در بررسیهای مقامات محلی میرسند و بلافاصله رد پای عموی به ظاهر نیکوکار و ظاهرالصلاح ارنست در جنایتها آشکار میشود. به یاد داشته باشیم سرخپوستان پیشتر برای احقاق حقوق خود و آشکار شدن واقعیت، یک کارآگاه خصوصی را استخدام میکنند و او نیز در مدت زمان کوتاهی به واقعیت پشت قتلها دست مییابد اما ارنست و گروه گانگستری تحت فرمان ویلیام کینگ هیل، کارآگاه خصوصی را چنان کتک میزنند که او از بیم جان خود، فرار را بر قرار ترجیح میدهد.
سفیدشویی آمریکایی
در اینجا نظام سیاسی آمریکا، فاصله خود را با تبهکاران و نژادپرستان آشکار میکند و درطرف ستمدیدگان قرار میگیرد و بدون مجامله و با پشتکار سعی میکند حقیقت را آشکار کند. تقابل فرار کارآگاه بخش خصوصی وبقای مقامات فدرال در پیگیری ماجرا نشاندهنده این موضوع از نظر کارگردان است که در آمریکا نظامی برای استیفای حقوق فردی و جمعی وجود دارد که حتی اگر بخش خصوصی و ایالتی در انجام آن ناتوان است، به میان معرکه میآید و از مظلوم دفاع میکند. ادعای اسکورسیزی این است که نظام حقوقی فدرال آمریکا از اتهام نژادپرستی سیستماتیک مبراست و اگر نژادپرستی وجود دارد (که دارد) در سطح است و نه در عمق. قاتلان ماه کامل هوشمندانه نظام سیاسی آمریکا را سفیدشویی میکند؛ نظامی که در آن حتی اگر همه چیز به مویی بند شود، پاره نمیشود و بالاخره در آخرین مرحله، دولت فدرال به میان میآید وازحقوق همه آمریکاییها بدون توجه به رنگ پوست، مذهب و تفاوتهای فرهنگیشان دفاع میکند. این ادعا ولی با واقعیت جامعه آمریکا و نظام سیاسی این کشور در تضادی روشن است. بهعبارت دیگر اسکورسیزی بخشی از واقعیت جامعه آمریکا را به تصویر میکشد تا بهوسیله آن یک دروغ تاریخی را به مخاطب بفروشد.
روشهای صهیونیستی بنیانگذاران آمریکا
ایده سرزمین موعود و تشکیل دادن سرزمینی برای ساکن شدن واستثمار منابع مالی، فرهنگی و اجتماعی دیگر ملتها، بهوضوح ایدهای صهیونیستی است. در بنیانگذاری دولت آمریکا همین شیوه را در عملکرد مؤسسان این دولت میبینیم. آنها هم به شیوهای کاملا صهیونیستی سرزمین دیگران را هدف تاختوتاز قرار دادند، ساکنان اصلی این کشور را به قتل رساندند و بعدها هم از فرصتی برای استثمار منابع آنها بهره بردند. درقاتلان ماه کامل میبینیم که حتی با وجود تشکیل دولت آمریکا و تبدیل سرخپوستان به شهروندان این دولت، وقتی پای کشف نفت در زمینهای سرخپوستان به میان میآید، باز هم سفیدپوستان به تکاپو میافتند تا این سرزمین را به هر شیوهای استثماروساکنان آن را قلعوقمع کنند. فیلم ارجاعات روشنی به همین نگرش صهیونیستی دارد و حتی با وجود اینکه خانواده دایی اسمیت، یک خانواده مسیحی نشان داده میشود اما عملکرد و نگاهشان صهیونیستی است. ارجاعاتی که فیلم به عهد عتیق دارد، هم دربازگویی آیههایی ازآن وهم درتأکید روشن قهرمان داستان بر ایمان به عهد عتیق، نشاندهنده این است که رویکرد مسیحی این خانواده، بیشتر به رویکرد مسیحیان صهیونیست نزدیک است تا مسیحیانی که به مسیح منجی معتقدند.