۱۰۰ سال بی‌رحمی؛ ۱۰۰ سال سکوت

کجا هستند و در کدامین «قهوه‌خانه سلطنتی ملکه» مشغول عیش لندنی، گشته‌اند، که نمی‌توانند برق سوزاننده «هزارچشم معصوم» را ببینند و به وجدان بشری یخ زده خویش؛ بگویند: آیا، وقت آن، نرسیده، که دیگر، «قهوه دزدیده شده» از آمریکای لاتین را، که مزین به نام ملکه است، از دست بیندازند و هرگز «لب»، به فنجان ملکه، هدیه نکنند.
کد خبر: ۱۴۳۰۰۵۳
نویسنده سینا واحد - نویسنده

آیا، شعله‌های سرکشگر «هزار چشم خونین» گشته را، نمی‌بینند؛ که دریای مدیترانه را، آنچنان به جنون انداخته، که ماهی‌ها، آرامش‌شان را از دست داده‌اند و مرغان هوایی، در اندیشه مهاجرت غوطه‌ور گشته‌اند!

بیشتر از صد سال است، که در همه دانشکده‌های فلسفی و اندیشه‌سازی جهان پادشاهان تمدن غربی، هر که، سخن از «هفت آسمان» و «آفریدگار»، بگوید، دستانش را، قفل می‌زنند و دهانش را با «برچسب رنگی واژگان سرکوبگرانه ارتجاعی» آنچنان می‌بندند که دیگر یارای کلمه‌سرایی و معناگرایی، نداشته باشد؛ و بیشتر از صد سال است، که روزنامه‌های پرکلمه و پرصفحه و پرعدد، چونان لشکر‌تجهیز گشته اسب‌سوار «ناپلئون بناپارت» بر سرزمین‌های قرآنی، حمله‌ور می‌شوند و مسجد‌ها و مدرسه‌ها را، به آتش می‌کشند؛ و گندم‌ها و طلا‌ها را از خزائن ملت‌ها، می‌ربایند و بر همه اسب‌سواران بی‌رحم تمدن خویش، «درود» می‌فرستند و بر کشتار‌های وحشیانه، و غارتگری‌های بی‌رحمانه، واژگان مقدس «پیروزی» و «فتح» را، می‌نویسند و خویشتن نژادی و فرهنگ غربی را، به‌عنوان عقل برتر و فاخر تاریخ بشر، معرفی می‌کنند، گویی: سرتاسر جغرافیای تمدن غربی، همه، دانشگاه است و همه شهروندان، دانشجو و پژوهشگر و سرتاسر جغرافیای شرق قرآنی و کنفسیوسی، همه بی‌سواد و بیابانگرد و بی‌تمدن...؛ و به این خاطر، یکی از مردان فرهنگ و تمدن فرانسوی به نام «آندره مالرو» که سال‌ها وزیر فرهنگ «ژنرال دوگل» بوده...، می‌گوید: اسلام، چونان پیرمردی، از کار افتاده و سوار بر «خر لنگی» شده است... که لنگان ــ لنگان پیش می‌رود....

این نویسنده معروف بعد از جنگ جهانی دوم، در فرانسه در آن هنگام که هموطنان پاریسی‌اش به‌عنوان سرباز و لژیونر در سرزمین قرآنی «الجزایر» در هر بیست‌وچهار ساعت، یکصد تا هزار مسلمان الجزایری را تیرباران می‌کردند، در دفتر کارش، مقابل برج ایفل، به‌عنوان وزیر فرهنگ فرانسه، نشسته بود و شعر می‌نوشت: که: کشته باد الجزایری مسلمان؛ و سلام بر «ایفل» و آرام باد و خوشبخت باد «پاریس» ... اگر، امروزه، «هزار کودک از نفس افتاده» و «هزارکودک سوخته شده»، در شعله‌های سرکشگر بی‌رحم دیده نمی‌شود و سرنشینان ارشد کاخ‌های حکومت‌گر، از قاتل «هزار چشم معصوم»، حمایت‌های پایان‌ناپذیر، می‌کنند؟!

 برای این حقیقت نادیده و تلخ‌بار است که خط بی‌رحمی تمدنی غربی، از ناپلئون بناپارت انقلاب کبیر فرانسه، علیه تمدن شرق، بی‌کم و کاست تاکنون ادامه دارد و به خود واجب کرده است که هر گروه و جامعه و ملتی، که در برابر فرامین تمدنی غرب، مقاومت کند، با بی‌رحمانه‌ترین «روش و ابزار» نابود شود و این، یک «استراتژی» تغییرناپذیر و برگرفته از سنت‌های سیاسی امپراتوری روم هست و همه کاخ‌نشینان تمدن غربی، به آن وفاداری کرده‌اند! و آن را، پیشرفته‌تر و مدرن‌تر و بی‌رحمانه‌تر کرده‌اند.

بر پیشانی پیر و فرتوت تمدن امروزین غرب، نوشته شده است: تنها با «بی‌رحمی‌های انبوه» می‌توان، تمدن غرب را پیش برد و حفاظت از آن را ضمانت کرد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها