صبح یازدهم بهمن سال گذشته زن نقاش وقتی سوار بر خودروی خود از خانهشان بیرون آمد، خبر نداشت سرنوشت شومی برای او رقم خورده است. به میان کوچه که رسید، مردی برایش دست بلند کرد. او را میشناخت، کریم بود. کارگری که هرازگاهی برای نظافت به خانهشان میآمد. مردی کنار کریم ایستاده بود و سعی میکرد نگاهش را از زن نقاش بدزدد. وقتی نقاش جوان پا رو ترمز گذاشت، لبخند رضایت روی صورت کریم و دوستش نقش بست. آنها سوار ماشین شده و برق چاقوی کریم روی صورت راننده نقش بست. شوکه شده بود، تهدیدهای کریم شروع شد. «پیاده شو. ماشین رو بده کاری با تو نداریم.» زن جوان سعی کرد از دستشان فرار کند اما ناگهان سوزشی در پهلویش حس کرد و از هوش رفت. چند دقیقه بعد بیرمق چشمانش را باز کرد. روی صندلی عقب خودرو بود، رد خون روی صندلی او را به وحشت انداخت. میدانست زنده از آن ماشین بیرون نمیرود و سعی کرد هرطور شده، خود را نجات دهد اما پاسخ هر تقلایش، ضربه چاقویی بود که روی بدنش فرود میآمد تا درنهایت جانش را گرفت. وقتی غیبتش طولانی شد و به تلفنش پاسخ نداد، خانوادهاش نگران راهی پلیس آگاهی شده و شکایتی را مطرح کردند. بررسی شکایت نشان داد، زن ۴۴ساله ازنقاشان سرشناس است که چند نمایشگاه نقاشی برگزار کرده است. سابقه نداشت برای مدت طولانی خانوادهاش را بیخبر بگذارد. شماره پلاک خودرو در اختیار گشتهای پلیس قرار گرفت تا اینکه یک روز بعد، ماشین در یکی از محلههای تهران پیدا و به پارکینگ پلیس منتقل شد. کارشناسان تشخیص هویت بررسی خودرو را آغاز کردند و دو سرنخ کشف کردند که مسیر تحقیقات را وارد فاز جدیدی کرد. رد خون روی صندلی عقب احتمال قتل این زن را مطرح کرد. از سوی دیگر اثر انگشتی روی داشبورد خودرو پیدا شد که احتمال میرفت متعلق به قاتل باشد. با بررسی اثر انگشت، ماموران به یک مجرم سابقهدار به نام کیوان رسیدند که بهتازگی از زندان آزاد شده بود. تیم جنایی سراغ کیوان رفت و او را دستگیر کردند.
متهم در جریان تحقیقات گفت: «من زیبا را نمیشناختم. دوستم کریم او را میشناخت و به من گفت این زن نقاش و بسیار ثروتمند است. ما قصد داشتیم ماشین این زن را سرقت کنیم. روز حادثه خودمان را سر راه او قرار دادیم. باتوجه به اینکه زیبا، کریم را میشناخت، وقتی دید ما پیاده هستیم، پیشنهاد داد ما را در مسیرش به جایی که میخواهیم برساند. من و کریم سوار ماشین شدیم. بعد از اینکه مسافت کمی را طی کرد به او گفتیم ماشین را به ما بدهد و برود در غیر این صورت او را میزنیم. مقاومت کرد و قبول نکرد. من هم زیبا را زدم و بیهوش کردم. سپس او را روی صندلی عقب انداختم. چند دقیقه بعد زن جوان به هوش آمد و دوباره شروع به داد و فریاد کرد. به همین خاطر من و دوستم با دو ضربه چاقو او را کشتیم و جسدش را در حاشیه تهران دفن کردیم.»
با اعترافات این مرد، ماموران دوستش کریم را هم بازداشت کردند. او نیز قبول کرد زیبا را دزدیده و او را به قتل رسانده و گفت: بعد از دفن جسد، ماشین را در خیابانی رها کردیم و با خودمان گفتیم صبح که شد، میآییم ماشین را برمیداریم، اوراق میکنیم و میفروشیم؛ اما فردای آن روز که آمدیم، متوجه شدیم ماشین نیست و بعد هم خودمان بازداشت شدیم.پس از اعتراف دو متهم و با راهنمایی آنها، جسد مقتول کشف و برای تشخیص علت مرگ به پزشکیقانونی منتقل شد. پرونده نیز با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه جنایت به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاکمه، اولیای دم برای قاتل درخواست قصاص کردند. کیوان در دفاع از خود، کریم را به عنوان قاتل معرفی کرد و گفت: «من با موتور ماشین را تعقیب میکردم و نقشی در قتل نداشتم. کریم سوار ماشین بود و این قتل را رقم زد.»
کریم هم اتهام قتل را گردن همدستش انداخت. به این ترتیب قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.