درحقیقت، سبک زندگی در رشته مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها، مدلها والگوهای کنش هرفرد اطلاق میشود که معطوف به ابعاد هنجاری، رفتاری و معنایی زندگی اجتماعی او باشد و نشاندهنده کم وکیف نظام باورها، کنشها و واکنشهای فرد و جامعه است. بهعبارتی سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای روابط، تعاملات و کنشهای اشخاص و آحاد مردم در هر جامعه دارد. هر اصطلاحی از علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی آن قابل درک است. سبک زندگی نیز بهعنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعهای ازمفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند عینیت وذهنیت، فرهنگ وجامعه، فرهنگ عینی وذهنی، صورت(شکل، فرمت، قالب وظرف) و مظروف و محتوا، رفتار و معنا(نگرش، ارزش وهنجار)، اخلاق وایدئولوژی، سنت و نوگرایی(تجدد)، شخصیت و هویت(فردی وجمعی)، وراثت و محیط، فردیت وعمومیت(تفرد وتعمیم)، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر(بندی)اجتماعی، زیباییشناسی(سلیقه) و نیاز، مقبولیت و مشروعیت و... .
بدون شناخت این روابط متکثر و متنوع، درک درستی از سبک زندگی و نظریههای مربوط به آن بهدست نخواهدآمد. به این لحاظ، هر محققی که میخواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، موظف به روشنکردن معنای سبک زندگی است که آن را درنظر دارد؛ معنایی که حداقل رابطه سبک زندگی را با سایر پدیدهها و مفاهیم همجوار نشان میدهد.
سیدمحمدغفار نیکنامراد در کتاب سبک زندگی؛ فرهنگ، خانواده و رسانه بهدنبال عوامل و فاکتورهای مؤثر در تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه نیست، بلکه برآیند این تغییرات را که همان سبک زندگی است مورد ارزیابی، واکاوی، نقد و بررسی قرار داده و در نهایت راهکارهای بهبود شرایط واقعی سبک زندگی به شیوههای مدرن امروزی و علمی را ارائه میکند.
در کتاب سبک زندگی درمییابیم: وضعیت امروز چگونه است و درحالحاضر چه سبک زندگی داریم؟ زیر پوست شهر و درمیان جوانان چه اتفاقاتی میافتد؟
عادات و سبک زندگی مردم امر مهمی است و امروز اندیشمندان غربی هم از شیوه زندگی غربی دفاع نمیکنند و آراستگی به فضایل انسانی و زندگی پرهیزکارانه نیز در نظر همهکس شرط کمال و صورتی از آن است. پس یکی از مشکلات ما مقایسه و انتخاب میان دو صورت و شیوه زندگی نیست، بلکه در شرایط امکان تحقق آنهاست. برای پاسخ به سؤالات رهبرانقلاب باید به این فرضیه نیز توجه جدی کرد که شیوه زندگی غربی در پناه قدرت تکنیک پدید آمده و درسراسر روی زمین بسط یافته است. حکمرانی این قدرتها اقتضای شیوه زندگی خاص دارد و بسیار بعید بهنظر میآید که معنای اخلاقی و دینی فضیلت و پارسایی بتواند در پناه آن دوام بیاورد. اینجا قصد تکنیکستیزی نداریم، بلکه بحث ما توجه به تأثیرات ملزومات قطعی زندگی تکنولوژیزده بر سبک زندگی است.