در این روزها که داغ فلسطین تازه شده، یادی کنیم از شهید حاج عماد مغنیه که عاشق فلسطین بود

نام من «حاج فلسطين» است

حاج عماد مغنیه می‌گفت: نام من بی‌هیچ قیدی فلسطین است و تنها در قید و بند ثبت و ضبط‌ها مغنیه نام دارد. این روزها که بحث غزه داغ است و حزب‌ا... لبنان در مرزهایش با فلسطین اشغالی به عملیات‌های ایذایی دست می‌زند و شهرک‌های نظامی‌نشین اسرائیلی را هدف قرار می‌دهد،‌ تصمیم گرفتیم نگاهی به بخشی اززندگی حاج عماد مغنیه بیندازیم که نام واقعی‌اش «حاج فلسطین» بود. این روایت‌ها را بخشی از نیروهای مقاومت حزب‌ا... لبنان بیان کرده‌اند و به زودی در کتابی به نام «حاج فلسطین» منتشر می‌شود.
کد خبر: ۱۴۳۲۰۵۵
نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی - دبیر گروه پایداری
 
گلوله‌باران صهیونیست‌ها
از نخستین روزهای سال ۲۰۰۰ (دی ماه ۱۳۷۸) طراحی عملیاتی با هدف آزادسازی روستای عرمتی در منطقه جزین لبنان در دستور کار قرار گرفت. از آنجا که این منطقه موقعیت استراتژیک داشت و از یک طرف به پایگاهی که حدود ۳۰ فرمانده و سرباز اسرائیلی و نیروهای متعلق به لحد را در خود جای داده و از طرف دیگر به تپه‌های عریض الزنار کوه ابوركاب دشت رشالی و روستای عرقی مشرف بود، حاج رضوان شخصا بر طراحی این عملیات و آماده‌سازی نیروهای مشارکت کننده در آن نظارت می‌کرد. مجاورت پایگاه نظامی متعلق به صهیونیست‌ها و شبه‌نظامیان تحت فرمان آنتوان لحد با روستا، زندگی طبیعی ساکنان عرمتی را مختل کرده بود.در طراحی این عملیات حاج عماد از دو ابتکار مؤثر بهره گرفت؛ نخست به‌کارگیری یک ماشین باری ضدگلوله حامل حدود سه تن مواد منفجره با هدف در هم شکستن استحکامات نفوذناپذیر پایگاه و از پا درآوردن حداکثری نیروهای حاضر در آن؛ دوم اجرای اولین گلوله‌باران مواضع صهیونیست‌ها با تانک تی۵۴ روسی.
   
ماست چکیده کپک‌زده!
مراحل طراحی، توجیه و آماده‌سازی نیروها با حضور و حساسیت ویژه حاج عماد انجام گرفت و یک روز پیش از آغاز عملیات،  به سمت پایگاه پارک جنگلی روستای کفرحونه حرکت ‌کردیم. از آغاز حرکت حاج عماد آرام و خونسرد به نظر می‌رسید. با تاریک شدن هوا دور هم نشستیم و گرم گفت‌وگو شدیم. هر کدام خاطراتی از کودکی‌مان تعریف ‌کردیم و با هم به اشتباهات دوران کودکی یکدیگر ‌خندیدیم. صبح روز بعد تازه چند نفر از همراهان مشغول آماده کردن صبحانه برای اعضای گروه شده بودند که صدای خنده جمع بلند شد. نیازی نبود تا برای دانستن دلیل خنده دسته‌جمعی‌شان دست به پرس‌وجو بزنم؛ غذایی که به همراه آورده بودیم کپک زده بود. یک نفر با جدیت طنزآلودی تعارف کرده: «بفرمایید ماست چکیده کپک‌زده!» و حاج عماد را به خنده انداخته بود؛ خنده‌ای که همراه با آن مقداری از ماست کپک زده را برداشته و مشغول خوردن شده بود. پس از آن با دست خود کمی ماست به یکی از رزمنده‌ها تعارف کرد. او هم به تبعیت از حاج عماد ماست را خورد و برای نشان‌دادن لذتی که از خوردن آن می‌برد، ابروهایش را بالا انداخت و به بقیه پیشنهاد داد تا حتما از آن ماست کپک زده بخورند ما نیز بی‌درنگ مشغول شدیم و همگی از آن ماست خوردیم.
 
تصمیم حاج عماد
با نزدیک شدن زمان عملیات از حاج عماد جدا شدیم و راه پایگاه عرمتی را در پیش گرفتیم. بی‌هیچ دردسری تا نزدیکی‌های آن رسیدیم. تا جایی که فقط یک میدان مین میان ما و پایگاه فاصله انداخته بود. هنوز درست و حسابی موفق به باز کردن معبری در دل میدان نشده بودیم که ابزار پاک‌سازی‌مان از کار افتاد. به کمک بی‌سیم از فرماندهان کسب تکلیف کردم و پرسیدم: «با این شرایط چطور از میدان بگذریم؟» پاسخ این بود ما با پای خودمان وارد میدان می‌شویم و با جسم و جان از آن عبور می‌کنیم. لحن کلام مشخص بود که این تصمیم حاج عماد است. به خدا توکل کردیم و کار را از سر گرفتیم. خدا هم یاریمان کرد و بدون هیچ آسیبی از میدان عبور کردیم.
   
کامیون ضدگلوله استشهادی
با باز شدن معبر نوبت به عبور کامیون ضدگلوله رسید که یکی از نیروهای استشهادی هدایت آن را بر عهده داشت. کامیون حامل مواد منفجره به دست او و در میان سیل دعاهای خیری که بدرقه راهش می‌کردیم به سمت پایگاه روانه شد و به دنبال برخورد با آن و ایجاد انفجار، هم پایگاه و استحکامات امنیتی دشمن را در هم کوبید و هم ده‌ها نفر از نظامیان صهیونیست و مزدوران وابسته به آنها را به هلاکت رساند. شرایط به وجود آمده به قدری مهیب و غافلگیرکننده بود که نظامیان جان سالم به در برده نیز پا به فرار گذاشتند و کاری از پیش نبردند. انجام موفقیت‌آمیز عملیات عرمتی در تاریخ ۹ آیار( هشتمین  ماه مدنی  و  دومین ماه  مذهبی تقویم عبری، ۲۹روزه) ۲۰۰۰ و برقراری ارتباط مجدد میان جنوب لبنان و بقاع غربی پس از حدود ۲۲ سال، از یک سو سردرگمی و ضعف روحیه صهیونیست‌ها و نیروهای لحد  را به دنبال داشت و از سوی دیگر حاج عماد را مصمم ساخت تا با طراحی عملیات در دیگر مناطق اشغالی، پیگیر آزادی کامل جنوب لبنان از لوث اشغالگران باشد.
 
شمارش معکوس شکست 
شیخ نبیل قاووق (روحانی و سیاستمدار برجسته لبنانی و ازاعضای شورای مرکزی حزب‌ا...) می‌گوید: دستاورد این پیروزی‌ها بسیار فراتر از صرف آزادسازی بعضی مناطق اشغالی بود. این شکست‌ها سندی برای نمایش ناتوانی آنتوان لحد در حفظ آرامش و عدم امکان استقرار نیروهای تحت امرش در منطقه به حساب‌ می‌آمدند و ازاین رو به طور ضمنی شکست طرح صهیونیست‌ها در خصوص امکان لبنانیزه کردن اشغال در لبنان را به تأیید می‌رساندند در نهایت خسارت‌های شدید روحی و تسلیحاتی وارد آمده بر پیکره ارتش صهیونیستی، بی‌تأثیر شدن حربه استفاده از تجهیزات پیشرفته و پرتعداد در صحنه جنگ، سردرگمی جنگنده‌های هوایی و ناتوانی در تغییر سرنوشت نبرد توسط آنها، افزایش اعتراضات در سرزمین‌های اشغالی و ازدیاد درخواست‌ها در خصوص عقب‌نشینی سربازان متجاوز از خاک لبنان، مقامات رژیم اشغالگر را ناچار ساخت تا با قطع امید از پر شدن جای خالی‌شان توسط نیروهای لحد، دستور عقب‌نشینی ارتش صهیونیستی ازبرخی مناطق تحت‌کنترل خود در لبنان را صادر کنند و بدین ترتیب تسلیم آغاز شمارش معکوس شکست در لبنان شوند.

مین زیر شنی تانک‌های مرکاوا
عقب‌نشینی بی قید و شرط و بدون انجام هیچ نوع مذاکره‌ای توسط اسرائیلی‌ها اقدامی نادر و عجیب به شمار می‌رفت که تا آن روز در تاریخ موجودیت رژیم صهیونیستی سابقه نداشت. در جریان عملیات مذکور دو تانک مرکاوای دشمن وارد منطقه کمین شدند و بدون هیچ اطلاعی از موقعیتی که در آن گرفتار آمده بودند با گذشت حدود یک شبانه روز از استقرارشان در موضع مورد نظر از واحد پشتیبانی خود درخواست آذوقه کردند. نیروهای پشتیبانی به اعتبار ممنوعیت تردد ماشین‌های غیر‌زرهی در مناطق غیر‌امن از آنها تقاضا کردند تا پیش از ارسال محموله، یک بار دیگر امنیت مسیر را به دقت بررسی و در خصوص آن گزارش دهند. بر این اساس تانک‌های مرکاوا به حرکت درآمدند و بعد از طی تمام و کمال مسیری که قرار بود ماشین غیر‌زرهی با عبور از آن خود را به آنها برساند گزارش امن بودن معبر عبوری را مخابره کردند. به دنبال این گزارش تعدادی از نظامیان صهیونیست مواد غذایی درخواستی را در یک نفربر عادی M۱۱۳ قرار دادند و مهیای رساندن آن به خدمه تانک‌های مرکاوا شدند. در نهایت انفجار یک مین ضدزره در فاصله چند متری تانک‌ها، نفربر را به کوهی از آتش مبدل ساخت و تمام سرنشینان آن را به هلاکت رساند. به همین سادگی مینی که زیر شنی تانک‌های سنگین مرکاوا فعال نشده بود عمل کرد و یکی از قطعات دیگر پازل تحمیل تلفات به صهیونیست‌ها تکمیل شد تا در شرایطی که حتی کشته شدن یک نظامی متجاوز می‌توانست سرنوشت نزاع تجاوز یا اشغال را به کلی تغییر دهد، هرچه سریع‌تر ورق به نفع مقاومت در لبنان بازگردد. 

استشمام هوا و بوی فلسطین زیباست!
شاهد دیگر این مدعا سلسله حوادثی است که در روستای «قنیطره» رخ داد. به دنبال پیشرفت موفقیت‌آمیز اولین مراحل آزادسازی جنوب حاج عماد خود را به منطقه رساند و با هدف ایجاد هماهنگی میان تحرکات خودجوش مردمی و اقدامات مقاومت، تشکیل جلسه داد. همزمان با برنامه‌ریزی‌های مقاومت، ساکنان روستای تحت‌اشغال قنیطره تصمیم گرفتند تا مراسم سالگرد وفات یکی از خویشاوندان خود را در روستای مجاور یعنی «غندوریه» برگزار کنند؛ اعلام دستور منع تجمع در روستا آنها را ناگزیر به اتخاذ این تصمیم ساخته بود. در نتیجه بدون هیچگونه هماهنگی میان روستاییان و نیروهای مقاومت با اتمام مراسم سیلی از پیاده‌روندگان و ماشین‌های سواری که باید با عبور از دره حجیر به عنوان تنها عارضه طبیعی نتوانستند اسناد مدارک، ادوات و سلاح‌های جنگیشان را با خود عقب بکشند. همه چیز را برجای و پا به فرار گذاشتند؛ به طوری که باقی ماندن اطلاعات یگان ۵۰۴۱ صهیونیستی ضربه امنیتی بی‌سابقه‌ای به رژیم اشغالگر قدس وارد آورد. باوجود آزادسازی کامل جنوب لبنان تا روز یکشنبه ۲۸آیار(هفتم خرداد)، درگیری‌های پراکنده مردم و نیروهای مقاومت با باقیمانده مزدوران لحد تا روز دوشنبه ادامه داشت؛ با این همه حاج عماد اتاق عملیات را رها کرد و به اتفاق تعدادی از فرماندهان مقاومت خود را به سیم‌های خاردار حدود مرزی با اسرائیل رساند. عصر آن روز یکدیگر را ملاقات کردیم عماد با صورتی خندان پیش آمد و گفت: «شیخ نبیل امروز زیباترین روز زندگی منه.» پرسیدم: «چطور؟» پاسخ داد «به دیوار مرزی فلسطین رسیدم. کاش اون لحظه رو درک می‌کردی! چقدر استشمام هوا و بوی فلسطین زیباست!»

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها