جهان حریص سرمایه، انقلابی بودن فلسطین را مانع و مخل غارت خاورمیانهای خود و چاههای نفت میداند. دیگر رابطه نسبت دولتهای سرمایهداری و قدرتهای استکباری آمریکا و اروپا و دولتهای آسیای غربی و شیوخ نفتی است. با فلسطین که تاریخ خود را دارد. ارتباط دیگر واکاوی افکارعمومی مردم جهان است و همچنین برخورد روشنفکران و اینکه چرا ژیژک، فیلسوف رادیکال چپ، شریک کودککشی صهیونیسم راست از آب درآمده است. میخواهم به همین نسبت جنایت راست و بردگی نهان چپ آمریکایی بهویژه در ماجرای اخیر غزه بپردازم.
فلسفه رادیکال چپ و رفرمیستهای وطنی
نمونه ژیژک، اندیشه چپ آمریکایی را به یادمان میآورد. چرا فلسفه رادیکال او از اینجاها سردرآورده و علیرغم صورت رادیکالیسم انقلابی، نقش بارز ضدانقلابی و همدست نظام رو به مرگ غرب را ایفا میکند. جالب آن است که این امر اتفاقی نیست. در ایران هم فرهادپور و حواریون او و حتی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و بسیاری از رفرمیستهای تندرو به همین وضع درغلتیدهاند و این کاملا برعکس حرکت مردم جهان در دفاع از انقلاب فلسطین و محکومیت جنون صهیونیسم درنده وکودککش و آدمکش است. آدمکشی فاشیستی با نبردهای رایج فرق دارد. رژیم اشغالگر فلسطین دست به جنایت جنگی نازیستی زده و ژیژک از آن به صورت برخورد تند علیه حماس دفاع کرده است. چرا؟
وقتی صورتک دینی میافتد
هم درخصوص ژیژک و هم زن جاهطلب و کمسواد و ابزار دست اهوا خود و دیگران که عایشهوار آتشبیارمعرکه شده، یک فصل مشترک و البته تفاوتهای فراوان وجود دارد. وجه مشترک، ماهیت غربخوی اینان است. این خوی از مدون بودن و بیدینی حقیقی و باطنی ضدتوحیدی شروع میشود. وقتی بنده خدا نیستی، بنده بت خود و امیال کور و جدا از حق مطلق و هر ناحق و باطل وخودپرستی و هر بت دیگری خواهی شد. ژیژک در اوج و رهنورد در حضیض نمونه بردگی غرب و وانموده لیبرالیسم و سرمایهداری و ضدانقلاب هستند و دیگر رفرمیستهای چپ ایرانی، حتی با صورتک دینی مثل همیشه موجودات کوچک و خاضع برابر متفکران غرب و مقلدی بودهاند که سرشار از حس حقارت میکوشند مورد پسند مدرنها و نظام مدرن و حتی قدرت مدرن قرار گیرند. و البته در برابر روح آزاده، انقلابی و حماسی حماس، خشم ضدانقلابی اربابان و کارگزاران فلسفهباف و نیز این ضدانقلابیون کمخرد و بیبضاعت داخلی که پلههای آخرین سقوطشان را طی میکنند قابل فهم است.
جوایزی برای خدمت به شیطان
جدا از این مبنا، نکته پیچیدهتر وانمودهپردازی و گیم امنیتی و مخفیکاری اطلاعاتی نهادها و قدرتهای غربی شیطان بزرگ است. زمانی پیشتر در زمان فراگیری بحران سرمایهداری در آمریکا و اروپا، وقتی ژیژک به دفاع از دموکراسی آمریکایی و نظام غربی حکومت برخاست، طی مقالهای نوشتم میتوان اندیشید علم کردن هوش نه چنان درخشان فلسفی چون ژیژک و تلاش برای غلبه نامش بر کسانی چون فوکو میتواند یک پروژه آمریکایی باشد تا در بزنگاه از این نام به سود خود و کارگزاری تبلیغ لیبرالیسم غربی علیه انقلابهای ریشهای سود جویند. روانشناسی خود فرد و جاهطلبی و اهل نمایش بودنش و آمادگی برای ایفای نقش در قبال شهرت و ناموری و مقام دانشگاهی و حضوررسانهای است که جداگانه اهمیت دارد. اما ما فعلا درباره انگیزشهای ابزارشدگی کسانی چون ژیژک یا نرگس محمدی یا در سطح پایینتر رهنورد حرف نمیزنیم که چگونه در بازی عیان و مضحک جایزه نوبل یا سردمدار اغتشاش یا فیلسوف جهانی در مراتب بالا با فرودست به خدمت شیطان درمیآیند و سواری میدهند؛ بلکه خود پردازش وانمودهای به اسم ژیژک یا فرهادپور یا فرهادی و پناهی و زیباکلام و عبادی و محمدی یا درمرتبه سیاسیکاری بیسواد و عایشهوار رهنورد و امثالهم مورد توجه این متن است.
خطرات رفتار دوگانه
کسانی چون رهنورد و رهبران او خاتمی و میرحسین موسوی و حجاریان و نبوی و... فراموش کردهاند که در سیاستهای نامعقول و بگیرببندها و سختگیری و گزینش؛ فریاد امام(ره) را هم بلند کردند و بیانیه ۸مادهای امام و اشارات متعدد به مراعات عدل و میانهروی و حقوق ملت و... محصول همان رفتاری بود که امروز وانمود میکنند مخالف آن هستند. البته انقلاب برای این خطاهای خود و امثال ایشان بود که تزکیه نشده ودیننشناس، گاه به افراطیگری اقتصادی و سیاسی نفسانی سوق دارند. نتیجهاش سر برآوردن سرسپردگی به لیبرالیسم شد ومرحوم منتظری قربانی نفس تزکیه نشده و علم ناقص و جهالت آلودگی نهضت آزادی و فریب و غرور و عدم شناخت غرب و غربگراها شد. اکنون میتوان به دنبال کار چندلایه سیا و امآیسیکس و موساد گشت.